❣#سلام_امام_زمانم❣
☀️صبحی نو سر زد و زندگی
به برکت نفس های زهرایی شما آغاز شد
و این نهایت امیدواری است
که در هوای یادتان، نفس می کشیم
و در عطر نرگس بارانِ نامتان،
دم می زنیم ...
شکر خدا که در پناه شماییم 🤲
🍃✋ السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ
یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران
ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الامان
#امام_زمان(عج)♥️
#روابطعمومی_اموررسانه
#کانون_بانوان_ایران_مقتدر
https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
سومین جلسه آموزش مجازی موضوع: جریان شناسی جریان های درون دینی( اجتهاد، التقاط، تحجر) استاد: حجت الاسلام ابوی سانی مدرس حوزه و دانشگاه، پژوهشگر جریان شناسی، مبانی اندیشه غرب، جنگ نرم و سواد رسانه
زمان :شنبه ۶ خرداد ساعت ۱۷
این جلسه به صورت لایو در این گروه برگزار می گردد
https://eitaa.com/joinchat/3426484567Cc6495a27c8
1_976538711.mp3
4.41M
#کتاب_صوتی_وظایف
#وظایف_منتظران
🔴 قسمت پنجم وظایف منتظران
♥️⃟🌾༺⃟
🔵 معرفت به امام زمان و درخواست آن
🎙️#ابراهیم_افشاری
🌤 اللّٰهُمَــ ؏َجِـلْ لِوَلیــِــڪَ الـفَـ♡ـرَّجْ 🌤
#روابطعمومی_اموررسانه
#کانون_بانوان_ایران_مقتدر
https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
27.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 بخاطر این چشمها
خواهرم چرا میخوای روسریتو دراری؟
درد و دل صمیمی #احمد_نوایی با همه بانوان عزیز ایران، علی الخصوص خواهران ضعیف الحجاب #حجاب
(لطفا ببینید و منتشر کنید) حرفهایی مهم
#روابطعمومی_اموررسانه
#کانون_بانوان_ایران_مقتدر
https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗 عشق در یک نگاه💗
قسمت51
سال تحویل شد و همه به هم تبریک گفتیم
نیم ساعت بعد تلفن خونه زنگ خورد
زهرا گوشی رو برداشت
نمیدونستم داره باکی صحبت میکنه که اینقدر خوشحاله
زهرا: نرگس خانم ،بیا یه نفر پشت خطه کارت داره
- با من؟ کیه؟
زهرا: بیا خودت میفهمی عزیز جان
گوشی رو برداشتم
- الو ( با شنیدن صدای حسام نشستم روی زمین )
حسام: نرگسم ،عیدت مبارک خانومم
- عید تو هم مبارک اقا
حسام: شرمندم ،که این لحظه کنارت نیستم
- دشمنت شرمنده، همین که الان صداتو میشنوم ،به یه دنیا میارزه !
کی بر میگردی حسام جان
حسام: بعد عید بر میگردم خانومی ، پسر گلمون چه طوره؟
- خوبه ، ،اونم مثل من ندیده عاشقت شده
حسام: شرمنده تونم حلالم کنین
- حسام جان ،نمیشه بیشتر زنگ بزنی ،تا صداتو بشنوم
حسام: شرمنده خانومی ،اینجا اوضاع زیاد مناسب نیست،واسه همین اجازه نمیدن زیاد صحبت کنیم
- باشه عزیزم
حسام: نرگسم ،کاری نداری ،باید قطع کنم ،بچه های دیگه باید تماس بگیرن با خانواده هاشون
- مواظب خودت باش
حسام: تو هم مواظب خودت و پسرمون باش ،خیلی دوستت دارم ،یا علی
با قطع شدن تماس ،گریه ام شدت گرفت
تمام امیدم این بود که قراره زود برگرده
در نبود حسام از خونه غافل شده بودم با زهرا رفتیم خونه رو تمیز کردیم
و باهم رفتیم بازار یه کم خرید واسه خونه کردیم
آخرای عید بود و من خوشحال برای دیدن عشقم
•••••
🍁نویسنده: فاطمه_ب🍁
•
•
دوستان گرانقدر کپی رمان درصورت ذکر نام نویسنده و تغییر ندادن نام رمان مجاز است در غیر این صورت نویسنده راضی نیست و اینکار پیگردالهی دارد💯
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#روابطعمومی_اموررسانه
#کانون_بانوان_ایران_مقتدر
https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗 عشق در یک نگاه💗
قسمت52
از آخرین تماسمون ،حسام دیگه تماس نگرفت، دلشوره گرفتم ،ولی خودمو قانع میکردم به اینکه
حتمن اجازه نداره زنگ بزنه ،یا حتمن خطا خراب شده
دلشوره امانمو بریده بود
چند شب ،پشت سر هم خوابهای آشفته میدیم
با دیدن خوابها ،دلواپسی و دلشوره هام زیاد شد
یه روز صدای زنگ در اومد
چادرمو سرم کردم در و باز کردم
بابا بود
لباس مشکی به تن داشت
- سلام بابا جون
بابا: سلام دخترم
- اتفاقی افتاده؟
بابا: نه بابا جان، لباست و بپوش بریم جایی
( توی راه دلم مثل سیر و سرکه میجوشید ،مسیری که میرفتیم سمت معراج بود ،تپش قلبم شدت گرفت )
- بابا جون داریم میریم معراج؟
( بابا دستش اشکای چشمشو پاک میکرد
رسیدیم معراج و زهرا و مامان و اقا جواد با چند نفر دیگه هم بودن)
دلم نمیخواست از ماشین پیاده شم
دلم نمیخواست چیزی به من بگن
که نمیتونم باورش کنم
دست و پام میلرزید
بابا در و برام باز کردو زیر بغلمو گرفت
زهرا و مامان با دیدنم شروع کردن به گریه کردن
وارد یه اتاقی شدیم
یه تابوت وسط اتاق که با پرچم ایران تزیین شده بود
نشستم کنار تابوت
به عکس روی تابوت نگاه کردم
عکس حسام من بود
زبونم نمیچرخید
شروع کردم به پاره کردن پلاستیک دور تابوت
که بابا و زهرا اومدن جلو و نذاشتن باز کنم
منم جیغ میکشیدم
- برین کنار، مگه حسام من اینجا خوابیده نیست ،مگه این تابوت عشق من نیست ،چرا نمیزارین ببینمش ( بعد ها متوجه شدم که به خاطر پرتاب بمب ،سر حسام از بدنش جدا شده بود و به همین خاطر نمیزاشتن ببینمش)
حسامم بلند شو ،حسام نمیزارن صورت خوشگلت و برای آخرین بار ببینم
حسامم بهشون بگو ،من بدون تو میمیرم
اقای من مگه قول ندادی اتاقمونو رنگ بزنی ،
تو که بد قول نبودی عشق من
اینقدر عاشق رفتن بودی که حتی دلت نمیخواست پسرت و بغل کنی
حسام من بدون تو چیکار کنم، مگه قول نداده بودی منم همرات میبری
چقدر بی وفایی چقدر راحت فراموش کرد
اینقدر گریه کردم که از هوش رفتم
•••••
🍁نویسنده: فاطمه_ب🍁
•
•
دوستان گرانقدر کپی رمان درصورت ذکر نام نویسنده و تغییر ندادن نام رمان مجاز است در غیر این صورت نویسنده راضی نیست و اینکار پیگردالهی دارد💯
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#روابطعمومی_اموررسانه
#کانون_بانوان_ایران_مقتدر
https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
8.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نماهنگ خواهروبرادری
🌺امام رضا هوامونو داره
🌺چه خوبه که امام رضا داریم
🌺دنیا یه طرف، ما یه طرف،
🌺ما و امام رضا، دنیا یک طرف
🎙عبدالرضا هلالی
🎙محمد حسین پویانفر
🌺 دهه کرامت گرامی باد
༄ུ💐🌺💐༄ུ💐🌺💐༄ུ
🕊🌺الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲
🦋🌺عاشقان عمه سادات زینب کبری سلام الله علیها
#روابطعمومی_اموررسانه
#کانون_بانوان_ایران_مقتدر
https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
6.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از بس نداشته هامون رو به رخ مون کشیدن نزاشتن اینا رو ببینیم:
#ایران#وطنم
#روابطعمومی_اموررسانه
#کانون_بانوان_ایران_مقتدر
https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8