🔰خاطره علامه جعفری از پیاده روی زیارت امام حسین (علیه السلام) با شهید نواب صفوی:
🔅با سید مجتبی هم درس بودیم. با پیشنهاد سید، از نجف پیاده به سمت کربلا راه افتادیم. در تاریکی هوا، مرد عرب تنومندی خنجر به دست، با نعره «پول و جواهر هر چه دارید رو کنید» زَهره ام را ترکاند.
🔸داشتم پول هایم را در می آوردم که سید با جستی و چالاکی خاصی، خنجر را از مرد عرب گرفت و آن را نزدیک گلویش گذاشت و با فریادی رعد آسا گفت: « با خدا باش و از خدا بترس ».
🔹سید رهایش کرد و گفت برویم. من هنوز در فکر او بودم که با سرافکندگی پیش آمد و ما را به خیمه اش دعوت کرد. در کمال ناباوری سید دعوتش را پذیرفت.
🔸گفتم: چگونه دعوت کسی را می پذیری که تا چند لحظه پیش، قصد غارت ما را داشت؟
🔹سید گفت: نترس! این ها عرب هستند و میهمان را ارج می نهند. تا صبح خوابم نبرد. اما نواب و آن مرد عرب راحت خوابیده بودند.
📚کتاب سید مجتبی نواب صفوی ص۱۶.
#امام_حسین_علیه_السلام
#زیارت_اربعین
🏴🕯🖤🕯🏴
🕌@ziarat_et
▪️ورود کاروان امام حسین علیه السلام به کربلا
🔻 کاروان امام حسین (ع) در دوم محرم سال ۶۱ هجری به کربلا رسید. امام حسین (ع) پس از نماز صبح با یارانش به سمت نینوا حرکت کرد تا از سپاه حر جدا شود. حر نیز با سپاهش از حرکت آنان به سمت کوفه جلوگیری کرد.
🔺در این حین، نامهای از ابن زیاد به حر رسید که دستور داده بود بر حسین (ع) تنگ بگیرد و او را در سرزمینی بیآب و خشک فرود آورد. حر با خواندن نامه به امام و یارانش اعلام کرد که باید طبق فرمان ابن زیاد عمل کند. یکی از یاران حر، فرستاده ابن زیاد را شناخت و با او به بحث و جدل پرداخت.
🔸 حر کاروان امام حسین (ع) را در مکانی خشک و بیآب متوقف کرد. امام پیشنهاد کرد که به آبادیهای نینوا، غاضریه یا شفیه بروند، اما حر اجازه این کار را نداد.
🔹زهیر بن قین به امام پیشنهاد داد که جنگ را آغاز کنند، اما امام علیه السلام نپذیرفت و تأکید کرد که آغازگر جنگ نخواهد بود. سپس حر و سپاهیانش کاروان را تا کربلا همراهی کردند و آنجا متوقف شدند.
◾️امام حسین (ع) از نام سرزمین پرسید. چون از نام کربلا آگاه شد فرمود : اینجا محل رنج و بلاست و طبق فرموده جدم رسول خدا(ص) محل ریختن خون اهل بیت است. در نهایت، امام دستور داد تا کاروان در همان جا فرود آید.
#تقویم_محرم
#امام_حسین_علیه_السلام
#دوم_محرم
#ورود_کاروان_امام_حسین_علیه_السلام_به_کربلا