「📙✨」
•
.
از دیگر ویژگۍ های ابراهیم این بود کھ از خودنمایـے و جلوه کردن جلویِ دیگران بیزار بود🙅🏻♂، در میان جوانان و نوجوانان خودنمایـے کردن یکی از ویژگۍ هاست. یعنـے جوانان دوست دارند جلوی دیگران جلب توجھ کنند ، دوست دارند شغل خوب و شاید کار مدیریتـے داشتھ باشند اما ابراهیم اینگونھ نبود :)💚 وقتـے انقلاب پیروز شد مرحوم آقای داوودی کھ دوست و مربۍ ابراهیم بود بہ او پیشنھاد کرد کھ وارد سازمان تربیت بدنی شده و کار مدیریتـے قبول کند ولۍ ابراهیم کار مدیریتی را نپذیرفت🖐🏿 ابراهیم همیشھ میگفت هر کسۍ ظرفیت مشھور شدن نداره! مهمتر از مشھور شدن اینہ کہ آدم بشیم!😄
#شھیدابراهیمهادۍ | #روایتـےازطُ
⸤ Eitaa.com/komeil3 ⸣
「📕🎒」
•
.
همیشہ پیگیر کار دیگران بود تا مشکلشون رو حل کنھ💚.
بھش گفتم : داشابرام ؛ تو کھ وظیفہای نداری ، چرا خودتو توۍ دردسر میندازی؟! گفت: آدم هر کارۍ از دستش برمیاد باید برایِ مردمش انجام بده😉
#شھیدابراهیمهادۍ | #روایتـےازطُ📚
⸤ Eitaa.com/komeil3 ⸣
「✨」
•
.
همیشھ آیہی [ وَ جَعَلْنا ] را زمزمھ میکرد . گفتم : آقا ابراهیم ، این آیھ برایِ محافظت در مقابل دشمن است اینجا کھ دشمن نیست!
نگاه معنا داری کرد و گفت :
دشمنیبزرگتر از شیطان هم وجود داره؟
#شھیدابراهیمهادۍ | #روایتـےازطُ📙'
⸤ Eitaa.com/komeil3 ⸣
「📚」
•
.
اوایل جنگ توی ارتفاعات گیلانِ غرب بودیم ، پاسگاه و جادههای مرزی دست عراق بود با حسر بھ ابراهیم گفتم :
یعنی میشہ مردم ما راحتتر از این جاده عبور کنند و بھ شهرشون برن؟🚶🏻♂
ابراهیم لبخند زد و گفت : چـے میگـے؟ روزی میاد کھ از همین جاده مردم ما دستھ دستھ بہ کربلا سفر میکنن . . :)!
²⁰ سال بعد وقتی مردم از همون جاده میرفتن کربلا، یاد حرف ابراهیم افتادم..
#شھیدابراهیمهادۍ | #روایتـےازطُ❤️
⸤ Eitaa.com/komeil3 ⸣