#به_روايت_همسر_شهيد
اگه روزی من نباشم تو بازم
همین چادر
و حجابت رو داری ؟!
با تعجب نگاهی به صورتش کردم وگفتم:
" من به چادرم افتخار میکنم "
معلومه که همیشه با چادر میمونم
آقای مهربونم ، مگه از اول نداشتم
گفت :دلم میخواد به یقین برسم،
دلم میخواد خاطرم رو جمع کنی خانومم
دلم میخواد مرواریدی
باشی که تو صدفه بانوی من ...
گفتم: "مطمئن باش من
همون جوری زندگی میکنم که تو بخوای "
حرفهایش به وصیت شبیه بود
بار اخری بود که از لاسجرد
میرفتیم تهران چند روز بعد از آن برای
آخرین بار رفت جبهه
ومن را با یک وصیت نامه ی شفاهی تنها گذاشت ...
شهید اسماعیل معینیان 🌷