eitaa logo
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
5.3هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
82 فایل
﴾﷽﴿ • - اینجا خونه شُهداست شهدا دستتو گرفتنا ، نکنھ خودت دستتو بڪشی .. • . پاسخ‌بھ‌ناشناس‌ها؛ 〖 @komeil_212 〗 • اندکـےشࢪط! 〖 @Komeil32 〗 . هیئت‌کانالمون!(: 〖 @Komeil_78
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😻🤤 ♡|وعشق‌، صداےفاصلہ‌هاست💔 •°•علـمـدارکـمـیـل•°• ╔❁•°•♡•°•❁╗ @komeil3 ╚❁•°•♡•°•❁╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍🙊🤤🌸 بہ مجنــۅن گفتن کــہ چــرا داری روے ماسـہ ها لــیلی میـنویسے و آب پاکــش میـــکنہ؟؟؟ مجنون گفت... •°•علـمـدارکـمـیـل•°• ╔❁•°•♡•°•❁╗ @komeil3 ╚❁•°•♡•°•❁╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍♥ شھداشرمنده‌ایـم . . .(:💔 •°•علـمـدارکـمـیـل•°• ╔❁•°•♡•°•❁╗ @komeil3 ╚❁•°•♡•°•❁╝
•°💔🖇📿✿ سلام حضرتِ مادر، سلام حضرت راز «منم که دیده به دیدار دوست کردم باز»* ...؟ سلام هستیِ حیدر، مَـهِ تمامِ علی! سلام، قصه‌ی غمناکِ ناتمامِ علی... تمامِ سال برای تو و سرودنِ تو، برای گفتنِ از اوج "ماه" بودن ِ تو، کم است؛ بانوی "تا آخرِ جهان، یکتا" ... پناه حیدر کرار، مادرِ بابا... تمام سال کم است و تمام عمر کم است برای گفتنِ از "قامت تو... آه! خم است" برای دم زدن از رنج بی‌امان علی عزا و ماتمِ بر درد جاودان علی (درود بر شب و بر رازپوشیِ یک چاه و مرگ بر سرطانِ طمع به مسند ماه) ‌ رخ تو‌ آینه‌ی حق، دل تو عرش خدا همین‌قدَر هم اگر از تو... بر جهالتِ ما... به رخوت و به سکون و به عمق غفلت ما... شبی و روزی عزا و دریغ، قسمت ما، و بعد... هیچ! پر از بی‌کسی، پر از تردید و بی‌نشانیِ از عشق تو و از خورشید فقط به حرف، غم و نوحه و عزا و سپس، اگر بشود، اشک و وای و آهی... و بس! کسی نگفت که پیش از سقیفه از زهرا هزار قصه‌ی ننوشته دارد این دنیا کسی نگفت عزا کلِ قصه‌هاشان نیست شهادت، آخرِ این داستانِ جانان نیست کسی به عمرِ پر از برکت تو فکر نکرد به علتِ همه‌ی محنت تو فکر نکرد ببخش بانو، اگر هیچ هم نمی‌دانیم ببخش... پای عمل، بی‌مرام و نادانیم ببخش... این‌همه از تو شنیده‌ام، اما به پای روضه و مدحت نشسته‌ام، اما همان که بوده‌ام -و هیچ بوده- می‌مانم پر از ندیدن تو... وَه! چقدر نادانم! بس است، چرخه‌ی بی‌حاصلِ "همین بودن" و هِی دویدن و هِی شکل آن و این بودن درود بر جریانِ "فقط تو را بودن" شبیه مادر سادات، چون خدا بودن پناه می‌دهی امشب به جان غمگینم؟ "خودِ" دروغِ مرا می‌زدایی از دینم؟ منم که تشنه‌ی "شکلِ تو تر" شدن، ماندن منم که مضطرب از "تا ابد زَغَن**" ماندن فرا بخوان منِ مأیوس را به خانه‌ی خود! بده به من کمی از آب و مهر و دانه‌ی خود... که شاید این "منِ خودبین" بالأخره برود به لطف تو، "شبِ" من مثل شب‌پره بپرد که شاید آخرِ قصه، من اهلی‌ات بشوم "خدا" بباری و من خیسِ خالی‌ات بشوم نمی‌شود که برایم تو مادری بکنی؟ به رسم آل عبا، ذره‌پروری بکنی؟ نمی‌شود بگذاری که دخترت بشوم؟ به من توان بدهی شکل زینبت بشوم؟ غریب شهر پَیَمبر، تمامِ جان علی! نبودت علتِ غم‌های بی‌کرانِ علی... تو مهربان‌تر از آنی که نشنوی غمِ من و بگذری و ندانی چرای ماتم من بگو به نوکری‌ات می‌پذیری‌ام، بانو! شبی به دختری‌ات می‌پذیری‌ام، بانو! تو را قسم به حسین و حسن، بیا مادر! شبی به خانه‌ی چشمان من بیا مادر! سکوت و خنده‌ی پرمهرت، حلِ مسئله‌هاست دویدنم به سویت، کذبِ کل فاصله‌هاست و کاش، خوب برای تو نوکری بکنم و تا ابد -منِ ناچیز- دختری بکنم «چه شکر گویمت ای کارسازِ بنده‌نواز؟» «منم که دیده به دیدار دوست کردم باز»... * * و * : حافظ. ** : زغن یعنی زاغ. 💚:)