46.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*«حديث دل به زبان شهريار»*
ششمين جشنواره رمضان ١٤٠٠
*راوي و خوانش اشعار: عبدالمجيد اكبري*
*خوشنويس: حسين بختياري*
اشعار: شهريار
و حدیث دل به زبان شهریار (از کتاب راغب، شرح اشعار *شهید غلامرضا جعفری* "راغب"
با آثاري از: استاد غلامحسين اميرخاني،
منوچهر قشلاقي، موسي نوروزي، حسين افشاري، يدالله بختياري، حميد مجيدي و اصغر شهبازي
#جشنواره_رمضان
#يادواره_٤٠٠_شهيد_ابهر
#انجمن_خوشنويسان_ابهر
#شهيد_غلامرضا_جعفري
اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي شهرستان ابهر، انجمن خوشنويسان ابهر و كميته فرهنگي و هنري ٤٠٠ شهيد شهرستان ابهر
#_کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان #_یادوراه_۴۰۰_شهید_شهرستان_ابهر
💠«راه قدس از كربلا ميگذرد» ...
🔶راه قدس مرد جنگ ميخواهد و مرد جنگ كربلايي است و كربلايي، مرد ميدان عشق است و از سختيها و مشقات نمیهراسد.
🔶سورهي «اسرا» را بخوان و خصال ياوران مهدي(عج) را بنگر ؛
چه ميبيني؟
🔶آري، وقت آن رسيده كه بار ديگر نشانهي تحقق وعدههاي الهي را در آنچه ميگذرد ببينيم و با يقينِ بيشتر پاي در راهي نهيم كه به سوي قدس ميرود.
📝شهید سید مرتضی آوینی
#قدس
#القدس_أقرب
#حفظ آثار سپاه ناحیه طارم.
هدایت شده از مسجد محوری شهرستان ایجرود
🏴 همایش همدلی و نهضت مواسات وکمک مومنانه
🏴توزیع بسته های معیشتی وموادغذایی دربین اقشارآسیب دیده درویروس کرونا در ایام ماه مبارک رمضان به همت بسیجیان پایگاه شهدای هلیل آباد
🏴 حوزه مقاومت بسیج امام حسن مجتبی(ع)
🕌بسیج مساجدومحلات
سپاه شهرستان ایجرود
@masjedmehvareijrood
هدایت شده از Montazer255
فراخوان!!!!
💟با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات
📣📣به مناسبت روز قدس قصد داریم به نیابت از سیدالشهدای مقاومت، سردار حاج قاسم سلیمانی، #پویش_قدس_تنها_نیست راه بیندازیم.
🔹🔹نوجوانان عزیز بسیجی امسال که راهپیمایی روز قدس نداریم شما میتونید:
۱. جمله موجود در تصویر رو بنویسید و از خودتون و نوشته عکس بگیرید. یا؛
۲. اون جمله رو بیان کنید و از خودتون فیلم بگیرید و برامون بفرستین.
تا جمعه شب فرصت دارید تا اثر خودتون رو به شماره 09109563188
در ایتا ارسال نمایید.
حوزه حضرت معصومه سلام الله
سپاه ناحیه طارم
#کنگره_ملی_3535_شهید_استان_زنجان
هدایت شده از پرستو
🍃🌹 سلام_بر_ابراهیم 🌹🍃
🍃 قسمت اول 🍃
▪️چرا ابراهيم هادی؟
💠تابستان سال ۱۳۸۶ بود. در مسجد امينالدوله تهران مشغول نماز جماعت مغرب و عشاء بودم. حالت عجيبي بود! تمام نمازگزاران از علماء و بزرگان بودند. من در گوشهی سمت راست صف دوم جماعت ايستاده بودم.
بعد از نماز مغرب، وقتي به اطراف خود نگاه كردم، با کمال تعجب ديدم اطراف محل نماز جماعت را آب فرا گرفته!
درست مثل اينكه مسجد، جزيرهاي در ميان درياست!
امــام جماعت پيرمردي نوراني با عمامهاي ســفيد بود. از جا برخاســت و رو به ســمت جمعيت شــروع به صحبت كرد. از پيرمردي كه در كنارم بود پرسيدم: امام جماعت را ميشناسي؟
جواب داد: حاج شــيخ محمد حســين زاهد هستند. اســتاد حاج آقا حق شناس و حاج آقا مجتهدي.
من كه از عظمت روحي و بزرگواري شيخ حسين زاهد بسيار شنيده بودم با دقت تمام به سخنانش گوش ميكردم.
سكوت عجيبي بود. همه به ايشان نگاه ميكردند. ايشان ضمن بيان مطالبي در مورد عرفان و اخلاق فرمودند:
دوســتان، رفقا، مردم ما را بزرگان عرفان و اخلاق ميدانند و... اما رفقاي عزيز، بزرگان اخلاق و عرفان عملي، اينها هستند.
🍃بعد تصوير بزرگي را در دست گرفت. از جاي خود نيم خيز شدم تا بتوانم خوب نگاه کنم. تصوير، چهرهی مردي با محاسن بلند را نشان ميداد كه بلوز قهوهاي بر تنش بود.
خوب به عكس خيره شدم. كاملا او را شناختم. من چهرهی او را بارها ديده بودم. شک نداشتم كه خودش است. ابراهيم بود، ابراهيم هادي!
سخنان او براي من بسيار عجيب بود. شيخ حسين زاهد، استاد عرفان و اخلاق كه علماي بسياري در محضرش شاگردي كردهاند چنين سخني ميگويد!؟
او ابراهيم را استاد اخلاق عملي معرفي كرد!؟
در همين حال با خودم گفتم: شــيخ حسين زاهد كه... او كه سالها قبل از دنيا رفته!!
هيجان زده از خواب پريدم. ســاعت ســه بامداد روز بيســتم مرداد ۱۳۸۶ مطابق با بيست و هفتم رجب و مبعث حضرت رسول اكرم (ص) بود.
اين خــواب، روياي صادقانهاي بود کــه لرزه بر اندامــم انداخت. كاغذي برداشتم و به سرعت آنچه را که ديده و شنيده بودم نوشتم.
ديگر خواب به چشمانم نميآمد. در ذهن، خاطراتي كه از ابراهيم هادي شنيده بودم مرور كردم.
📿فراموش نميكنم، آخرين شــب ماه رمضان سال ۱۳۷۳ در مسجد الشهداء بودم. به همراه بچههاي قديمي جنگ به منزل شهيد ابراهيم هادي رفتيم.
مراســم بهخاطر فوت مادر اين شــهيد بود. منزلشان پشــت مسجد، داخل كوچهی شهيد موافق قرار داشت.
حاج حسين اللهكرم در مورد شهيد هادي شروع به صحبت كرد.
خاطرات ايشان عجيب بود. من تا آن زمان از هيچكس شبيه آن را نشنيده بودم!
🌱آن شب لطف خدا شــامل حال من شد. من كه جنگ را نديده بودم. من كه در زمان شــهادت ايشان فقط هفت سال داشتم، اما خدا خواست در آن جلسه حضور داشته باشم تا يكي از بندگان خالصش را بشناسم.
اين صحبتها، ســالها ذهن مرا به خود مشغول كرد. باورم نميشد، يک رزمنده اينقدر حماسه آفريده و تا اين اندازه گمنام باشد!
عجيبتر آنكه خودش از خدا خواســته بود که گمنام بماند! و با گذشت سالها هنوز هم پيكرش پيدا نشده و مطلبي هم از او نقل نگرديده!
و من در همهی كلاسهاي درس و براي همهی بچهها از او ميگفتم.
🍁هنوز تا اذان صبح فرصت باقي است. خواب از چشمانم پريده. خيلي دوست دارم بدانم چرا شــيخ زاهد، ابراهيم را الگــوي اخلاق عملي معرفي كرده؟!
فرداي آن روز، بر سر مزار شــيخ حسين زاهد در قبرستان ابن بابويه رفتم.
با ديدن چهره او كاملا بر صدق رويائي كه ديده بودم اطمينان پيدا كردم.
ديگر شک نداشتم که عارفان را نه درکوهها و نه در پستوخانههاي خانقاه بايد جست، بلکه آنان در کنار ما و از ما هستند.
همان روز به سراغ يكي از رفقاي شهيد هادي رفتم. آدرس و تلفن دوستان نزديک شهيد را از او گرفتم.
تصميم خودم را گرفتم. بايد بهتر و كاملتر از قبل ابراهيم را بشناســم. از خدا هم توفيق خواستم.
شــايد اين رســالتي اســت که حضرت حق براي شناخته شــدن بندگان مخلصش بر عهدهی ما نهاده است.
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
ادامه دارد ...
#رمان
#سلام_بر_ابراهیم
کنگره 3535 شهید استان زنجان
هدایت شده از ......................
اهداء یک سری کمک جهیزیه اقلام ضروری به یک زوج معسر در روستای ارشت به ارزش ۵میلیون تومان توسط گروه جهادی کرامت رضوی حوزه به نیابت از شهدا در هفته بسیج سازندگی
پایگاه شهیده خسروی ارشت
حوزه حضرت فاطمه الزهرا س چورزق
سپاه ناحیه طارم
🌷کنگره ملی ۳۵۳۵شهید استان زنجان 🌷
۱۴۰۰/۲/۱۷