eitaa logo
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
5.3هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
82 فایل
﴾﷽﴿ • - اینجا خونه شُهداست شهدا دستتو گرفتنا ، نکنھ خودت دستتو بڪشی .. • . پاسخ‌بھ‌ناشناس‌ها؛ 〖 @komeil_212 〗 • اندکـےشࢪط! 〖 @Komeil32 〗 . هیئت‌کانالمون!(: 〖 @Komeil_78
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 💠 🌸وقتی ابراهیم تسبیح شاه مقصود زیبایی می خرد، یکی از رزمندگان به او می گوید تسبیحت را به من می دهی؟ ابراهیم همانجا تسبیح را به آن رزنمده می دهد چون او به این چیز ها دل نبسته بود و راحت از آن گذشت می کرد ... 🌹شبیه_ابراهیم_باشیم🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*میشود عاشق شد‌‌‌‌‌‌‌....میشود مجنون شد....نمیدانم هرچه از تو بگویم باز کم است....گاهی نگاهی ای شهید...😔
دوستای عزیزم بلند بشید🔊 نمــاز اول وقتش خوبه😊 سر نماز ما رو هم دعـــا کنید 🙏🏻
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
*✅چرا چادر مشکی سر میکنیم؟ ...حالا گوش کن چقدر زیبا و جالب، جواب میده، نشر بده تا به گوش بقیه هم برسه 👌🏻عالیه 😃*
ݪیاقت نداࢪم ۅݪي؛ دݪ ك داࢪم... دݪم شهادت میخۅاد...💔
هرکس روز زیارت بخواند و را به من کند، حاجتش را از خدا می گیرم؛ اگر به صلاحش نباشد، آن دنیا جبران میکنم. 🌷
💠خواهر شهید هادی می گفت: آخرین باری که ابراهیم به تهران آمده بود کمتر غذا میخورد. وقتی با اعتراض ما مواجه میشد میگفت: باید این بدن را آماده کنم. در شب های سرد زمستان بدون بالش و پتو میخوابید و میگفت: این بدن باید عادت کند روزهای طولانی درخاک بماند. میگفت: من از این دنیا هیچ نمیخواهم حتی یک وجب خاک. دوستدارم انتقام سیلی حضرت زهرا (س) را بگیرم. دوستدارم بدنم در راه خدا قطعه قطعه شود و روحم در جوار خانم حضرت زهرا (س) آرام گیرد. 🌹
* همسر شهید میثمی: هادی و حسین، 2 فرزند کوچکمان، دعوایشان شده بود، موهای هم را می کشیدند، گفت: «آماده شان کن ببرمشان بیرون.» یک ساعت بعد که آمد، دیدم سَرِ دو تای آنها را کچل کرده است. گفت: نمی خواهم [من که نیستم و در جبهه هستم] تو حرص بخوری!؟»😍😄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥ شهيد را به خاك نسپاريد ، بلكه بر يادها بسپاريد.  ✨شهيد محمد كريمي✨
✨عزیزان عجله کنید🌸ان‌شاءالله با همین کار های کوچیک بتوانیم یه کاری برای ظهور حضرت عشـ♥ـق{امام‌زمانمون} بکنیم☺️
‍ 🍃🔸در زمان جنگ یه خانواده ایی در محل بود که طرفدار سرسخت شاه بود. پدر خانواده کامیون داشت و بدنش پراز خالکوبی بود پسرانش هم از پدر بدتر. یکی از پسر ها از همه لات تر بود و همیشه مردمی را که به مسجد میرفتند مسخره میکرد. 💠تا اینکه مجذوب اخلاق و رفتار ابراهیم شد و بعد از مدتی همراه ابراهیم وارد جبهه شد و مسئول اطلاعات عملیات شد. و بعد از شهادت ابراهیم هادی او یکی از ستون های اصلی عملیات شد که همه به کار او ایمان داشتند و میگفتند فرد بسیار مومنی هست. باخودم گفتم :آفرین به ابراهیم، از گنده لات های محل چه انسانی تربیت کرد. 📌راوی: محمد خورشیدی
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
...📝🗝 فࢪق‌اسټ..!✋🏻 میاݩ‌ِڪسے‌ڪہ🙃 دࢪانټظاࢪشھادټ‌اسټ..!🦋 وآنڪہ‌شھادټ‌بہ‌‌انټظاࢪِ‌اوسټ...🤗
شب جمعه است...هوایت نکنم می میرم یادی از صحن و سرایت نکنم می میرم دوریت درد من و نام تو درمان من است تا خود صبح صدایت نکنم می میرم به دعا کردن تو نوکر این خانه شدم هر سحر، شکرِ دعایت نکنم می میرم "وضع من‌را به خدا روضه‌ی‌تو سامان داد من اگر گریه برایت نکنم می میرم" شعرهایم همگی درد فراق است... ببخش😭😭😭😭 صحبت از کرب و بلایت نکنم می میرم
+هَوامو دارے؟:)...📞 آخہ‌شنیدم‌ھادێ‌دلھـٖـایی🌱🤞🏻^^
| تڪ و تنها مانده ام در این هیاهـوی دنیا من لی غیرڪ؟!.. کمکم کن کہ بہ جز یاری ڪننده‌ای ندارم 🌹 🍃 ..