eitaa logo
‹ هیئت‌خادمانِ‌ولـےعصر ›
284 دنبال‌کننده
95 عکس
17 ویدیو
0 فایل
‹ ﷽ › • . باترۍ خالـیھ بچه حزب‌اللهـے رو فقط هیئت میتونه شارژ کنھ🖤، - وَاینجا‌هیئتـےبایادوحضورشُهدا : )! . کانالِ‌اصلی ؛ ‌‌Γ eitaa.com/komeil3 . . . #هیئت‌خـٰادمان‌ِولـےعصر🌱'
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام من حسن آبشناسان فرزند آقا قربانعلی هستم.🙋🏻‍♂
در دوران نوجوانی با اسلام و آموزه‌های انسان‌ ساز آن آشنا شدم . در یکم مهر ماه 1336 پس از گذراندن دوره دبیرستان ، وارد دانشگاه افسرى امام علی(ع) شدم . در 1339 با درجه ستوان دومی دانش‌آموخته گردیدم.👮🏻‍♂
دوره مقدماتى افسری را در 1340 به پایان رساندم . به دنبال آن ، در شهرهای دورافتاده ایران به کار گرفته شدم . نخستین دوره تکاوری را که در ایران راه‌اندازی شد ، با پیروزی پشت سرگذاشتم.
همچنین، در 1356 دوره عالى ستاد فرماندهى را گذراندم . در 1350 از استان خوزستان به استان فارس فرستاده شدم و نزدیک ده سال را در شیراز سپری کردم . در این مدت، دوره تکمیلی چتربازی و تکاوری کوهستان را در ایران و اسکاتلند گذراندم . در این مدت زبان انگلیسی را نیز به خوبی فراگرفتم.😊
با ورزش‌های دوومیدانی ، والیبال ، بسکتبال ، پینگ پنگ ، شنا ، سوارکاری و جودو نیز آشنا بودم.✌️🏼
به لطف خدا در این مدت توانستم در پناه ارزش‌های اسلامی و پرهیزگاری خود را از پلیدی‌ها و پلشتی‌های جامعه زمان حکومت محمدرضا شاه به دور نگه دارم
بعد از پیروزی انقلاب به درجه سرهنگی ارتقا یافتم . تا پیش از جنگ تحمیلی ، در کردستان با آشوبگران و ضدانقلاب در ستیز بودم . در روزهای نخست جنگ تحمیلی عراق علیه ایران ، مسئولیت یکی از تیپ‌های لشکر ‌٢١ حمزه در شمال غرب ایران را به دوش داشتم.
با پایه‌ ریزی ستاد جنگ‌های نامنظم در هفتم مهر 1359 به آنها پیوستم و با شماری از بسیجیان داوطلب ، نبرد چریکی خود را در کوهپایه‌ های دشت عباس آغاز کردیم و در مدت کوتاهی ، آسیب سنگینی به نیروهای عراقی وارد نمودیم😎✌️🏼
در این مدت جوانان موتورسیکلت سوار را از کوچه و خیابان‌های نازی آباد تهران گردآوری می‌کردم ، به آنها آموزش‌های ویژه‌ ای می‌دادم و همه را با نام «گروه ویژه اسب آهنی» به جبهه های حق علیه باطل می‌فرستادم
به سازماندهی نیروهای ارتش و سپاه توجه داشتم و در این راه با شهید بروجردی همکاری های خوبی داشتیم تا اینکه توانستیم شهر بوکان در استان آذربایجان غربی را از وجود ضد انقلاب و گروهک کومله پاکسازی کنیم🙂
همچنین محور سردشت - پیرانشهر که از جنگل‌های انبوه آلواتان ، کوه‌های سربه ‌فلک کشیده و تنگه‌های پرپیچ وخم پوشش می‌یافت با همکاری توام سپاه و ارتش پاکسازی شد
در سال 1362 به فرماندهی نیروهای ارتش در قرارگاه حمزه سیدالشهدا در شمال غرب ایران گماشته شدم . در سال 1363 نیز بر پایه دستور رسمی قرارگاه رمضان ، فراهم نمودن آموزش جنگ‌های چریکی سپاه پاسداران به اینجانب واگذار شد.😇
سرانجام در هشتم مهرماه 1364 ، در حالی که فرماندهی لشکر 23 نوهد (نیروی ویژه هوابرد) و قرارگاه شمال غرب ارتش یعنی بخشی از قرارگاه حمزه سیدالشهدا را به دوش داشتم ، به هنگام نبرد قادر که با برنامه‌ ریزی خودم همراه بود ، در منطقه سرسول کلاشین شمال عراق با ترکش توپ دشمن شربت شیرین شهادت را نوشیدم(:❤️
شب جمعه اس، شهدا با ذکر صلوات یاد کنیم🌹
التماس دعای ظهور🌱
‹ بسم رب الشهدا و الصدیقین🌿 ›
- با معرفـے نامهـ؛ ‹ حمیدرضا اسداللهی › در خدمتتون هستیم رفقا .🌱 • هیئت‌خادمان‌ولـےعصر . . 🖤🇵🇸﹡⸤ @komeil_78
سلام رفقا ، حمیدرضا اسداللهی معروف به ابومحمد هستم.✋🏼😁
به لطف خدا و خانواده ام ، از طفولیت با فرهنگ قرآنی آشنا شدم و در دوران دبستان در کنار شرکت در کلاس‌های حفظ و قرائت کلام الله ، موذن و مکبر نمازهای جماعت بودم.😊
تا پایان کارشناسی ، ادبیات عرب را خواندم و سپس ادامه تحصیل دادم و در دانشگاه تهران در همان رشته و در مقطع کارشناسی ارشد ثبت نام کردم و در دانشگاه یکی از اعضای اصلی مرکز مطالعات راهبردی تربیت اسلامی بودم. ✍📚
من در فعالیت‌های فرهنگی بسیار فعال بودم و علاقه زیادی به فعالیت‌های جهادی داشتم . بارها برای کمک به عمران و آبادی روستاها پیشقدم شدم و از کارمندی وزارت بهداشت استعفا دادم تا آسان‌ تر به خدمات جهادی بپردازم.
سال 87 با خانم حمیده غلامزاده ازدواج کردم و اردیبهشت ماه همان سال ، به مکه رفتیم و بعد هم زندگی مشترک مان را آغاز کردیم و صاحب دو فرزند شدیم . پسر بزرگم محمد ، در زمان شهادت من چهارساله و احمد دو ماهه بود.🥰
من انس زیادی با قرآن و اهل بیت(ع) داشتم و همچنین علاقه زیادی به مقام معظم رهبری داشتم و همه را به تبعیت از ایشان سفارش می کردم.☺️