#استادمون میگفت :😊
بچہ وقتے میخواد یہ چیزےبراے #بابامامانش بخره ،🤭
از خودشون #پول 💵 میگیره و برا اونا میخره و ڪُلے #ذوق 😍 میڪنہ از اینڪہ #خودش براشون خریده ...،
در حالیڪہ همش از بابا یا مامانہ!
ما هم اینجورے هستیم ...،
یہ ڪارِ #خوبے ازمون سر میزنہ، #ذوق میڪنیم !😍
درحالیڪہ همش از #خداست !♥️
[ نبینیم #خودمون رو ]
#خاطره
شهید آقا سید علی اندرز گو
سال 42 که منزل امام در قم محاصره بود،😔 بازاری های تهران توسط اندرزگو برای امام #پول فرستاده بودند.
او به شکل یک درویش و با یک کشکول، «هو یا حق گویان» به سمت منزل امام رفت. یکی از مأمورین گفت: «اوهوی! کجا؟»😒
اما مأمور دیگر جواب داد: «چه کارش داری؟ شاید رفت و سید پنج ریال هم به او صدقه داد.»😁
با همین کلک ساده😁😁داخل بیت، خدمت امام رفت و بدون این که مأموران متوجه بشوند،
کشکول را همان جا جلوی امام خالی کرد و از در دیگر، بیرون آمد.😁😁
امام پس از این که خبر #شهادت ایشان را شنیدند، گفتند: «شهادتش سنگین است... اگر ده نفر مثل آسید علی داشتیم، #دنیا را می توانستیم زیر سلطه ی اسلام ببریم.»
یاد شهدا باصلوات🌺