این همه روایت درباره مهدویت هست
آقا توی یکیشون نفرمودن که اگر "مردم دنیا" بخوان، ظهور اتفاق میوفته.
توی همشون فرمودن:
اگر شیعیان ما...
اگر شیعیان ما...
- بابا گِرِه خودِ ماییم...
#امام_زمان
#معبودمن
گاه گاهی دلم سجده درگاه تو را میطلبد...
و تو چه زیبا مرا میخوانی....
« رَبُّکُم اَعلَمُ بِما فی نُفوسِکُم...
پروردگار شما از درون دِل هایتان آگاه تر است..
الاسراء ۱۹
من چه گویم؟!
چون تو میدانی نهان را ...
دلم خوشه به اینکه میدونی تو دلم چی میگذره
بعضی از آدم ها انگار از بهشت اومدن ...
یه جورِ عجیبی خوبن
امن اند ، آرام اند ، دلنشین اند ...
کنارشون می تونی خیلی راحت و بدون هیچ تکلّفی
خودت باشی !
من این آدم ها را دوست دارم
آدم های مهربون و اصیلی
که حال دنیایمون را خوب می کنند ... !
شبتون مهدوی
یا علی
مگر مردگان هم شهید می شوند که ما شهید شویم؟! شهادت تنها برای زنده ها است! آنان که یک عمر مرده اند یک لحظه هم شهید نخواهند شد!!!
«پرسیدی پس از شما چه کردیم؟ جوابت دادم: هیچ! از حرمت لاله ها نوشتیم در حالی که پایمان روی لاله ها بود!!!»
«روزگاری در میانمان انسانهایی زیستند که برای آرمانشان جنگیدند تا آیندگان بتوانند برای خود هدف و آرمانی داشته باشند و در این مسیر به تکامل برسند.»
«پروردگارا بگذار از سیم خاردار نفس عبور کنیم تا به نردبان شهادت برسیم!!»
«امروز شهدای شلمچه و طلاعیه و چزابه جوان امروز را خطاب می کند که من نیز مانند تو بودم؛ تو هم می توانی مانند من باشی.»
«من همیشه بیاد خواهم داشت که اگر با آرامش و امنیتی دلنشین در کانون گرم خانواده روزها را سپری می سازم، همه را مدیون خون سرخ شما هستم که بر این خاک مقدس جاری گشت و سرخی اش را لاله ها تا ابدیت با یادگار خواهند داشت.»
«ما با جهاد، با مرگ می جنگیم و از او به شهادت می گریزیم!»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
+بابایــ سوغاتــی میاری واسـم؟ ☺️
_سـوغاتی میخوای بـابـا؟ 💔
پیشنهاد دانلود
آتیش میگیری😭💔
بازم بگم مدیــونیم؟؟؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهید
#غیرت
🌷سه شهید برای جسد یک ناموس
معنی واقعی غیرت یعنی فردای روزی که دشمن بعثی خرمشهر رو گرفت، جسد بی جان و عریان دختر خرمشهری رو به تیرک بلندی بستند و اون طرف کارون مقابل چشم های رزمنده های ایرانی گذاشتند.
رگ غیرت رزمنده های دلیر ایرانی به جوش میاد و تکاورهای نیروی زمینی ارتش سه تا شهید می دهند تا بلاخره جسد اون دختر رو پایین میارند و به خاک میسپرند.
حالا فکر کنید، چند روز پیش بعضی کانالا مطلبی رو با عنوان حذف برخی کلمات از دایره لغات فارسی مطرح کردن که دوتا از اونها #غیرت و #ناموس بود !!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺یکی از شیرینترین و دلنشینترین خندههای حضرت آقا👆😊
💎 حجاب
چـــــادر چیست؟
چــــــــــادر:یعنی آنچه پشت در بر سر زهرا سوخت ؛ولی از سر زهرا نیفتاد
💗چــــــــــادر : یعنی آنچه با میخ به بدن زهرا دوخته شد؛ ولی از سر فاطمه نیفتاد.
💜چــــــــــادر : یعنی آنچه زهرا با یڪ دستش او را گرفت؛که ازسرش نیفتد و با یڪ دستش ڪمربند علی را گرفت که او را نبرند،و اگر قرار بود فقط یکی از این دو را میگرفت،حتما چــــــادر بود
💓چــــــــــادر : یعنی آنچه ظهر عاشورا بر سر زینب سوخت،ولی از سرش نیفتاد
💙چــــــــــادر : یعنی زینب راضے به تکه تکه شدن عباسش شد ؛ ولی راضی به دادن نخی از آن نشد.
❤چــــــــــادر : یعنی حسین علیه السلام در لحظات آخر درگودال که فرمود :(حرامزاده ها) تا من زنده ام سراغ حـــرمم نروید؟
💚چــــــــــادر : یعنی شبیه ترین حالت یک بانوی شیعه به مادرش زهرای مرضیه سلام الله
چادر یادگار حضرت مادر
💕هدف ما جلب رضایت بندگان خداست💕
#حال_خوب
...إِنَّ أللهَ یُحِبُّ التوّابینَ...
بقره(۲۲۲)
خدای مهربون ما...میگه:
تو فقط #توبه کن...
ببین !!
من هم #میبخشمت
هم خیلی هم دوسِت دارم
#تو_فقط_توبه_کن
#قران
می گفت:
ما به اینجا نیامده ایم تا روی هر تپه ای سنگری بکنیم و خودمان را با زدن چهار تا گلوله مشغول کنیم!
آمده ایم تا نَفَس دشمن را ببریم
قیمتش را هم با خون مان می دهیم...
#شهید_حاج_حسین_خرازی
برادر میدانی؟!
حبِّ #حسین
در دلی بیدار میشود که از خود و آنچه دوست دارد
در راه خدا #گذشته باشد...
#شهید_سیدمرتضی_آوینی
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
#سه_دقیقه_در_قیامت #ادامه در مورد تشکیل خانواده شاید احتیاجی به تذکری نباشد، چون در دین ما ازدواج
#سه_دقیقه_در_قیامت
#ادامه
عجیب اینکه افراد بسیاری که آنها را میشناختم در اطراف رهبر بودند و تلاش می کردند تا به ایشان صدمه بزنند اما نمی توانستند... اتفاقات زیادی را در همان لحظات دیدم و متوجه آنها شدم، اتفاقاتی که هنوز در دنیا رخ نداده بود.خیلی ها را دیدم که به شدت گرفتار هستند حق الناس میلیونها انسان به گردن داشتند و از همه کمک می خواستند اما هیچ کس به آنها توجهی نمیکرد.مسئولینی که روزگاری برای خودشان کبکبه و دبدبه ای داشتن و غرق رفاه و راحتی در دنیا بودند حالا با التماس غرق در گرفتاری بودند...سوالاتی را از جوان پشت میز پرسیدم و جواب داد.مثلاً در مورد امام عصر و زمان ظهور پرسیدم ایشان گفت:باید مردم از خدا بخواهند تا ظهور مولایشان زودتر اتفاق بیفتد تا گرفتاری دنیا و آخرتشان برطرف شود.اما بیشتر مردم با وجود مشکلات امام زمان را نمی خواهند...اگر هم بخواهند برای حل گرفتاری دنیایی به ایشان مراجعه میکنند...بعد مثال زد و گفت: مدتی پیش مسابقه فوتبال بود، بسیاری از مردم در مکان های مقدس امام زمان را برای نتیجه این بازی قسم می دادند...از نشانه های ظهور سوال کردم،از اینکه اسرائیل و آمریکا مشغول دسیسه چینی در کشورهای اسلامی هستند و برخی کشورهای به ظاهر اسلامی با آنها همکاری میکنند... جوان پشت میز لبخندی زد و گفت: نگران نباش اینها کفی برآب هستند و نیست و نابود می شوند، شما نباید سست شوید باید ایمان خود را از دست ندهید. نکته دیگری که آنجا شاهد بودم انبوه کسانی بود که زندگی دنیای خود را تباه کرده بودند آنها فقط به خاطر دوری از انجام دستورات خداوند...جوان گفت: آنچه حضرت حق از طریق معصومین برای شما فرستاده است در درجه اول زندگی دنیای شما را آباد می کند و بعد آخرت را می سازد. به من گفتند اگر آن رابطه پیامکی را ادامه میدادیم گناه بزرگی در نامه عمل از ثبت میشد و زندگی دنیایی تو را تحت شعاع قرار می داد.در همین حین متوجه شدم که یک خانم با شخصیت و نورانی پشت سر من البته کمی با فاصله ایستادهاند. از احترامی که بقیه به ایشان گذاشتن متوجه شدم که مادر ما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیهاهستند.وقتی صفحات آخر کتاب اعمال من بررسی میشد و خطا و اشتباهی در آن مشاهده می شد خانم روی خودش را برمی گرداند، اما وقتی به عمل خوبی می رسیدیم با لبخند رضایت ایشان همراه بود.اما توجه من به مادرم حضرت زهرا بود،در دنیا ارادت ویژه به بانوی دو عالم داشتم و در ایام فاطمیه روضه خوانی داشته و سعی میکردم که همواره به یاد ایشان باشم.ناگفته نماند که جد مادری ما از علما و سادات بوده و ما نیز از اولاد حضرت زهرا به حساب میآمدیم. حالا ایشان در کنار من حضور داشت و شاهد اعمال من بود.کم کم تمام معصومین را در آنجا مشاهده کردم...برای شیعه خیلی سخت است که در زمان بررسی اعمال امامان معصوم در کنارش باشند و شاهد اشتباهات و گناهانش... از اینکه برخی اعمال من معصومین علیه السلام را ناراحت می کردم می خواستم از خجالت آب شوم خیلی ناراحت بودم... بسیاری از اعمال خوب من از بین رفته بود چیز زیادی در کتاب اعوالم نمانده بود..از طرفی به صدها نفر در موضوع حق الناس بدهکار بودم که هنوز نیامده بودند.برای یک لحظه نگاهم افتاد به دنیا و به همسرم که ماه چهارم بارداری را میگذراند و بر سر سجاده نشسته بود و با چشمان گریان خدا را به حق حضرت زهرا قسم میداد که من بمانم. نگاهم به سمت دیگری رفت داخل یک خانه در محله ماه دو کودک یتیم خدا را قسم می دادند که من برگردم.آنها می گفتند:خدایا ما نمیخواهیم دوباره یتیم شویم.. این را بگویم که خدا توفیق داد که هزینههای این دو کودک یتیم را می دادم و سعی میکردم برای آنها پدری کنم. آنها از ماجرای عمل خبر داشتند و با گریه از خدا می خواستند که من زنده بمانم...
#ادامه_دارد...