animation.gif
136.2K
#خاطره_شهدایے
نصفہ شب بود ، چشم چشم رو
نمےديد سوار تانك بودیم، وسط
دشت ،كنار برجك نشستہ بودم ،ديدم
يكے پيادہ میاد بہ تانك هـا نزديك مےشد ، چندلحظہ توقف مےڪرد
مےرفت سراغ بعدے😐
سمت ما هم اومد ،دستش رو دو پايم
حلقہ كرد پايم رو بوسيد و گـفت:
«بہ خدا سپردمتون»
گفتم:حـاج حسين؟😳
گفت:هيـس اسم نيار
رفت طرف تانڪ بعدے..
تازہ فهمیدم پاے رزمندہ ها رو
مےبوسه ،گفت اسمشو نیارم کہ کسے
نفهمہ پابوسشون همون حاج حسینِ
خرازے فرماندمونہ.. :)💚
.. #شهید_حسین_خرازے ..
@komeil3