【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
{°••💔😔🖐🏻••°}
ازقیلوقالِهردوجھانمࢪهآ،حسین!
شادمکہمبتلاۍغممباشمآحسین!
ازمندوماهنوکرۍامراقبولکن🖐🏻
نوکردلشخوشاستبہاینگریہهاحسین
#ساعاتآخراستگداراحلالکن😔💔
#حسینجانم✨♥️
حالابغلمڪنڪهـبهـاندازهـےیڪعمر
درگوشٺوازبےڪسےامشعربخوانم
#بیادٺوهردقیقمحسین
#قدیمےٺرینرفیقمحسین
#دلتنگمحࢪم🙃💔
•°•علـمـدارکـمـیـل•°•
╔❁•°•♡•°•❁╗
@komeil3
╚❁•°•♡•°•❁╝
به غیر گوشه ی
بامِ تو ای امام رئوف
ڪبوترِ دلمان جَلد هیچ جایی نیست
#شهیـد_ابراهیم_هادی🌹🍃
#علمدار_ڪمیل
•°•علـمـدارکـمـیـل•°•
╔❁•°•♡•°•❁╗
@komeil3
╚❁•°•♡•°•❁╝
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
●○||•⇩🌿
پر کن از باده ی چشمت،
قدح صبح مرا...
خود بگو
من ز ِ تو سرمست شوم،
یا خورشيد...؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هوای ضریح باصفاتوکردم دورت بگردم😭❤️
#استوری_پیشنهادی😍😭
•°•علـمـدارکـمـیـل•°•
╔❁•°•♡•°•❁╗
@komeil3
╚❁•°•♡•°•❁╝
#انرژےمثبت❤️
آیاوقتآننرسیدھبہمشتۍبودن
رفقآۍعلمداࢪکمیلایمانبیاوࢪید؟!🦋✨
#ممنونازانرژۍمثبتتون😍
#دمتونشھدایۍ🌸
📲┊ #پستـــــاینستاگࢪام
خیر یعنے در جوانے رفته باشےڪربلا
رحم ڪن بر من برات کربلا گم ڪردهام
•°•علـمـدارکـمـیـل•°•
╔❁•°•♡•°•❁╗
@komeil3
╚❁•°•♡•°•❁╝
🌷 شهید ابراهیم هادی 🌷
ایــن را هرگز فــراموش نکنیـد تا خـــود را نـسـازیـم و تـغییــر نـدهیــم ، جـامـعہ سـاختـہ نـمیشــود.
#برای_داش_ابرام
#شهید_ابراهیم_هادی
#رفیق_شهیدم
•°•علـمـدارکـمـیـل•°•
╔❁•°•♡•°•❁╗
@komeil3
╚❁•°•♡•°•❁╝
#داستانشھدا
امامجماعتواحدتعاونبود.
بھشمۍگفتندحاجآقاآقاخانۍ❤️:)
روحیھ عجیبۍداشت🌱
زیرآتشسنگینعراقشھدارومنتقل
مۍکردعقب..🔥✨
توۍهیمنرفتوآمدهابودڪہگلولہ
مستقیمتانکسرشراجداکرد💔
چندقدمیشبودم..
هنوزتنممۍلرزهوقتۍیادممیادازسر
بریدهاشصدابلندشد:
السلامعلیکیااباعبداللھ
شھادت:ڪربلاۍ⁵شلمچہ
{برگرفتہازکتابروۍخطعشق}
•°•علـمـدارکـمـیـل•°•
╔❁•°•♡•°•❁╗
@komeil3
╚❁•°•♡•°•❁╝
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
دولادولاراهرفتند
تاامروزبتونیم
راستراست
راهبریـم..💔😔
#شھداشرمندهایم
#هوالعشق🖤
#پارت_سی_و_پنج❃
#پلاک_پنهان🌿
#فاطمه_امیریヅ
ــ آروم باش مرد
کمیل خیره به دایی اش گفت :
ــ چطور میتونم آروم باشم ،سمانه الان گوشه بازداشگاه نشسته میخوای آروم باشم
ــ اینقدر حرص بخوری نه قرصی که خوردی اثر میکنه نه مشکل سمانه حل میشه
ــ میدونم ،میدونم ولی دست خودم نیست.
ــ روی رفتارت تسلط داشته باش والا پرونده رو ازت میگیرن
ــ مگه دست خودشونه
محمد پشت خواهرزاده اش ایستاد و شانه هایش را ماساژ داد تا شاید کمی آرام شود.
ــ میدونم برای خودت منصب و جایگاه داری اما اینو بدون که بالاتر از تو هم هست ،به خاطر سمانه هم که شده ،آروم رفتار کن
کمیل که سرش را بین دستانش گرفته بود،زیر لب زمزمه کرد:
ــ اوضاع بهم ریخته ،سهرابی نیستش هرچقدر گشتیم نیست،احتماله اینکه فرار کرده.
ــ سهرابی کیه؟
ــ یه آدم عوضی که به خاطر کاراش سمانه الان اینجاست
ــ سمانه فهمید کارت چیه؟دونست من از کارت خبر دارم
ــ آره فهمید خیلی شوکه شد،اما در مورد شما نه
بوسه ای بر سر خواهرزاده ی دلباخته اش زد و با لبخند گفت:
ــ همه ی ما نگران سمانه ایم به خصوص من و تو که میدونم تو چه تله ی بزرگی افتاده،ولی میدونم که میتونی و به خاطر سمانه هم که شده این پرونده رو با موفقیت میبندی
کمیل لبخند تلخی از دلگرمی های دایی اش بر روی لبانش نشست،.
ــ من میخوام برم تو هم بلند شو برو خونه یکم استراحت کن
ــ نه اینجا میمونم
ــ تا کی؟
ــ تا وقتی که سمانه اینجا باشه
ــ دیوونه نشو،اینجوری کم میاری ،تو هم آدمی به استراحت نیاز داری
ــ نمیتونم ،برم خونه هم همه فکرم اینجاست،اینجا باشم بهتره
محمد از جایش برخاست و گفت:
ــ هر جور راحتی،کمکی خواستی حتما خبرم کن
کمیل فقط توانست سری تکان دهد.
با صدای بسته شدن در ،او هم چشمانش را بست....
#ادامہ_دارد...
@Komeil3
#زرنگ_باش!
اگهمیخواهی صدقه بدی همینطور صدقهنده...
صدقه رو ازطرف امام رضا(ع) برای سلامتی آقا امام زمان عج بده.
برای دو معصوم بده...
ممکن نیست خداوند این صدقه رو رد کنه.
آيت الله مجتبى تهرانى