وقتی می اومد خونه ، دیگه نمی ذاشت من
کار کنم . زهرا رو می ذاشت رو پاهاش و با
دست به پسرمون غذا میداد. میگفتم : یکی
از بچه ها رو بده به من. بامهربونی میگفت:
نه شما ازصبح تاحالا به اندازه کافی زحمت
کشیدی . مهمون هم که میومد ، پذیرایی با
خودش بود . دوستاش به شوخی میگفتن :
مهندس که نباید تو خونه کار کنه ! میگفت:
منكِ از حضرتعلیعلیهالسلام بالاتر نیستم.
مگه به حضرتزهرا کمک نمیکردند؟(: 🌷
#شهیدحسنآقاسیزاده | #یادشونباصلوات
.
🤍 ˹ @komeil3 ˼