#خاطره
شهید آقا سید علی اندرز گو
سال 42 که منزل امام در قم محاصره بود،😔 بازاری های تهران توسط اندرزگو برای امام #پول فرستاده بودند.
او به شکل یک درویش و با یک کشکول، «هو یا حق گویان» به سمت منزل امام رفت. یکی از مأمورین گفت: «اوهوی! کجا؟»😒
اما مأمور دیگر جواب داد: «چه کارش داری؟ شاید رفت و سید پنج ریال هم به او صدقه داد.»😁
با همین کلک ساده😁😁داخل بیت، خدمت امام رفت و بدون این که مأموران متوجه بشوند،
کشکول را همان جا جلوی امام خالی کرد و از در دیگر، بیرون آمد.😁😁
امام پس از این که خبر #شهادت ایشان را شنیدند، گفتند: «شهادتش سنگین است... اگر ده نفر مثل آسید علی داشتیم، #دنیا را می توانستیم زیر سلطه ی اسلام ببریم.»
یاد شهدا باصلوات🌺
#حرف_دل ❤️
گمنامی را
انتخاب کرده ای
که قید زمان و مکانی
در کار نباشد...
تا دلها را
هر کجا که باشند
گرد خود جمع کنی..
#شهید_ابراهیم_هادی
•رفقـــــا نمــــاز شـب فــرامــوش نشـہ هاااااا😇
#دعـــابـراےظهـورامــامزمـانمونیادتوننره❤️
#سرنمـازبـراےشہـادتخادمهاےڪانالـمدعـاکنیـد🙏🏻
#دعــایعهــد
اللّٰهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِيمِ ، وَرَبَّ الْكُرْسِيِّ الرَّفِيعِ ، وَرَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ ، وَمُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالزَّبُورِ ، وَرَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ ، وَمُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظِيمِ ، وَرَبَّ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ وَالْأَنْبِياءِ وَ الْمُرْسَلِينَ .
اللّٰهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِوَجْهِكَ الْكَرِيمِ وَبِنُورِ وَجْهِكَ الْمُنِيرِ وَمُلْكِكَ الْقَدِيمِ ، يَا حَيُّ يَا قَيُّومُ ، أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمَاواتُ وَالْأَرَضُونَ ، وَبِاسْمِكَ الَّذِي يَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ ، يَا حَيّاً قَبْلَ كُلِّ حَيٍّ ، وَيَا حَيّاً بَعْدَ كُلِّ حَيٍّ ، وَيَا حَيّاً حِينَ لَاحَيَّ ، يَا مُحْيِيَ الْمَوْتىٰ ، وَمُمِيتَ الْأَحْياءِ ، يَا حَيُّ لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ؛اللّٰهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِيَ الْمَهْدِيَّ الْقائِمَ بِأَمْرِكَ صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْهِ وَعَلَىٰ آبائِهِ الطَّاهِرِينَ عَنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِناتِ فِي مَشارِقِ الْأَرْضِ وَمَغارِبِها ، سَهْلِها وَجَبَلِها ، وَبَرِّها وَبَحْرِها ، وَعَنِّي وَعَنْ وَالِدَيَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللّٰهِ ، وَمِدادَ كَلِماتِهِ ، وَمَا أَحْصاهُ عِلْمُهُ ، وَأَحاطَ بِهِ كِتابُهُ .اللّٰهُمَّ إِنِّي أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَبِيحَةِ يَوْمِي هٰذَا وَمَا عِشْتُ مِنْ أَيَّامِي عَهْداً وَعَقْداً وَبَيْعَةً لَهُ فِي عُنُقِي لَا أَحُولُ عَنْها وَلَا أَزُولُ أَبَداً ، اللّٰهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصارِهِ وَأَعْوانِهِ ، وَالذَّابِّينَ عَنْهُ ، والْمُسارِعِينَ إِلَيْهِ فِي قَضاءِ حَوَائِجِهِ ، وَالْمُمْتَثِلِينَ لِأَوامِرِهِ ، وَالْمُحامِينَ عَنْهُ ، وَالسَّابِقِينَ إِلىٰ إِرادَتِهِ ، وَالْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْهِ؛اللّٰهُمَّ إِنْ حالَ بَيْنِي وَبَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِي جَعَلْتَهُ عَلَىٰ عِبادِكَ حَتْماً مَقْضِيّاً فَأَخْرِجْنِي مِنْ قَبْرِي مُؤْتَزِراً كَفَنِي ، شاهِراً سَيْفِي ، مُجَرِّداً قَناتِي ، مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدَّاعِي فِي الْحاضِرِ وَالْبادِي . اللّٰهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ ، وَالْغُرَّةَ الْحَمِيدَةَ ، وَاكْحَُلْ ناظِرِي بِنَظْرَةٍ مِنِّي إِلَيْهِ ، وَعَجِّلْ فَرَجَهُ ، وَسَهِّلْ مَخْرَجَهُ ، وَأَوْسِعْ مَنْهَجَهُ ، وَاسْلُكْ بِي مَحَجَّتَهُ ، وَأَنْفِذْ أَمْرَهُ ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ .وَاعْمُرِ اللّٰهُمَّ بِهِ بِلادَكَ ، وَأَحْيِ بِهِ عِبادَكَ ، فَإِنَّكَ قُلْتَ وَقَوْلُكَ الْحَقُّ : ﴿ظَهَرَ الْفَسٰادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمٰا كَسَبَتْ أَيْدِي النّٰاسِ﴾ ، فَأَظْهِرِ اللّٰهُمَّ لَنا وَلِيَّكَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكَ الْمُسَمَّىٰ بِاسْمِ رَسُولِكَ ، حَتَّىٰ لَايَظْفَرَ بِشَيْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ ، وَيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُحَقِّقَهُ؛
وَاجْعَلْهُ اللّٰهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِكَ ، وَناصِراً لِمَنْ لَايَجِدُ لَهُ ناصِراً غَيْرَكَ ، وَمُجَدِّداً لِمَا عُطِّلَ مِنْ أَحْكامِ كِتابِكَ ، وَمُشَيِّداً لِمَا وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دِينِكَ وَسُنَنِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وآلِهِ ، وَاجْعَلْهُ اللّٰهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدِينَ .اللّٰهُمَّ وَسُرَّ نَبِيَّكَ مُحَمَّداً صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وآلِهِ بِرُؤْيَتِهِ وَمَنْ تَبِعَهُ عَلَىٰ دَعْوَتِهِ ، وَارْحَمِ اسْتِكانَتَنا بَعْدَهُ . اللَّهُمَّ اكْشِفْ هٰذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هٰذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ ، وَعَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ ، إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً وَنَرَاهُ قَرِيباً ، بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.
آنگاه «سه بار» بر ران خود دست میزنی و در هر مرتبه میگویی:
الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا مَوْلايَ يَا صاحِبَ الزَّمانِ.
#التماسدعـــا🙏🏻
@komeil3
🍃🌸+در یکی از دانشگاه ها
درباره حجاب سخنرانی میکردم🌸🍃+
☄.
ناگهان👩🏻🎓دختری جوان از وسط جمعیت فریاد زد
حاجاقااااااااااااااااا☄
چرا شما حجاب را ساختید؟!!!!!
+گفتم: حجاب،بافتهءذهن ما نیست #حجاب را
ما نساختیم بلکه در کتاب خدا یافتیم.
.
👩🏻🎓گفت: حجاب اصلا مهم نیست چون ظاهر مهم نیست #دل پا باشه کافیه☄
...............................
+گفتم:آخه چرا یه حرفی میزنی که
خودت هم قبول نداری؟!!!!
👩🏻🎓گفت:دارم
+گفتم:نداری
👩🏻🎓گفت:دارم
...................
+گفتم:ثابت میکنم که این حرفی که گفتی خودت قبول نداری☄
#گفتم: خدایا این خانم ازدواج نکرده و اعتقاد داره☄
ظاهر مهم نیست دل پاک باشه،پس یه شوهر زشت زشت زشت قسمتش بفرما☄
.............................
👩🏻🎓فریاد زد:خدانکنه
گفتم:دلش پاکه☄
👩🏻🎓گفت:غلط کردم حاج آقااااااااااا😅
................................
ااااااااا💕
ااااااااااااا💕
ااااااااااااااااا💕
ااااااااااااااااااااا💕
ااااااااااااااااااااااااا💕
@komeil3
شهید ابراهیم هادی دوست امامزمان بود♥️😍
بعد شناسایی ابراهیم دلواپس بود
تا همرزمش را که فکر میکرد شهـید شده
برگرداند. بعد جستجو او را در نقطه ای
امن پیدا میکند.
بعد از برگرداندن همرزمش
و رساندن به آمبولانس میرود
توی فکر که چطور او با آن جراحت
سنگین از آن میدان مین به محل امن
جابجا شده؟
ماشاالله،مجروح آن حادثه بعدها
به من گفت:خون زیادی از من رفته بود
بی حس بودم و فقط زیر لب ذکر "یا
صاحب الزمان ادرکنی" میگفتم.
ناگاه جوانی خوش سیما و نورانی
بالای سرم آمد .خیلی آرام مرا از منطقه
خطر دور کرد و بعد فرمودند کسی می
اید و شما را نجات میدهد.او دوست
ماست!
لحظاتی بعد ابراهیم آمد.با همان صلابت
همیشگی و مرا به دوش کشید و به عقب
برگرداند
#شادی_روح_شهید_صلوات
@komeil3
#با_دقت_بخوانید
در شُرف ازدواج بودم جوانی مُتدین و با ایمان رسماً به خواستگاریم آمد...
همه چیز خوب بود ، اهل ایمان و آشنا به مبانی دینی ، ولایت مدار ، و در یک کلام همه چیز تمام✅
چند هفته به آشنایی و تحقيقات گذشت ، اما ته دلم راضی نبودم ...😔
انگار دلشوره داشتم ...😢
شخص مذکور در طی چند روز خیلی با من صمیمی و خودمانی شد و این قضیه مرا رنج می داد 😞
و هم باعث تعجبم شده بود!!!😳
با اینکه نامحرم بودیم برایم پست های عاشقانه می فرستاد وقتی اعتراض می کردم می گفت ما دیگر قرار است ازدواج کنیم اشکالی ندارد نگران نباش گناه ندارد...
دلم آشوب بود خیلی آشوب ....
یه جای کار می لنگید...
از #ابراهیم_هادی فقط یک اسم
می دانستم و یک کتاب که مدتها پیش مثل همه #شهدا کتابش را مطالعه کرده بودم...
ناگهان چیزی در دلم گفت به شهید هادی توسل کن کمکت می کنه...
با دلی آشوب و نگران رو به قبله نشستم
ظهر یک پنجشنبه زمستانی
از ته دل فاتحه ای خواندم
اشکم جاری شد 😭
به ابراهیم گفتم: در کتابت خوانده ام تو هم خیلی مرد بودی و هم خیلی غیرتی
در حقم برادری کن تا به باطن حقیقی این مرد به #ظاهر_با_ایمان پی ببرم...😤
شب هنگام دوباره دلم گرفت از این سر در گُمی...😔
پیام های خواستگارم رو دوباره مرور کردم از اول تا آخر ، ناگهان پیامی مرا به خود جلب کرد
یک پیام عاشقانه که فُروارد شده بود و آی دی فرستنده داشت ، پیامی که هفته پیش ارسال شده بود و من متوجه نکته ای در آن نشده بودم
کسی انگار بهم می گفت با صاحب پیام صحبت کن چاره مشکلت را خواهی یافت.
سر صحبت باز شد...
صاحب آی دی کسی نبود ، جز دوست دختر خواستگار به #ظاهر_متدین_و_مذهبی من😒
همه چیز روشن شد ، واضح و آشکار به روشنی آینه...
ابراهیم در حقم برادری کرد و جلوی یک عمر حسرت ، بدبختی و پشیمانی مرا گرفت...
واز همان روز من برادر واقعی خودم را پیدا کردم....😭
#شهدا_حواسشون_به_همه_چیز_هست...
نکته:از این دست آدما کم نیستن #به_ظاهر_مذهبی_و_معتقد
مواظب باشید گول ظاهر آدما رو نخورید.
@komeil3