eitaa logo
کوچه شهدا✔️
94.1هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
2.6هزار ویدیو
6 فایل
🔷 امام خامنه ای: ‌‌امروزه زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر ازشهادت نیست✔️ شهید زندگی کنی شهید میمیری🌹 اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ خادم الشهدا 👇 @mahmode110 تبلیغات،تبادل👇 @tabligh810
مشاهده در ایتا
دانلود
8.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀شهید سید حمید رضا هاشمی🥀 ای در این حادثه ها نام تو آرامش من ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
🌷 🌷 ! 🌷ماه رمضان بود. نامه‌ای از عبدالله رسیده بود. داشتیم می‌خواندیم که در حیاط را زدند. همسر و پسرم جلوی در رفتند. من نگران شدم. نتوانستم طاقت بیاورم. جلو رفتم ببینم چه خبر است. دو نفر بودند. یکی با پای مجروح و گچ گرفته و دیگری سالم بود. سلام کردم و پرسیدم: «چیزی شده؟ عبدالله شهید شده؟» یکی از آن‌ها گفت:... 🌷یکی از آن‌ها گفت: «مادر! از کجا فهمیدی؟ عبدالله متعلق به همه بود.» پرسیدم: «پس جنازه‌اش چی؟» گفت: «زیر آتشه. وقتی منطقه آزاد شد. جنازه‌اش رو میاریم عقب.» خدا رو شکر کردم که چون حضرت زینب سلام الله علیها مادر شهید شدم.» همسایه‌ها وقتی خبر شهادت عبدالله را شنیدند، جمع شدند و تسلیت گفتند. به آن‌ها گفتم: «به ما تسلیت نگین. عبدالله خودش مرگ در راه خدا رو انتخاب کرد و به خواسته‌اش رسید.» 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز عبدالله عرب سرهنگی منبع: سایت نوید شاهد ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
همیشه خوبی های افراد را در جمع می گفت؛ مثلا اگر کسی چندین عیب و ایراد داشت اما یک کار خوب نصفه نیمه انجام می داد، همان مورد را در جمع اشاره می کرد. همیشه مشغول تقویت نقاط مثبت شخصیت بچه ها بود. باور کنید احمد آقا از پدر و برادر برای ما دلسوزتر بود. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎼صدای شهیدان زیباترین صوت ها ✨🌱 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
کوچه شهدا✔️
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی گلایه #قسمت_صد_و_سی_و_دو 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ همسر شهید تو
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی غرض و مرض 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ لحنش آرام شده بود مکثی کرد و ادامه داد:«رزق و روزی رو که خدا می رسونه مادر ما حالا دیگه باید بیشتر از هر وقتی فکر آخرتش باشه.» همسر شهید تا بعد از شهادتش،هیچ وقت نفهیمدم تو جبهه مسؤولیت مهمی دارد خیلی از فامیل و در و همسایه هم نفهمیدند. گاهی که صحبت منطقه رفتن او پیش می آمد بعضی از آشناها می گفتند:«این شوهر تو از جبهه چی می خواد که این قدر میره؟» یک بار تو همسایه ها صحبت همین حرفها بود. یکی از زنها گفت:«من که می گم آقای برونسی از زن و بچه اش سیر شده که می ره جبهه و پیش او نا نمی مونه.» کسی تحویلش نگرفت تا دست و پای بیشتری بزندادامه داد:«آدم اگر رویی و محبتی ببینه،بالاخره ملاحظه ی زن و زندگی رو هم حتماً میکنه دیگه.» حرفش به دلم سنگینی کرد نمی دانم غرض داشت یا مرض؟! هر چه بود چیزی نگفتم سرم را انداختم پایین و با ناراحتی آمدم خانه. همان موقع عبدالحسین هم مرخصی بود حرف آن زن را به اش گفتم،فهمیدخیلی ناراحت شده ام. شاید برای طبیعی جلوه دادن موضوع خندید و گفت:«می دونی من باید چکارکنم؟» 🌑🌕⚫️ 🌕🌑🌕⚫️🌕🌑 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
وقتی در جمع فاطمیون قرار می‌گرفت، یک به یک با نیروها روبوسی می‌کرد. وقتی به او می‌گفتم: حاجی نیازی به این کار نیست؛ حاج قاسم می‌گفت: در بین بچه‌ها شاید کسی از اولیای الهی باشد. ✍🏻به روایت یک تن از فرماندهان ارشد فاطمیون ♥️🕊 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
13.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📻این صدای شهید مدافع حرم محمدرضا  می‌باشد.

امروز هم ازچپ میخوریم وهم ازراست 
بقول شهید  
وقتی شیپور جنگ نواخته می شود مرد از نامرد مشخص میشود!

امروز مواظب باشیم دشمن داره بنام انقلاب و....
 به هرکه میرسه تهمت میزنه 
خدای ناکرده حرف دشمن اززبون مابیرون نیاد 

هدیه نثارارواح مطهر همه شهدا صلوات
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
کوچه شهدا✔️
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی غرض و مرض #قسمت_صد_و_سی_و_سه 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ لحنش آرام
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی عشق به فرزند 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ گفتم :«حتماً اینها رو از چشم من میبینن؟» «خب بله دیگه» لخبندی زدم و گفتم «بنده های خدا نمی دونن که من اگر تو خدمت به انقلاب توفیقی هم دارم، مدیون آقای برونسی هستم.» مکث کردم و پی ،صحبت با خونسردی پرسیدم :«حالا کدوم قوم و خویش ها ناراضی هستن؟» اسم بعضی ها را برد نزدیکترین افراد بودند به آقای برونسی. ادامه داد:«دیروز که اون جا بودم همه شون اومده بودن که اتمام حجت کنن» «چه اتمام حجتی؟» «پا تو یک کفش کرده بودن که از این به بعد اگه رضایی بخواد بیاد خونه ی تو دیگه ما پا تو خونه ات نمی گذاریم.» دستی به محاسنم کشیدم سرم را بالا و پایین تکان دادم و ناباورانه گفتم: «عجب!» پرسیدم: «خب آقای برونسی چی گفت؟» اولش خیلی حرف زد و اونا رو نصحیت کرد ولی وقتی دید که از خر شیطون پایین نمی آن،همچبن جدی و خاطر جمع به همه شون گفت «من از یک یک شما می گذرم و از رضایی نه.» اصلا همه ماتشون ،برد اوستا عبدالحسین هم شاید برای این که شوکه نشن ،گفت:« آقای رضایی داره به انقلاب خدمت میکنه و دوستی ما به خاطر خداست»... از علاقه ی او به خودم خبر ،داشتم ولی دیگر نمی دانستم تا این حد زیاد باشد. چند روزی از آن ماجرا گذشت حسن " ۱ .. آن وقتها هنوز دبستان نمی رفت یک روز داشت با بچه ای که همسن و سال خودش بود بازی می.کرد نمی دانم چکار کرد که صدای جیغ و داد بچه بلند شد. رفتم جلو، دست حسن را گرفتم و آوردم این طرف برای خالی نبودن عریضه یکی دوتا هم خیلی آهسته زدم پشت کله اش. او هم کوتاهی نکرد و یکدفعه زد زیر گریه دستش را از دستم کشید بیرون و دوید تو خانه 🌑🌕⚫️ 🌕🌑🌕⚫️🌕🌑 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
شب‌قبل‌ازشهادت‌ بابڪ‌ بود. یہ‌ماشین‌مهمات‌تحویل‌من‌بود. من‌هم‌قسمت‌موشکی‌بودم‌و‌هم‌نیروی‌آزادادوات. اون‌شب‌هوا‌واقعا‌سردبود بابڪ‌ اومد‌پیش‌من‌گفت: " علےجان‌توۍچادر‌ جا‌نیست‌من‌بخوابم. پتوهم‌نیست" گفتم : تو‌همش‌از‌غافلہ‌عقبےبیا‌پیش‌‌خودم گفتم:بیا‌این‌پتو ؛اینم‌سوءیچ برو‌جلو‌ماشین‌بخواب،‌من‌عقب‌میخوابم ساعت‌3شب‌من‌بلند‌شدم‌رفتم‌بیرون دیدم‌پتوروانداختہ‌رو‌دوش‌خودش‌ داره‌نمازمیخونہ (وقتی‌میگم‌ساعت‌(۳)صبح‌یعنےخداشاهده اینقدرهواسرده‌نمیتونےازپتوبیاۍبیرون!!) گفتم: بابڪ بااینکارا‌شهید‌نمیشےپسر ..حرفےنزد😔 منم‌رفتم‌خوابیدم. صبح‌نیم‌ساعت‌زودتراز‌من‌رفت‌خط و‌همون‌روزشهید‌شد💔 به‌نقل‌از‌همرزم‌ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
. 🕊 تلاوت آیات‌ ؛ 💠 ۩ بــِہ نـیّـت‌         📚 🍀|شبتون شهدایی ‎‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
5.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر جور شده برید کربلا... ‎‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
«الان من مامان هستم!» خیلی با محبت بود و با خوش‌اخلاقی و متانتش، آدم را آرام می‌کرد. حتی شده بود من بداخلاقی می‌کردم؛ ولی او هیچ‌وقت حتی یک داد هم نکشید... گاهی دو ماه نبود؛ اما وقتی می‌آمد، با خوبی‌هایش جبران می‌کرد. مسافرت می‌رفتیم مشهد؛ آنجا می‌گفت بچه‌ها مال من! شما کار نداشته باش! از بچه‌ها مراقبت می‌کرد و گفت: تا حالا تو بچه‌ها رو نگه می‌داشتی، حالا من می‌خواهم نگه دارم! با شوخی می‌گفت الان من مامان هستم! به بچه‌ها می‌گفت هر کاری دارید، الان به من بگویید؛ مامان‌تان به اندازه کافی زحمت کشیده است. ‎‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯