🍃بسم رب الشهدا والصدیقین 🍃
در خواست عجیب یک مدافعحرم از مادر!✨
: مخصوصا در ناجا و شهرداری که فضا برای این کار مهیاتر است...
مادر شهید: حتی در زمان جبهه و جنگ و بعد از آن، همیشه به این موضوع اهمیت می داد. ایشان مدت طولانی در یگان اماکن و مدتی هم در منکرات ناجا مشغول بودند و موقعیتهای زیادی داشتند که پول شبههناک و غیرحلال وارد زندگی کنند اما خیلی به این امر، مقید بوده و هستند.
: این، واقعا موضوع مهمی است و هیچ کس هم خبردار نمیشود اما اثرش در بلند مدت معلوم می شود که این پدر، به فرزندانش خدمت کرد یا خیانت؟! شکر خدا که نتیجه این نان حلال هم در خانواده شما خودش را نشان داده.🙂
مادر شهید: حتی موقعی که محمدرضا داشت به سوریه می رفت، پدرش گفت: تو نمیخواهد بروی، من می روم. تو باید جامعه را بسازی و کشور🇮🇷 روی بازوان تو باید بچرخد.
دیگر عمری از ما گذشته؛ بگذار ما برویم...
اما محمدرضا می گفت: نه؛ شما رفته اید و تکلیفتان را ادا کرده اید. نوبت من است که بروم.✨
**: خودتان خبر شهادت را چگونه گرفتید؟🕊
مادر شهید: محمدرضا چه قبل و چه بعد از اعزامش به سوریه، مدام به من می گفت مامان! دعا کن من شهید بشوم. من هم همیشه می گفتم: محمدرضا! تو خودت را خالص کن؛ شهید می شوی.🌷
#شهیدمحمدرضا_دهقان_امیری 🌷
⸤ Eitaa.com/komeil3 ⸣