رفقآروزجمعہفعالیتکانالکمترھ
بریمیڪممثشھیدحججیبہحال
دلمونبرسـیم🙃💔
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
رفقآروزجمعہفعالیتکانالکمترھ بریمیڪممثشھیدحججیبہحال دلمونبرسـیم🙃💔
•°💚✨🔗✿
بعضی از روزهای #جمعه تلفن همراهش خاموش بود، وقتی دلیلش رو میپرسیدم میگفت: ارتباطم را با دنیا کمتر میکنم تا کمی زمانم را برای امام زمانم اختصاص بدم.، اینکه چطوری میتونم برای ایشان مفید باشم.
#شهیدمدافعحرممحسنحججی
راوی: همسر شهید
آغازِ خوشبختےاست
خوشبختے اے ڪھ..
پایٰان نَدارد[💚]
شھید ڪھ بشوے
خوشبختاَبَدے؛میشوے..🌿
🍁°•.
#تلنگر
رضا سگه!...
یه لات بود تو مشهد. هم سگ خرید و فروش می کرد و هم دعواهاش از نوع سگی بود.
یه روز داشت می رفت سمت کوه سنگی برای دعوا و غذا خوردن، دید یه ماشین داره تعقیبش می کنه.
آرم ماشین ⇦" ستاد جنگهای نا منظم" راننده⇦ شهید چمران.
شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت؛
_ فکر کردی خیلی مردی؟!
- بروبچه ها اینجور میگن!
- اگه مردی بیا بریم جبهه!
به غیرتش بر خورد...
راضی شد...
بردش جبهه!
شهید چمران تو اتاق نشسته بود، یه دفعه دید که صدای دعوا میاد! با دست بند، رضا رو آوردن تو اتاق. رضا رو انداختنش رو زمین؛
_این کیه آوردید جبهه ؟!
رضا شروع کرد به فحش دادن...
چه فحشای رکیکی!!!
اما چمران مشغول نوشتن بود.
دید که شهید چمران توجه نمی کنه!
یه دفعه داد زد؛
_اوهوی کچل با توام !!!!
شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد؛
_ بله عزیزم! چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده؟"
قضیه این بود⇦ آقا رضا داشت می رفت بیرون. بره سیگار بگیره و برگرده. با دژبان دعواش شده بود.
شهید چمران؛
_آقا رضا چی میکشی؟!!.... برید براش بخرید و بیارید...!
حالا شهید چمران و آقا رضا... تنها تو سنگر⇩
آقا رضا؛
_ میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! کشیده ای، چیزی!!
شهید چمران؛
_چرا؟!
آقا رضا؛
_من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده. تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه!
شهید چمران؛
_اشتباه فکر می کنی! یکی اون بالاست، هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمی کنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده. هی آبرو بهم میده... تو هم یکیو داشتی که هی بهش بدی می کردی بهت خوبی می کرده! منم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده بگم بله عزیزم... یکم مثل اون شم...!
آقا رضا جا خورد.
تلنگر خورد به شخصیت معنویش!
رفت تو سنگر نشست.
آدمی که مغرور بود و زیر باز کسی نمیرفت زار زار گریه می کرد...عجب! یکی بوده هرچی بدی کردم بهم خوبی کرده؟
اذان شد.
آقا رضا اولین نماز عمرش بود.
رفت وضو گرفت.
سر نماز، موقع قنوت صدای گریه اش بلند بود.
وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد. صدای افتادن یکی روی زمین شنیده شد.
آقا رضا رو خدا واسه خودش جدا کرد. فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش...
#چنــخطعشــقـــد
شهیدمحمدابراهیمهمت....(:
شهادتزیباترین....
ادامہدرعڪس 🌸🌱
جملاتیازشهید🍁😍
ڪپیبہشرطخواندنزیارتعاشورابرایشهید...
•°🌿🔗✨
°.•|سرزمێنمن
پراستازامالبنینها؛
نشانہاش؟!
همینابالفضلها(:♥️🌿...|°.•
#آسیدعلےعشقمونہ |♡🍂
•°•علـمـدارکـمـیـل•°•
╔❁•°•♡•°•❁╗
@komeil3
╚❁•°•♡•°•❁╝
منتظࢪم....
منتظࢪاینلحظہ😔☘️
خدایاقسمتممیکنی؟!
•°•علـمـدارکـمـیـل•°•
╔❁•°•♡•°•❁╗
@komeil3
╚❁•°•♡•°•❁╝
『🔏♥️』
حاجحسینیکتا:
بچہهابگردیدیہد''رفیقخدایی''پیداکنید؛
یهدوستپیداکنیدکہوسط
میدونمینِگناه،
دستمونروبگیره . . .🌱
#آسیدعلےعشقمونہ |♡🍂
#شھیداݩھ
پیشونے بندها رو🌱
با وسواس زیر و رو میکرد.
پرسیدمـ :🌱
.
+دنبال چے میگردے؟
-سربند یا #زهرا !🌱
+یکیش رو بردار ببند دیگہ،
چہ فرقے داره؟🌱
-نہ ! آخہ من مادر ندارمـ. . .
.
| #یافاطمہ_الزهرا |🌱
#التماس_دعای_فراوان
#آسیدعلےعشقمونہ |♡🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استورے
بهشگفتم:
سنتوهنوزواسہشهادتزودهجوونے!
گفت:
لذتےروکہعلےاکبر
موقعشهادتچشید...
حبیبابنمظاهرنچشید!(:♥️🍃
مابااسرائیلواردجنگخواهیمشد؛
هرکسباماستبسماللہ
هرکسےنیستخداحافظ...!✌️🏻♥️✨
_حاجقاسممون:)
#حاج_قاسم