با پیروزی انقلاب، کار واسه بچه مذهبیا خیلی سخت تر شد، ما الان دیگه کارمون حفظ مکتب بود
البته فکر نکنید من چون رفتم رشت، به کلی ارتباطم با تهران قطع شده بودااا!
من حتی دوازدهم بهمن ماه، روز ورود حضرت امام خمینی هم اومدم تهران و توی مراسم استقبال شرکت کردم و کلی با دوستانمون توی کوچه خیابونا تظاهرات کردیم
بعد از انقلاب به فرمان امام، ساختار مدیریتی نفتی از حالت شرکت ملی نفت ایران تغییر کرد و وزارت خونه تشکیل شد و از من برای کار در وزارت نفت دعوت شد
خب قبل از انقلاب، همه ی مسائل نفتی ما دست انگلیسیا بود و به کلی وابسته بودیم، چیزی از خودمون نداشتیم، من و تعداد کمی از دوستام، تنها کسایی بودیم که تکنسین نفت بودیم و از این مسائل سر درمیاوردیم
البته باید بگم من دورانی که رشت بودم، سعی کردم تحصیلم رو مجدد ادامه بدم و از موسسه عالی مدیریت وابسته به هاروارد (الان شما بهش میگید دانشگاه امام صادق)، فوق لیسانس مدیریت بگیرم
‹ هیئتخادمانِولـےعصر ›
بعد از انقلاب به فرمان امام، ساختار مدیریتی نفتی از حالت شرکت ملی نفت ایران تغییر کرد و وزارت خونه ت
اولین سمت من در مجموعه وزارت نفت، نماینده قائم مقام وزیر نفت در آبادان بود
‹ هیئتخادمانِولـےعصر ›
اولین سمت من در مجموعه وزارت نفت، نماینده قائم مقام وزیر نفت در آبادان بود
و همزمان از طرف آیت الله اشراقی به عنوان عضو اصلی کمیسیون پاکسازی هم انتخاب شدم
توی تیرماه سال ۱۳۵۹، با توجه به حسن سابقه ام، از طرف آقای علی اکبر معین فر، وزیر نفت دولت موقت، به عنوان سرپرست شرکت مناطق نفتخیز جنوب انتخاب شدم
تا اینکه انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد و آقای رجایی به عنوان نخست وزیر کشور انتخاب شدند
ایشون با شناخت قبلی که از من داشتند، ازم خواستند که مسئولیت وزیر نفت شدن رو در دولت ایشون برعهده بگیرم ولی من بارها مخالفت کردم
‹ هیئتخادمانِولـےعصر ›
ایشون با شناخت قبلی که از من داشتند، ازم خواستند که مسئولیت وزیر نفت شدن رو در دولت ایشون برعهده بگی
چون سنی نداشتم 😅 همش ۲۹ سالم بود
ترجیح میدادم که دوستان با سابقه تر این مسئولیت رو برعهده بگیرند، اما انگار اصرار همه بر این بود که من مناسب ترین گزینم، چون به قول آقای رجایی: وزیر دولت اسلامی، باید مکتبی باشه، باید برای انقلاب زحمت کشیده باشه