eitaa logo
رب الناس/بقلم علیرضا کمیلی
3هزار دنبال‌کننده
65 عکس
51 ویدیو
2 فایل
خاطرات و تأملات علیرضا کمیلی @komaili فعال عرصه بین الملل و عضو اتحادیه امت واحده محقق عرصه های دینی اجتماعی و تشکلی
مشاهده در ایتا
دانلود
توصیه به اخلاص و نیز روزآگاهی می کردند. از برخی برخوردهای اطلاعات برایم گفت که ایشان را خواسته اند! مثلا وقتی بخش نامه ای به مدارس ابتدایی آمده که لبیک یا حسین را به همه یاد بدهید. ایشان آمده و در نمازجمعه موضع گرفته! یا وقتی در تلویزیون نقد صحابه و اثبات امامت دیده آمده تبیین کرده که بنظر من هم این حق را داشته اند. می گفت ما مکلف ایم بگوییم چون دین مردم دست ماست. فکر نکنم در طول عمر مولانا یک طلبه شیعه مودب و باسواد رفته باشد نه برای بازجویی که برای گفتگو و رفاقت کنار او نشسته باشد. می گفت بعد از این نماز جمعه، من را خواستند و یک روحانی هم توی جلسه بود. می گفت مدیر اطلاعات سراوان عاقل است و حرفهای منطقی را می پذیرد. شبی طولانی بود و بحثهای مختلفی پیش آمد. درباره شرایط جواز متعه گفتم و اینکه به معنای تنوع طلبی جنسی در مرد یا زن نیست و پرسیدم شما برای مواردی که نکاح دائم ممکن نمی شود ولی نیاز جنسی هست چه می گویید: اول گفتند راهی را برای شخص خاص بطور مصداقی شاید باز کنیم ولی اصل را بر توصیه به تقوا گذاشته ایم و می گوییم روزه بگیر! که گفتم خب اینطور که نمی شود. ولی حرف شان این بود که نباید ازدواج موقت قاعده می شد چون مورد سوء استفاده برخی قرار می گیرد که من توضیح دادم چون مصادیق آن قابل احراز نبوده بصورت قاعده بیان شده است. بعد هم تعریف کردند که یک دوستی داریم که زنی از سرخس دارد خودش قسم خورده که جلوی حرم در مشهد یکی گفته صیغه نمی خواهی گفته چرا می خواهم. گفته افغانی، عرب، دختر، زن... هر چه بخواهی هست! گله داشت که شما چرا دست را باز گذاشتید! گفتم البته این مسائل سوء استفاده است و ربطی به حکم ندارد. از توسل گفت که خودشان قبول دارد و علمای دیوبند هم معتقدند. معین الدین چشتی توسل را قبول داشت. از کتاب ارواح ثلاثه که حکایات اولیاء بود حکایتی را خواندند. از مولانا شهداد بستانزهی که بزرگ سوران در دهه چهل بوده و تحصیلکرده رایوند خاطرات جالبی از درگیری با خان ها گفتند. می گفتند ایشان و مولوی عبدالعزیز در هند درس خواندند قبل از جدایی پاکستان! گفتند که روی کار آمد فضا بازتر شد ولی هنوز ژاندارمری ها با خان ها بودند. میرمراد، خان این منطقه بود که عشر اموال مردم را می گرفت. شهداد گفت شرعا جایز نیست. حکومت قبل از مصدق گفت 4 درصد هم به ما بدهید که مردم ندادند و درگیری ها شروع شد. چند بار خواستند مولانا شهداد را شهید کنند که موفق نشدند. کار به دادگاه کشید. مولوی شهداد به مصدق شکوه کرد. نهایتا مولانا آنها را محکوم کرد. خان اما زرنگ بود و رفت شد شهردار سراوان! از هیدوخان، یک سردار شجاع بلوچ که در خاش بوده هم گفتند که نماز نمی خوانده است. می گفتند آن زمان برای دادگاه به خاش رفته بودند و هیدو خان را هم دیده بودند. 📍 @komeilialireza