eitaa logo
کنگره شهدای شهرستان خرمدره
263 دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
2.6هزار ویدیو
259 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
*️⃣ گذشت عجیب آیت الله بروجردی 🔹حسین انصاریان: وقتی آیت الله العظمی بروجردی وارد قم شدند واعظ معروفی در یک جلسه منبرش به ایشان توهین کرد، آن واعظ هنوز ایشان را ندیده بود و خدمتش نرسیده بود، خبر این توهین بسیار سنگین به آقای بروجردی رسید، عکس العملی نشان ندادند، فردای آن روز بعد از نماز صبح بدون اینکه با خادمشان هماهنگ کنند بیرون آمدند و یک درشکه گرفتند به او گفتند: فلان آقا (واعظ) را می‌شناسی؟ گفت: بله، ارادت دارم، گفتند: مرا به در خانه‌اش ببر، به مقصد که رسیدند، پیاده شده و در زدند، واعظ خواب بود، بیدار شد، با عصبانیت گفت: کیه! چه وقت آمدن است! چرا رها نمی‌کنید! چرا مزاحمت می‌کنید! ایشان جواب ندادند، واعظ در را باز کرد و ایشان را دید بسیار تعجب کرد، ایشان گفتند: اگر زحمتی نیست چند دقیقه خدمتتان باشم، واعظ گفت: بفرمایید. 🔸از این داستان قریب هفتاد سال است که گذشته و من اوایل طلبگی چند باری با آن واعظ هم منبر بودم، هفتاد سال قبل آقای بروجردی در خانه آن واعظ، از او تعریف کرد، از علمش تعریف کرد، از منبرهایش تمجید کرد، گفت شما خدمتگزار دین هستید، خدمت‌رسان به مردم هستید، من وظیفه داشتم شما را زیارت کنم، بعد هم، هفتاد سال پیش پنج هزار تومان در تاقچه خانه آن واعظ گذاشت و بیرون آمد، بعد از آن هم آنقدر آن واعظ را در چشمان مردم جلوه داد که تمام کشور برای دعوت کردن از او در نوبت بودند.
کتاب صوتی "خدای خوب ابراهیم" "۱۷۸ خاطره درباره ویژگی های قرآنی " تولید رادیو ایران صدا ✅ لینک دانلود کتاب صوتی " خدای خوب ابراهیم " از گوگل درایو 👇👇 https://drive.google.com/folderview?id=1nNyaVgriJtZ_dzeJM2ZETX5oh2PdG4iN @audio_ketab
🔴 آنچه می‌توانی ببخشی، ثروت واقعی توست 🔸چوپانی به عالِمی که در صحرا تشنه بود، کاسه‌ای شیر داد. سپس رفت و بزی برای او آورد و ذبح کرد. عالِم از سخاوت این چوپان که تعداد کمی بز داشت، در حیرت شد. پرسید: چرا چنین سخاوت می‌کنی؟ چوپان گفت: روزی با پدرم به خانه‌ مرد ثروتمندی رفتیم. از ثروتِ او حسرت خورده و آرزوی ثروت او را کردم. آن مرد ثروتمند لقمه‌ نانی به ما داد. پدرم گفت: در حسرت ثروت او نباش، هرچه دارد و حتی خود او را، روزی زمین به خود خواهد بلعید و او فقط مالک این لقمه‌ نانی بود که توانست به ما ببخشد و از نابودی نجاتش دهد. بدان ثروت واقعی یک مرد آن است که می‌تواند ببخشد و با خود از این دنیا به آن دنیا بفرستد. چوپان در این سخنان بود و بز را برای طبخ حاضر می‌کرد که سیلی از درّه روان شد و گوسفندان را با خود برد. چوپان گفت: خدایا! شکرت که چیزی از این سیلاب مرا مالک کردی که بخشیدم و به سرای دیگر فرستادم. عالِم که در سخن چوپان حیران مانده بود، گفت: از تو چیزی یاد گرفتم که از هیچ‌کس نیاموخته بودم. مرا ثروت زیاد است که 10 برابر آنچه این سیلاب از تو ربوده است، احشام خریده و به تو هدیه خواهم کرد. چوپان گفت: بر من به اندازه‌ بزهایم که سیلاب برد، احسان کن، که بیش از آن ترس دارم اگر ببخشی، دستِ احسان مرا با این احسان خود به‌خاطر تیزشدن چاقوی طمعم بریده باشی. https://eitaa.com/kongere_shohada