#جهاد به من یاد داد...❣🌱
با شلوار لی هم میشه #شهید شد..
میشه پولدار بود و #شهید شد..
میشه #عاشق شد و #شهید شد..
میشه تفریح کرد و #شهید شد..
میشه زندگی کرد و #شهید شد..
میشه تلاش کرد و #شهید شد..
میشه آرزو کرد و #شهید شد..
میشه #دهه_هفتادی بود و #شهید شد..
#شهادت_به_رسم_جهاد
#جهادنا❣
#شهیدجهادعمادمغنیه
#رفیق_شهیدمـ
#الگوی_جوانان
#شهید_مدافع_حرم
#جهاد_ادامه_دارد
@Komeil3
【❝❥🌱】
یهموقعاز
گناهاتخجالتنکشیا
مهدیهست؛
جورِتکتکِگناهاتومیکشہ💔:(
@Komeil3
هدایت شده از کانال کمیل
با تمام وجود گناه کردیم
نه آبرو برد و نه نعمتش را گرفت
بندگی میکردیم چه میکرد؟! :)
داداش میخوام به نیابتت برم حرم اباعبدالله.....
از آقا امشب برام برات کربلا میگیری🙃
امروز پنج شنبه هسته ها...
پیش آقا منو یادت نره😊
#برای_داش_ابرام
#رفیق_شهیدم
#شهید_ابراهیم_هادی
(*" @Komeil3 "*)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•🌿
﴿قشنگـ ڪار ڪن...!﴾
*" @Komeil3 *"
داداش میشه کمکم کنی یه آدمی بشم..
که..
وقتی به عکسای شهدا نگاه میکنم شرمنده نشم😢😔
#شرمنده
#داش_ابرام
#شهید_ابراهیم_هادی
@komeil3🖤
#خاطرات_شهدا
داستان زیبای دو رفیق
دو شهید ....
همہ جا معروف شده بودن بہ باهم بودن ؛
تو جبهه حتی اگہ از هم جدا شونم میڪردن آخرش ناخواستہ و تصادفی دوباره برمیگشتن پیش هم ...!
خبر شهادت علی رو ڪه اوردن ، مادرِ محمد هم دو دستی تو سرش میزد و میگفت : بچم
اول همه فڪر میڪردن علی رو هم مثل بچش میدونہ بہ خاطر همین داره اینجوری گریہ میڪنہ .
بهش گفتن مادر تو الان باید قوی باشی ، تو هنوز زانوهات محڪمہ ، تو باید مادر علی رو دلداری بدی .
همونجوری ڪه های های اشڪ می ریخت گفت :
زانوهای محڪمم ڪجا بود ؟
اگه علی شهید شده مطمئنم محمد منم شهید شده اونا محالہ از هم جدا بشن .
🔹 عهد بستن آخہ مادر ...
عهد بستن ڪه بدون هم پیش سیدالشهدا نرن ....!
مأمور سپاهی ڪه خبر اورده بود ڪنار دیوار مونده بود و بہ اسمی ڪه روی پاڪت بعدی نوشتہ شده بود خیره مونده بود ....
نوشتہ بود #شهید_سید_محمد_رجبی ...!
#ما_ملت_امام_حسینیم
❤️🍃
🍃
•
•
●|💛ࢪوایتۍازتو💛|●
•
•
در جبهه یک فرمانده ارتشی داشتیم که خیلی با ابراهیم رفیق بود. مرتب به ما سر میزد و ابراهیم هم حسابی او را تحویل میگرفت. تعجب کردم که اینها از کجا همدیگر را میشناسند.
این فرمانده میگفت: ماجرای آشنایی ما به یک امر به معروف بر میگردد.
یک بار من عمل حرامی انجام دادم و نمیدانستم این کار گناه است.
همان روز دیدم جوانی خوش سیما از سنگر بسیجیها به سمت من آمد. بعد از سلام و احوالپرسی، مقداری میوه تعارف کرد و کمی صحبت کردیم.
بعد مرا از میان جمع بیرون آورد و خیلی محترمانه تذکر داد که کار من اشتباه بوده و بهتر است دیگر انجام ندهم.
اینقدر با مهربانی و روی خوش تذکر داد که شیفته این جوان شدم و مرید اخلاق خوبش شدم.
•برگرفتھازکتابخدایخوبابࢪاهیم📚
●|@Komeil3|●
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
•تم
•چࢪیکیونانقلابی
•پیشنهادویژهدانلود
『هۍنگاهتبڪنم!
گمبشومدࢪچشمت؛
گمشدݩدࢪشبِچشماݩتۅ
پیـداشـدݩاسـت ...¡』
-ســلامٌعـلیابراهیـم-
•°•علـمـدارکـمـیـل•°•
╔❁•°•♡•°•❁╗
@komeil3
╚❁•°•♡•°•❁╝