eitaa logo
کوچه شهدا✔️
83هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
2.3هزار ویدیو
6 فایل
🔷 شهید آوینی: «آیا‌ می‌ارزد که در‌ برابر‌ِ متاع‌ِ زودگذر‌ِ دنیا به عذابِ‌ همیشگیِ‌ آخرت مبتلا‌ شوید؟» ♦️واقعا آیا می ارزد؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ خادم الشهدا 👇 @mahmode110 تبلیغات،تبادل👇 @tabligh810
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی اسلام در پوشش زن و مرد و صحبت کردن و رفتار آنها سخت گیری میکند، این تنگ نظری نیست، بلکه وسعت نظر است. اسلام نمی‌خواهد معنویت انسان در زباله دانی جنسیت قربانی شود. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕ حمایت همسر شهید مهدی باکری از آقای جلیلی ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
کوچه شهدا✔️
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی نمره ی تک #قسمت_پنجاه_هفت 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ همین حالا دا
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی علملیات بی برگشت 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ یکهو دیدم دم درایستاده نگاهش کردم به ام لبخندزدآمدجلو دست کشیدروی سرم و مرابلندکردگفت:«حالا بیا ایندفعه عیبی نداره إن شاءالله از این به بعد خوب درس بخونی» حجت الاسلام محمد رضا رضایی یک روز می گفت: آن موقع که من فرماندهی گردان بودم، بین مسؤولین رده بالا صحبت از یک علمیات بود. منطقه ی عملیات حسابی سخت بود و حساس. قوای زیاد دشمن هم از یک طرف و حدسش به حمله ی ما از طرف دیگر کار را پیچیده تر می کرد. حسابی تو کمین ما بود و انتظار می کشید. یک روز از کادرفرماندهی تیپ آمدند پیشم بی مقدمه گفتند:«برات یک مأموریت داریم که فقط کار خودته، قبول کنی؟» پرسیدم:«چیه؟» «خلاصه اش اینه که تو این مأموریت برگشتی نیست.» یکی شان زودگفت:«مگه اینکه معجزه بشه.» گفتم:«بگید تا بدونم مأموریتش چیه.» «تو این عملیاتی که صحبتش هست قرار شده از چند تا محورعمل کنیم از تعداد نیروی دشمن و از اینکه منتظرحمله ی ما هست خودت خبرداری؛بنابراین اگه ما تو این حمله پیروز هم بشیم قطعاً تلفاتمون بالاست 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
🌟چرا اینقدر نماز می‌خوانی؟ ✨سردار شهید محمدعلی شریفی معاون لجستیک تیپ الغدیر از هر فرصتی برای خواندن نماز بهره می‌جست. ✨به او گفتم چرا اینقدر نماز می‌خوانی؟ ✨ گفت آدم در آخر عمر باید ارتباطش با خدا قوی باشد. ✨من همین طور به او نگاه کردم و مات و مبهوت ماندم. چند روز بعد با عروج سرخش راز نمازهایش را دریافتم. برگرفته از کتاب :سبک_زندگی_صفحه196 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| 🎥 شهید سلیمانی هم در زمان زنده بودنش استکبار را شکست داد، هم با شهادتش شکست داد. شهید سلیمانی؛ ‎پرچمدار شکست آمریکا در منطقه است. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
🌷 🌷 . 🌷در کانکس‌های مقر انرژی اتمی مستقر بودیم. شب غرق خواب بودم. حسن برخورداری؛ فرومانده گروهان برنامه برایمان داشت. بی‌سروصدا بیدارم کرد. با شهید حسن رنجبر و محمد زلفی آمدیم سمت دستشویی‌ها تا آبی به سروصورتمان بزنیم و خوابمان بپرد. 🌷شبح لاغری با آستین‌ها و پاچه‌های بالاآمده، از دستشویی آمد بیرون. بدون این‌که سرش را بالا بیاورد از کنارمان گذشت. اردستانی بود. با گذاشتن پایم در دستشویی‌ها، خواب ازسرم پرید. دیگر نیازی به آب نبود. کف گل‌آلود دستشویی‌ها را برق‌انداخته بود. ساعت، سه ساعت مانده به اذان صبح بود. 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز حسین‌علی عرب اردستانی و شهید معزز حسن رنجبر : رزمنده دلاور حاج حسین یکتا 📚 کتاب "مربع‌های قرمز"، (خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا) ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
بی تفاوتی را از خود دور کنید، در مقابل حرف های منحرف بی تفاوت نباشید. مردم کوفه نشوید و امام را تنها نگذارید. در راهپیمایی ها بیشتر از پیش شرکت کنید. در دعاهای کمیل شرکت کنید. فرزندانتان را آگاه کنید. و تشویق به فعالیت در راه الله کنید.  ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو که رای ندادی، چه‌جوری جواب خون ما را خواهی داد؟ اتفاقی شگرف در شهرستان آران و بیدگل در روز اخذ رای برای والدین شهید علی عباس رزاق زاده ✅ شهیدان، شاهد و ناظر بر اعمال ما... ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
کوچه شهدا✔️
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی علملیات بی برگشت #قسمت_پنجاه_هشت 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ یکهو د
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی علملیات بی برگشت 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ بالاست.» لحظه شماری می کردم هرچه زودتر از مأموریت گردان عبدالله " 1 ". با خبر شوم، شروع کردند به توجیه کار من. «شما باید با گردانت بری تو شکم دشمن، باهاش درگیر بشی و مشغولش کنی این طوری دشمن از اطرافش غافل میشه و ما می تونیم از محورهای دیگه عمل کنیم و قطعاً به یاری خدا درصد پیروزی هم می ره بالا.» ساکت بودم داشتم روی قضیه فکر می کردم یکی شان ادامه داد:«همون طور که گفتم احتمالش هست که حتی یکی از شما هم برنگرده چون در واقع شما آگاهانه میرید تو محاصره دشمن و از هر طرف آتیش می ریزن رو سرتون؛ حالا مأموریت با این خصوصیات رو قبول می کنی؟» گفتم:«بله وقتی که وظیفه باشه قبول می کنم» شب عملیات باز نیروها را جمع کردم تذکرات لازم را به شان گفتم نسبت به وظیفه ای که داشتیم، کاملاً توجیه شده بودند. کمی بعد راه افتادیم به طرف دشمن با ذکر و توسل تو خط اول نفوذ .کردیم چهره بچه ها یکی از دیگری مصمم تر بود قدم ها را محکم بر می داشتند و مطمئن، ما به عنوان فدایی نیروهای دیگر می رفتیم، همین انگار شیرینی حمله به دشمن را چند برابر می کرد. دقیق نمی دانم چه مدت راه رفتیم بالاخره رسیدیم به محلی که تعیین شده بود درست تو حلقه ی دشمن یک طرف ما، نیروهای زرهی بود یک طرف ادوات و چند طرف هم نیروهای پیاده عراق بودند. توپخانه اش هم کمی دورتر، گویی انتظار ریختن آتش را می کشید. پاورقی ۱ گردانی که شهید برونسی فرماندهی آن را به عهده داشت. 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
تا لباسی را پاره و نخ نما نمی‌کرد دست از سرش بر نمی داشت!! حتی در این عکس یادگاری که با حاج قاسم انداخته مشخص است عکسی که محمّد خیلی دوست داشت و به آن افتخار می کرد. در این عکس دکمه های پیراهنش لنگه به لنگه اند و با هم فرق می کنند..! از این لباس چند سال کار کشیده بود ولی رهایش نمی‌کرد..!! حاج قاسم در وصف او گفت : ساده بگویم ؛ محمد دوچیز را هرگز جدی نگرفت یکی دنیا را و یکی خستگی در دنیا را ، شوق دیدار بین او و خستگی فرسنگ ها فاصله انداخته بود.... ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯ ‎‎‌‌‎‎‎
هدایت شده از احکام آنلاین✔️
خوش‌خطی‌به‌سبک‌شهدا🤭 https://eitaa.com/joinchat/121569969C2be8ed29d7 از‌ لابه‌لای‌ دست‌ خط‌های‌ اینجا رفیق‌ شهیدت‌ رو‌ پیدا‌ کن🥺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈🏻۱۴ تفاوت مبنایی بین دکتر جلیلی و دکتر پزشکیان 📣اگر هنوز مردد هستید به چه کسی رأی دهید، حتماً این ۲ دقیقه را ببینید.👆🏻 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯ ‎‎‌‌‎‎‎
کوچه شهدا✔️
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی علملیات بی برگشت #قسمت_پنجاه_نهم 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ بالاس
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی علملیات بی برگشت 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ سکوت و هم انگیزی سنگینی اش را انداخته بود تو تمام منطقه، ما باید به چند طرف شلیک می کردیم. اشاره کردم بچه ها موضع بگیرند کار هر کدامشان را قبلاً گفته بودم شروع کردند به جا گرفتن صدای نفس کسی بلند نمی شد. یک بار دیگر دور و بر را پاییدم وقت وقتش بود که عرض اندام کنیم و خودی نشان بدهیم. می دانستم تک تک بچه ها منتظر شنیدن صدای من هستند تو دلم گفتم «خدایا توکل بر خودت.» یکهو صدام را بلند کردم و از ته دل نعره زدم: «الله اکبر» سکوت منطقه شکست پشت بندش و صدای شلیک اسلحه ها بلند شد تو آن واحد به چند طرف آتش می ریختیم. سر دشمن گیج شده بود اما خیلی زود به خودش مسلط شد تو فاصله ی چند دقیقه از زمین و آسمان گرفتنمان زیر آتش، از چند طرف می زدند؛ با کلاش، تیربارهای جورواجور، خمپاره ،توپ، کاتیوشا ... هر چه که داشتند. کمی بعد یک جهنم به تمام معنا درست شد.کاری که باید می کردیم کردیم، حالا حفظ جان بچه ها از همه چیز مهم تر بود یکدفعه داد زدم:« دراز بکشین، دیگه کسی شلیک نکنه»...... هر کس جان پناهی گرفت من هم گوشه ای دراز کشیدم حالا اسلحه ها دیگر کار نمی کرد. فقط زبانمان توی دهان می چرخید با تمام وجود مشغول گفتن ذکر ،بودم، مثل بقیه ی بچه ها،حجم آتش دشمن هر لحظه شدیدترمی شد وجب به وجب جایی را که مستقر بودیم ،می زدند. پیش خودم فکر می کردم بیشتر بچه ها شهید شده باشند باید منتظر دستور قرار گاه می ماندم مدتی بعد، بالاخره سر وصدای بیسیم بلند شد. یکی از فرماندهان عملیات بود فکر نمی کرد حتی من زنده باشم گفت:« ایثار شما الحمدلله کار خودش رو کرد اگر زنده موندین برگردین.» نیروها از محورهای دیگر دژ دشمن را شکسته بودند گیجی شدیدش باعث شده بود ما را فراموش کند. سریع بلند شدم بچه ها هم، چند دقیقه ی بعد راه افتادیم طرف عقب، 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
🌷شهید عباس جوشقانی‌حسین‌آبادی:  «خوب دقت کنید به چه کسی رأی می‌دهید که اگر خطا کنید روز قیامت جوابگوی خون شهیدان خواهید بود.» 🌷شهید رضا جوادی: «آگاهانه انتخاب کنید و نگذارید هوس‌های شیطانی در شما راه پیدا کند.» 🌷شهید صفر جبار زارع: «در همه انتخابات شرکت کنید و رأی خود را بدهید.» ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اعلام حمایت مادر طلبه شهید مدافع حرم محمد کیهانی از دکتر ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
💔داشتیم برمی گشتیم. کار تمام شده بود كه خوردیم به کمین عراقی. هم ما اونارو ديديم و هم اونا مارو. تاریکی شب، مجال فکر كردن رو از آدم می گرفت. علی آقا هم توی آموزش اینجوری بهمون یاد داده بود كه تو كار شناسايى نبايد با عراقيها درگير بشى، مبادا اسیر شين عملیات لو بره! ❤️‍🔥اما این دفعه خودش هم باهامون بود. گفت: می ریم تو ميدان مین! جدى گفتم: شوخی می کنی؟! خنديد و افتاد جلو. پاک قاطی کرده بودیم. توی فکر بودم که پاهام گرفت به یه سیم تله. گفتم: علی آقا گير كردم، پامو بردارم مین منفجر مى شه! بازم خندید و گفت: چیزی نیست، سریع بیا به سمت من. ده متر دور نشده بودم که دو تا مین منور روشن شد و يه مین گوشت کوبی هم منفجر. هنوز نفهميدم از كجا می دونست که مین ها بلافاصله عمل نمی کنن! عراقی ها هم اصلاً آفتابی نشدند. 💔آب که از آسیاب افتاد، گفتم: مگه تو آموزش نمی گفتی نباید جاى ما لو بره؟ گفت: چرا، اما اینجا، جاى ما براى اونا لو رفته بود، اونا مارو ديده بودند! من می خواستم اونا بدونند كه ما هم اونارو ديديم. هیچ راهی نداشت، الا روشن شدن منور 🥀به یاد نابغه‌ی جنگ شهید معزز على چیت‌سازیان 📚 کتاب دلیل ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از شهید اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| 🎙 شهید حاج قاسم سلیمانی: عُمر ما می‌گذرد... تَموم می‌شه... به سرعت هم تموم میشه. چه اینجا باشیم، چه تو خونه باشیم، هر کجا باشیم، بهترین جا را داشته باشیم توی(اصلا) بهترین هتل زندگی کنیم. همه می‌میریم. رئیس جمهور عالم باشیم, می‌میریم... امّا انتخاب راه درست خیلی مهم است. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
🌷 🌷 ....! 🌷شهید قلیزاده یکی از شهدایی بود که در عملیات کربلای یک، افتخار همرزمی با ایشان را داشتم. در شب دوم عملیات بود وقتی رفتم برای شکار تانک، در همه یک احساس ترسی بود ولی شهید اصلاً ترس را احساس نمی‌کرد. وقتی من به او گفتم باید بروی تانک‌ها را منفجر کنی با شجاعت رفت جلو آن‌ها را منفجر کرد. شب سوم عملیات شد یک جایی پدافند کرده بودیم و.... 🌷و من داشتم به نیروها سر می‌زدم ببینم چیزی کم ندارند، رسیدم به شهید قلیزاده؛ داشتیم صحبت می‌کردیم یک‌دفعه گلوله بر سر شهید اصابت کرد و گفت: من گلوله خوردم. کلاهش را برداشت داد دست من وقتی کلاهش را دیدم جای گلوله روی کلاهش بود بعد به او گفتم برگرد گفت: نه، تا آخرین نفس می‌مانم شاید بچه‌ها به من نیاز پیدا کنند. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
ما برای مقابله با ابرقدرت‌ها، هیچ نیازی به ناوگان نداریم، هیچ نیازی به هواپیما نداریم و... وسیله و سلاح اصلی که امروز باید در دست ما باشد، پایداری، استقامت و صبر دراز مدت است. اگر لحظه‌ای درنگ کنیم، اگر لحظه‌ای ابهام و تردید و شک در این رابطه به خودمان راه بدهیم، قطعاً دچار تزلزل خواهیم شد. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایتگری شهدا 🌷از ما حاجت بخواهید ما دستمون بازه... ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
کوچه شهدا✔️
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی علملیات بی برگشت #قسمت_شصت 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ سکوت و هم ان
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی عنایت ام ابیها(سلام الله علیها) 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ پیروزی چشمگیری نصیب بچه ها شده بود وقتی ما رسیدیم عقب بعضی انگشت به دهان شدند! خودمان هم باورمان نمی شد همه به عشق شهادت رفته بودیم که برنگردیم از قدرت خدا و لطف ائمه ولی تنها یکی دو شهید داده بودیم و یکی، دو تا هم مجروح! حجت الاسلام محمد رضا رضایی (این خاطره نقل است از شهید برونسی) هنوز عملیات درست و حسابی شروع نشده بود، کارگره خورد، گردان ما زمینگیر شد و حال و هوای بچه ها حال و هوای دیگری، تا حالا این طور وضعی برام سابقه نداشت نمی دانم چه شان شده.بود که حرف شنوی نداشتند همان بچه هایی که می گفتی برو تو آتش با جان و دل می رفتند به چهره ی بعضی ها دقیق نگاه می کردم جور خاصی شده بودند نه می شد بگویی ضعف دارند نه می شد بگویی ترسیدند، هیچ حدسی نمی شدبزنی هر چه براشان صحبت کردم فایده نداشت اصلا انگار چسبیده بودند به زمین و نمی خواستند جدا شوند هر کار کردم راضی شان کنم راه بیفتند نشد. اگر ما تو گود نمی رفتیم احتمال شکست محورهای دیگر هم زیادبود آن هم با کلی شهید،پاک درمانده شدم ناامیدی تو تمام وجودم ریشه دوانده بود با خودم گفتم:« چکار کنم؟» سرم را بلند کردم رو به آسمان و تو دلم نالیدم :«خدایا خودت کمک کن.» 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
پدرم به روضه اهل بیت(علیه السلام) خیلی اهمیت می داد می گفت درک اهل بیت با احساسات نیست باید خودت را در واقعه تجسم کنی و گریه کنی، گاهی پدرم از غم و غصه اهل بیت (ع) آنقدر گریه می کرد که راهی بیمارستان شده و بستری می شد.‼️ ایشان چه طلبه بودند و چه نبودند به نماز خیلی اهمیت می دادند حتی در شرایط حاد و غیر ممکن نمازش ترک نمیشد و در مواقعی که در مورد رهبری یا ولایت فقیه شبهه ای ایرادی می شد با تمامی دلایل قانع کننده و صبوری جواب می داد و اگر طرف مقابل نمی پذیرفت به نشانه اعتراض حتی اگه جلسه مهمی می بود و به نفع ایشان اما جلسه را ترک می کرد. نقل از فرزند شهید. شهید مدافع حرم🕊🌹 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌 پیام حاج مهدی رسولی به هموطنان ترک عزیز به زبان ترکی ♦️به خدا گذشت اون دورانی که بگیم این هم‌قبیله‌ای ماست، این همشهری ماست... ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
کوچه شهدا✔️
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی عنایت ام ابیها(سلام الله علیها) #قسمت_شصت_و_یک 🌕🌑🌕
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی عنایت ام ابیها( سلام الله علیها) 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ از بچه ها فاصله گرفتم اسم حضرت فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) را از ته دل صدا زدم و متوسل شدم به وجود شریفش، زمزمه کردم خانم خودتون کمک کنید، منوراهنمایی کنید تا بتونم این بچه ها رو حرکت بدم وضع ما رو خودتون بهتر می دونین چند لحظه ای راز و نیاز کردم و آمدم پیش نیروها یقین داشتم حضرت تنهام نمی گذارند، اصلاً منتظر عنایت بودم؛ تو آن تاریکی شب و تو آن بیچارگی محض، یکدفعه فکری توی ذهنم افتاد رو کردم به بچه ها محکم و قاطع گفتم:« دیگه به شما احتیاجی ندارم هیچ کدومتون رو نمی خوام فقط یک آر پی چی زن از تو شما بلند شه با من بیاد،دیگه هیچی نمی خوام» زل زدم به شان لحظه شماری می کردم یکی بلند شود شد. یکی از بچه های آر پی چی زن بود. بلند گفت: «من می آم.» نگاهش مصمم بود و جدی به چند لحظه نکشید یکی دیگر مصمم تر از او بلند شد. «منم می آم.» و پشت بندش یکی دیگر تا به خودم آمدم همه ی گردان بلند شده بودند سریع راه افتادم، بقیه هم پشت سرم. پیروزی مان تو آن عملیات، چشم همه را خیره کرد. اگر با همان وضع قبل می خواستیم برویم، کارمان این جور گل نمی کرد. عنایت ام ابیها (سلام الله علیها) باز هم به دادمان رسیده بود. حجت الاسلام محمد رضارضایی توجبهه ها توفیق نداشتم کنار او باشم من از قم اعزام می شدم او از مشهد مقدس فقط دو سه بار قسمت شد که تو خط مقدم و پشت خط ببینمش 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯