🔊 #چالش_معرفی_شهید ✏️♥️
{•شرڪت کننده8⃣}
❤️#شہیدبابڪنورےهریس❤️
سلام بابک جان،
مرا به یاد می آوری؟!!امروز تقریبا یک سال از آشنا شدنمان میگذرد و تو چه بزرگوارانه مرادر سختی ها ومشکلات یاری کردی...
برادرم ،رفتن تو درفصل پاییز به همگان اثبات کرد در ایران یک فصل بیشتر نیست آن هم پاییز خزان نام دارد.
پاییز اواسط راه بود ،در این میان چشمش تورا دید ،چشمان پاییز بادیدنت عجیب می درخشید؛گویی پاییز راهم شیفته ی خود کرده بودی.
او تورا برای خودش میخواست ،آری پاییز عجیب خودخواه شده بود ،آخرهم کار خودش را کرد و تورا از درخت روزگار چید و با خودش برد ،بدون آنکه به ما توجهی کند و دلش ذره ای به حالمان بسوزد.
برادر جان...
میخوانمت شهید ،ولی خیلی دوری ...
نه دستم به دستانت می رسد و نه چشمانم به نگاهت
چاره ای کن ،تورا کم داشتن
کم نیست ، درد است
بابکم برادرم...
اولین بار که اسمت به گوشم رسید و دوستانم از زیبایی های تو برایم گفتند در خیالات خودم جوانمرد زیبایی آفریدم و گمان میکردم زیباتر از آن پیدا نمیکنم.
اما فاجعه از آنجاشروع شد که عکست رادیدم و خط قرمزی روی تمام افکارم کشیده شد آری تو زیباتر از تمام زیبایی های اطرافم بودی و آنجا بود که معنی شعر زیر را درک کردم:
به چه مانند کنم در همه آفاق تورا ؟!
کانچه از وهم من آید تو از آن خوب تری
آه ای برادرم
رفیقتان میشوم که شبیهتان شوم
شبیهتان که شدم شهید میشوم
به پایان رسید این دفتر ولی هر پایانی آخر خط رفاقتمان نیست چون من تا به پایان خط نرسم شمارا فراموش نمی کنم و پایان خط من رسیدن به شما با شهادت است.