🔴 پیام سرگشاده کارمند اورژانس #قم از #آخوند_های_نفوذی در بیمارستان!
◽️ ...وقتی بمب خبری گسترش شدید #کرونا در قم منفجر شد، خانواده، دوستان و نزدیکان، همه واکنش نشان دادند و نگران حال من شدند.
خیلی ها بهم گفتن جانت مهمتر است از شغلت! و میخواستند که ترک پست کنم!
از بس نگرانم بودند یادشان رفت که من نه تنها منبع درآمد و امرار معاش خانوادهام، دریافتی از این شغل درمانی است، بلکه متعهد هستم به حضور!
◽️ اما در این روزها افرادی رو دیدم، که بدون نصب اتیکت و نام و نشان، بدون هیچ تظاهر و #ریا و منت، کار و خانواده خودرا ترک کردند...
اما بجای گریز از مهلکه و پناه بردن به فضای امن تر، به خط مقدم درگیری با بیماری کرونای بیمارستانهای سانتر کرونا آمدند...
هرکاری که از دستشان برمیآمد،
از جابجایی بیماران کرونایی در تخت...😥
تا بردن آنان برای انجام تصویربرداری ها و سی تی اسکن ها و جابجایی نمونه های آزمایشگاهی...😳
تا گندزدایی تخت ها و فضا عمومی اتاق ها و تهیه ویلچر و جابجایی بیماران و کمک به حراست و انتظامات بیمارستان و کمک به خدمات و دستگیری از بیماران نیازمند کرونایی و ایجاد ارتباط بین خانواده های نگران خارج از بخش قرنطینه بابیمار...( چون حضور همراه کنار بیمار ممنوع شده بود)
تا رساندن وسایل و لوازم مورد نیاز برای بیماران در فضای قرنطینه...😊
◽️ این #مجاهدان که همگی #طلبه های #حوزه های علمیه قم بودند، گاه که بیماران متوجه می شدند اینها که درسکوت و آرامش و با محبت، فقط دارند خدمت میکنند؛
کمک #پرستار،
نیروی خدماتی
یا همراه بیمار.. نیستند
بلکه طلبه هستند، دست به دعا بر میداشتند...
◽️ دلداری این #روحانیون، هم به بیمار وهم به خانواده ها، واقعا تاثیر شگرفی در اون لحظه بحرانی داشت.
◽️ بدور از همه تملقها و اغراقها، اصلا قصد چاپلوسی ندارم، اما در خدمت دکتر عاملی -متخصص طب اورژانس- بودم که میگفت درسهای زیادی از این عزیزان گرفتم، چقدر بی منت، #ایثار رو به تصویر کشیدند.🌸
◽️ حاضرم قسم بخورم که مواردی از خدمتگزاری این عزیزان شاهدبودم که اگر کسی جایی برایم تعریف میکرد که گروهی #آخوند، اینچنین فداکاری میکردند، شاید تمام و کمال، حرفش را باورنمیکردم!
◽️ این دوستان که اکثرا" متاهل و صاحب فرزند هستند، شب تا صبح را بدون استراحت، در کنار #بیماران کرونایی سپری کردند.
◽️ آقای بشارتی -از کارشناسان اتاق عمل- میگفت اینقدر از آخوندها برایم بدگفتهاند و در ذهنم تصویر بدی ازشون ساخته شده که وقتی این افراد که حتی از نصب اتیکت و انداختن عکس هم خودداری میکردن را دیدم، به شدت حیرت کردم و تصویری از نهایت سادگی و #بیریایی یک طلبه در ذهنم نقش بست.
◽️ کاش این #فرهنگ احساس وظیفه و خدمت رسانی در دیگر اقشار هم به همین اندازه تقویت میشد.
◽️ زیرا مطمئن هستم این حس و حال #جهادی از روی جوگیری و یا تظاهر، بوجود نیامده بلکه حاصل فرهنگ حوزوی و کار فرهنگی عزیزانی در آن محیط معنوی بوده است.
◽️ من بعنوان یکی از عوامل کادر درمان، از گروه جهادی #طلاب جوان و امدادگران #جهادی که در این ایام کنار ما هستند کمال تشکر رو دارم و بهشون دستمریزاد میگم.
✍️ حمیدشیرانی از #اورژانس بیمارستان شهید بهشتی قم
👉 @roshangarii 🚩
🌺کشیش سوار هواپیما شد. کنفرانسی تازه به پایان رسیده بود و او میرفت تا در کنفرانس دیگری شرکت کند. میرفت تا خلق خدا را هدایت کند و به سوی خدا بخواند و به رحمت الهی امیدوار سازد. در جای خویش قرار گرفت. اندکی گذشت، ابری آسمان را پوشانده بود، امّا زیاد جدّی به نظر نمیرسید. مسافران شادمان بودند که سفرشان به زودی شروع خواهد شد.
هواپیما از زمین برخاست. اندکی بعد، کمربندها را مسافران گشودند تا کمی بیاسایند. پاسی گذشت. همه به گفتگو مشغول بودند. کشیش در دریای اندیشه غوطهور که در جمع بعد چهها باید گفت و چگونه بر مردم تأثیر باید گذاشت. ناگاه، چراغ بالای سرش روشن شد: «کمربندها را ببندید!»
همه با اکراه کمربندها را بستند امّا زیاد موضوع را جدّی نگرفتند. اندکی بعد، صدای ظریفی از بلندگو به گوش رسید: «از نوشابه دادن فعلاً معذوریم. طوفان در پیش است.»
موجی از نگرانی به دلها راه یافت، امّا همانجا جا خوش کرد و در چهرهها اثری ظاهر نشد، گویی همه میکوشیدند خود را آرام نشان دهند. باز هم کمی گذشت و صدای ظریف دیگر بار بلند شد: «با پوزش فعلاً غذا داده نمیشود. طوفان در راه است و شدّت دارد.»
نگرانی، چون دریایی که بادی سهمگین به آن یورش برده باشد، از درون دلها به چهرهها راه یافت و آثارش اندک اندک نمایان شد. طوفان شروع شد. صاعقه درخشید، نعره ی رعد برخاست و صدای موتورهای هواپیما را در غرّش خود محو و نابود ساخت. کشیش نیک نگریست. بعضی دستها به دعا برداشته شد امّا سکوتی مرگبار بر تمام هواپیما سایه افکنده بود. طولی نکشید که هواپیما همانند چوبپنبه بر روی دریایی خروشان بالا رفت و دیگربار فرود افتاد. گویی هماکنون به زمین برخورد میکند و از هم متلاشی میگردد.
کشیش نیز نگران شد. اضطراب به جانش چنگ انداخت. از آن همه که برای گفتن به مردم در ذهن اندوخته بود، هیچ باقی نماند. پنداری خود کشیش هم به آنچه که میخواست بگوید ایمانی نداشت. سعی کرد اضطراب را از خود برهاند امّا سودی نداشت. همه آشفته بودند و نگران رسیدن به مقصد و از خویش پرسان که آیا از این سفر جان به سلامت به در خواهند برد.
نگاهی به دیگران انداخت. نبود کسی که نگران نباشد و به گونهای دست به دامن خدا نشده باشد. ناگاه نگاهش به دخترکی افتاد خردسال. آرام و بیصدا نشسته بود و کتابش را میخواند. یک پایش را جمع کرده، زیر خود قرار داده بود. ابداً اضطراب در دنیای او راه نداشت. آرام و آسودهخاطر نشسته بود. گاهی چشمانش را میبست، و سپس میگشود و دیگر بار به خواندن ادامه میداد. پاهایش را دراز کرد، اندکی خود را کش و قوس داد، گویی میخواهد خستگی سفر را از تن براند. دیگر بار به خواندن کتاب پرداخت. آرامشی زیبا چهرهاش را در خود فرو برده بود.
هواپیما زیر ضربات طوفان مبارزه میکرد، گویی طوفان مشتهای گره کرده خود را به بدنه هواپیما میکوفت، یا میخواست مسافران را که مشتاق زمین سفت و محکمی در زیر پای بودند، بترساند. هواپیما را چون توپی به بالا پرتاب میکرد و دیگربار فرود میآورد. امّا این همه در آن دخترک خردسال هیچ تأثیری نداشت، گویی در گهواره نشسته و آرام تکان میخورد و در آن آرامش بیمانند به خواندن کتابش ادامه میداد.
کشیش ابداً نمیتوانست باور کند. در جایی که هیچیک از بزرگسالان از امواج ترس در امان نبود، او چگونه میتوانست چنین ساکن و خاموش بماند و آرامش خویش حفظ کند. بالاخره هواپیما از چنگ طوفان رها شد، به مقصد رسید، فرود آمد. مسافران، گویی با فرار از هواپیما از طوفان میگریزند، شتابان هواپیما را ترک کردند، امّا کشیش همچنان بر جای خویش نشست.
او میخواست راز این آرامش را بداند. همه رفتند. او ماند و دخترک. کشیش به او نزدیک شد و از طوفان سخن گفت و هواپیما که چون توپی روی امواج حرکت میکرد. سپس از آرامش او پرسید و سببش. سؤال کرد که چرا هراس را در دلش راهی نبود آنگاه که همه هراسان بودند.
دخترک به سادگی جواب داد: «چون پدرم خلبان بود. او داشت مرا به خانه میبرد. اطمینان داشتم که هیچ نخواهد شد و او مرا در میان این طوفان به سلامت به مقصد خواهد رساند. ما عازم خانه بودیم و پدرم مراقب بود. او خلبان ماهری است.»
گویی آب سردی بود بر بدن کشیش. سخن از اطمینان گفتن و خود به آن ایمان داشتن؛ این است راز آرامش و فراغت از اضطراب!
به خدا اعتماد کنید!
او خلبان ماهری است!🌺
🎙🎙روشنگری فتنه کرونایی👆👆👆
♦️ویروس کرونا توسط سازمان های آمریکایی ساخته شد.
♦️منشا ویروس کرونا موجودات دریایی یا خفاش نبود بلکه آزمایشگاه های ویروس سازی آمریکایی ها بود.
♦️این ویروس هم اصلاح طلب ها رو میکشه و هم اصولگراها رو! هم کسانی که مرگ بر آمریکا میگن و هم کسانی که درود بر آمریکا میگن!
♦️هر آزمون الهی تاریخ و زمان مشخصی داره. فتنه ها بعد از اینکه مومنین "به مرحله کمال" برسند رفع خواهند شد.
♦️چرا رسانه های خارجی و داخلی با شیطنت فراوان، حوزه علمیه قم رو به دروغ به عنوان منشا کرونا در جهان معرفی کردند؟!
🎙استاد طائب
کانال بصیرت عاشورایی در ایتا 👇
http://eitaa.com/joinchat/1411579938Ca9b189c319
چگونه مبتلایان کروناویروس خفیف را در خانه درمان کنیم؟
#پیام_سلامتے
▫️موارد خفیف بیماری کرونا به درمان دارویی احتیاج ندارد و استراحت در منزل و مراقبت های خانگی منجر به بهبود آن می شود. بنابراین در موارد خفیف بیماری کرونا استراحت در بستر، خوردن مایعات فراوان، مصرف مرکبات، سبزی تازه و میوه تازه در بهبود بیماری بسیار موثر است
▫️در عین حال توصیه میشود که مبتلایان به نوع خفیف کرونا، نوعی خودقرنطینگی اختیار کنند. به این صورت که در یک اتاق بروند و در را ببندند و سعی کنند که با سایر افراد خانواده تماس نداشته و دست ندهند. همچنین هم بیمار و هم اعضای خانواده، دست هایشان را به طور مرتب با اب و صابون بشویند
+ طول دوره نوع خفیف بیماری کرونا با مراقبت های خانگی بین پنج تا هفت روز بهبود می یابد. علائم این بیماری شامل تب، سرفه، سردرد و تنگی نفس است
•♡ @profile_313 ♡•
•♡ @profile_313 ♡•
💦 دعای خیلی مهم برای دفع بلاء از این مریضی جدید(کرونا)
🍎دعای است از امام صادق علیه السلام فرمود که از این دعا از گنجینه های الهی واز اسرار ما اهل بیت علیهم السلام است.
💚اَللّهُمَّ اجْعَلنى فى دِرْعِکَ الْحَصینَةِ الّتى تَجْعَلُ فیها مَنْ تُریدُ💚
آیت الله العظمی بهجت ره به همه کس این ذکر را برای همه چیز سفارش می کرد حتی برای سیدمقاومت سیدحسن نصرالله حفطه الله این دعا را سفارش کرده ودر جنگ ۳۳روزه موشک می خوره محل استقرار ایشان همه کشته می شوند الا ایشان در حالیکه ایشان قبلااز جواب آیت الله بهجت متعجب شده ولی بعد از اتفاق معنا و اثر دعای سفارشی آیت الله بهجت را می فهمد.
ودر مفاتیح سفارش شده
از حضرت صادق علیه السّلام نقل شده: به داود رقّى فرمود: سه بار خواندن این دعا را در صبح و سه بار در شب ترک مکن.
به درستى که پدرم میفرمود: این از دعاهاى مخزون [محفوظ در گنجینه خدا] است.
کانال بصیرت عاشورایی در ایتا 👇
http://eitaa.com/joinchat/1411579938Ca9b189c319
🌸🍃🌸🍃
بارالهی
ترس های بی دلیلم
که ریشه در باور ضعیفم دارد را
از من بگیر
جاری کن چشمه ای از
آرامش بی مثال خودت را بر قلبم
و کنارم باش تا یادم بماند
که اول و آخر تویی.
خدایا
در این کشور اسلامی ایران
نوری از وجود نورانيت
برقلب گرفته ما بتابان
وباحرارت عشق ومعرفت خويش
قلبهای خسته ما راگرمی عشق ببخش
و قلب ما را احیـا بفــرمـا
💦 دعای خیلی مهم برای دفع بلاء از این مریضی جدید(کرونا)
🍎دعای است از امام صادق علیه السلام فرمود که از این دعا از گنجینه های الهی واز اسرار ما اهل بیت علیهم السلام است.
💚اَللّهُمَّ اجْعَلنى فى دِرْعِکَ الْحَصینَةِ الّتى تَجْعَلُ فیها مَنْ تُریدُ💚
آیت الله العظمی بهجت ره به همه کس این ذکر را برای همه چیز سفارش می کرد حتی برای سیدمقاومت سیدحسن نصرالله حفطه الله این دعا را سفارش کرده ودر جنگ ۳۳روزه موشک می خوره محل استقرار ایشان همه کشته می شوند الا ایشان در حالیکه ایشان قبلااز جواب آیت الله بهجت متعجب شده ولی بعد از اتفاق معنا و اثر دعای سفارشی آیت الله بهجت را می فهمد.
ودر مفاتیح سفارش شده
از حضرت صادق علیه السّلام نقل شده: به داود رقّى فرمود: سه بار خواندن این دعا را در صبح و سه بار در شب ترک مکن.
به درستى که پدرم میفرمود: این از دعاهاى مخزون [محفوظ در گنجینه خدا] است.
کانال بصیرت عاشورایی در ایتا 👇
http://eitaa.com/joinchat/1411579938Ca9b189c319
هدایت شده از 『 مغیث گرافی 』
#توضیحات_تکمیلی
حادثه تروریستی،علت اصلی آسمانی شدن سردار شعبانی بود
به نقل از منابع آگاه، سردار شعبانی، ۴ روز قبل در حین یک عملیات تروریستی توسط یک تیم ترور که هنوز ماهیت آن ها مشخص نیست پس از تعقیب و گریز خودرو در خیابان های تهران، خودروی وی واژگون شده و موجب ضربه مغزی می شود.
تروریستها پس از مشاهده حادثه با ورود به خودروی واژگون شده و مشاهده خونریزی سردار، گوشی تلفن همراه و لپتاپ وی را ربوده و متواری میشوند ولی در تحقق ترور ناکام میمانند.
شایان ذکر است سردار شعبانی به علت ضربه مغزی به بیمارستان منتقل و در نهایت با آلوده شدن به ویروس کرونا به یاران شهیدش پیوست.
#ʝѳiɳ ➣https://eitaa.com/joinchat/369033253C2869a4cf50
انأمنتظرالمهدی:
🔴داستان واقعی از قم
🔹پدرم کرونا گرفته بود، بعد ۱۰ روز که پدرم در بیمارستان فرقانی بستری بود خدا رو شکر بهتر شد و دکتر مرخصش کرد
توی مسیر تا رسیدن به خونه پرسیدم اذیت نشدی، گفت بیمارستان جای بدیه اونم تو این وضعیت و توی بخش قرنطینه، اولش فکر کردم کارم تمومه پسرم، گفتم خدا نکنه
پدرم گفت فردای روزی که بستری شدم اتفاقی افتاد که گریه ام گرفت
🔹پدرم با بی حالی گفت یک بیمار معلول ذهنی وارد اتاق کردن و تخت روبروی من خوابوندنش، کرونا گرفته بود مثل من،اصلا حوصله اعلام اینکه چرا این بیمار به اتاق من اوردید نداشتم، گفتم اینم یک بنده خداست، شام اوردن و با بی میلی مشغول خوردن شدم، دیدم بیمار معلول ذهنی چیزی نمیخوره، چند بار اومدن تو اتاق و بهش گفتن غذات بخور و رفتن سرشون خیلی شلوغ بود
🔹از غروب یک عده آخوند اومده بودن و کارای بیمارها رو انجام میدادن، باهاشون صحبت میکردن و روحیه میدادن، کارای عجیب میکردن مثلا کف اتاق ها تمیز می کردن، ملحفه ها رو عوض می کردن یا کارای دیگه که گفتنش خوب نیست اما انجام میدادن.
🔹ساعت حدود ۱۲ شب شد و یک طلبه وارد اتاق شد و گفت در خدمتم کسی کاری داره و نگاهش افتاد به بیمار معلول ذهنی که هنوز غذاش رو نخورده بود و بیدار بود، آخونده رفت کنارش گفت میخوای بهت غذا بدم که فقط نگاهش کرد، آخونده قاشق برداشت و تمام غذا رو قاشق قاشق گذاشت دهنش، سیر که شد براش تختش رو درست کرد و خیلی اروم گرفت خوابید.
فهمیدم گرسنه اش بود و خوابش نمی برد
🔹گریه ام گرفت و تمام وجودم شد امید،
امید به اینکه تا وقتی چنین جوان هایی داریم میتونیم هر کاری کنیم
🔹تو این چند روز آخوندها هر روز گروه گروه میومدن کارهای بیمارها رو، نظافت بیمارستان و صحبت با بیمارها رو انجام میدادن.
به من هر چقدر پول بدهن بعضی کارهایی که انجام میدادن رو انجام که هیچ، بهش فکر هم نمیتونم بکنم
خدا عزتشون بده
احسان
۲۰ اسفند ۹۸