همیشه اینو یادمون باشه شیطون فقط
دنبالِ آدم بیکار میگرده . بیکار که شدی
صدتا فکرمنفی میاد سراغت پس چارهای
نداری جز اینکه بھ این آیه عمل کنی :
[ فَإِذا فَرَغتَ فَانصَب ]
پس هنگامے که از کار مهمی فارغ میشوی
بھ مهم دیگری بپرداز !(:🌱
هدایت شده از «محضرخُدا»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چند خط روضه .💔
1_1673841359.mp3
11.89M
قدِ آسمونا غم دارم بابایی
خیلی غصه خوردم
تا پیشم بیایی بابا حُسینِ من
.
#خانومسهساله💔
با دستاۍ کوچیکش سر رو بلند کرد
و به سینه چسبوند . گفت :
بابا حُسین ! دلم برات خیلی تنگ شده
بابایی ! چرا ابروهات خونیِ؟
بابا ! محاسنت چرا انقدر آشتفهس؟!
گفتن خوابش برده ،
سر رو میبریم بعد کھ بیدار شد
میگیم خواب دیدی ..
آخه بچه های کوچیک خواب و
بیداری رو قاطی میکنن .
وقتی که رقیه ساکت شد و
سر به یک طرف افتاد و
دختر به یه طرف ؛
بیبی یکم خوشحال شد ..
همین کھ زینب سلاماللهعلیها اومد که
رقیه سادات رو بغل کنه دیدن صدای ناله
بیبی بلند شد
هدایت شده از 【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
سلامٌ علـےمنكانفيعينيكلالبشر
و لم أطلب من الله يومًا سواه !
سلام بر کسی کھ در چشمانم ؛ تمام دنیاست و هیچگاه غیر او را از خدا نخواستم . . ! #سلام_فرمانده💚.
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
🖤_
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
• کربلای همه دستتھ خانوم سه ساله💔 ـــــ ـ #محرم .
.
حضرتِ سه ساله ،
یک جای کار میلنگد .
من هم بابا گُم کردهام شبیھ تو
ولی انگار ..
دل من شبیه تو انگار بهانھ گیر
خوبی نیست !
که بعد از قرنها هنوز که هنوز است
به سراغِ پدر نرفته💔
.
تمام عمر دنبالِ پناھ و مأمنـے بودم
نجستم بهتر از روضھ زمانی را مکانی را
ـــــ ـ #حضرتِ۱۲۸ .💔
میدیدم مامانم یِ گوشھ نشسته همین
جور زار زار گریه میکرد
گفتم مامانی ، برای بابا گریه میکنی؟!
گفت : اره قربونت برم
میدیدم تابوت شُهدا رو میارن میگفتم
بابای من تو این تابوتا نیست؟
مامانم میگفت : نه عزیزم دنبالش نگرد
اونجا بود که معنیِ مفقودالاثر رو
فهمیدم ..
سال بعد خانواد های شُهدا رو میبردن
سوریه ، خدا نصیب همتون کنه ما هم
رفتھ بودیم .
من دستِ مامانم رو گرفته بودم ، سه
سالم شده بود ، مامانِ من از انتهای یه
کوچهی کھ درست تهش یه گنبد کوچولو
بود ؛ گرفته بود و داشتیم تو کوچه راه
میرفتیم ..