eitaa logo
کوچه شهدا✔️
111.8هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
3.9هزار ویدیو
7 فایل
🔷 امام خامنه ای: ‌‌امروزه زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر ازشهادت نیست✔️ شهید زندگی کنی شهید میمیری🌹 اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ خادم الشهدا 👇 @mahmode110 تبلیغات،تبادل👇 @tabligh810
مشاهده در ایتا
دانلود
کوچه شهدا✔️
📖⃟﷽჻ᭂ࿐🌺 رمــــــ📚ـــــان 🍃💞از جهنــ🔥ــم تا بهشـــــ🌈ـــــت💞🍃 #عاشقانه_مذهبی #قسمت_دهم با اینکه ا
📖⃟﷽჻ᭂ࿐🌺 رمــــــ📚ـــــان 🍃💞از جهنــ🔥ــم تا بهشـــــ🌈ـــــت💞🍃 بلاخره از ملیکا جدا شدم . ملیکا_ زهراسادات توماشینه بیابریم گرمه خانم خانما.☺️ _ اها باشه بریم. ملیکا راه افتاد و منم دنبالش، تا رسیدیم به یه سمند سفید. ملیکا در جلو رو برام باز کرد و خودش هم رفت عقب نشست. سوار شدم و سلام کردم و بعدهم با آغوش زهراسادات مواجه شدم بلاخره بعد از احوال پرسی و این چیزا راه افتاد. ملیکا_خوب چه خبرا؟ دیگه میای قم و میری حرم؟مثلا یه زمانی خواهر بودیما. در جوابش به لبخند اکتفا کردم.🙂 راست میگفت همیشه هرجا باهم میرفتیم میگفتیم ما خواهریم و از این حرفا ولی اون برای بچگیامون بود خب. جالبه که همه چیزو یادشونه. هم خوشحال😄 بودم هم ناراحت.😒 ناراحت به خاطر اینکه هنوز هم نمیتونستم خیلی از برخوردای این مذهبیا رو تحمل کنم چون بااعتقاداتشون مشکل داشتم😒 و خوشحال هم برای اینکه دلم برای دوستام تنگ شده بودو حالا بعد هفت هشت سال داشتم میدیدمشون.😄😇 البته ناگفته نماند که من خیلی سرد برخورد کردم😕 وظاهرا ناراحت شدن که دیگه حرفی بینمون ردو بدل نشد منم سکوت رو ترجیح دادم . زهراسادات_حانیه جان.الان خونه مامان بزرگ اینا خیلی شلوغه مامان اینا گفتن بهت بگم اگه دوست نداشتی بیای اونجا بریم خونه ما. _ نمیدونم هرجور خودت میدونی . زهراسادات_ پس بریم خونه ما. . . زهراسادات در رو باز کردو کنار وایساد تا من وارد بشم. با وارد شدنم خاطره های خیلی محوی,از کودکی برام زنده شد. چه روزای خوبی رو اینجا گذروندیم.. . . زهراسادات با یه سینی شربت وارد پذیرایی شد و نشست کنارم. زهراسادات_حانیه یه چیزی بپرسم ناراحت نمیشی؟😅 _ اگه تانیا صدام کنی نه.😄 _ بابات چجوری حاضر شد تو همش پیش عموت باشی با این اعتقاداتش؟😟 شونه بالا انداختم. _ نمیدونم. شاید....🙁 با اومدن ملیکا حرفمون نا تموم موند . خلاصه بعداز کلی شوخی و خنده که من هم طبق معمول مسئولیت خطیر خندوندن بقیه رو داشتم😄😀😁 صدای آیفون بیانگر اومدن مامان باباها بود...... ... ✍🏻نویسنده ح سادات کاظمی 💠 کپی با ذکر صلوات 🤲🏻اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
" أَعِرِاللَّهَ جُمْجُمَتَكَ " همانا قهرمانان ما در میدان جنگ به توصیه‌‌های حضرت امیر علیه‌السلام عمل می‌کردند آنجا که فرمود: «اگر كوه‏ها از جاى كنده شوند تو ثابت و استوار باش، دندان‏ها را برهم به فشار، جمجمه‌ات را به خدا عاريت ده پاى بر زمين ميخكوب كن به صفوف پايانى لشكر دشمن بنگر، از فراوانى دشمن چشم بپوش، و بدان‌كه پيروزى از سوى خداى سبحان است..» "خطبه ۱۱ نهج‌البلاغه" شادی روح مطهرشون صلوات🌷 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
• "جان" امانتی است که باید به"جانان"رساند اگر خود ندهی، می ستانند. فاصله‌ی هلاکت و"شهادت" همین خیانت در امانت است. |شهیدآسِدمُرتِضىٰ‌آوينى| ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
12.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌شهید"علیرضا مشجری" ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
📌 شاید بعد از شهادتم خیلی‌ها بگویند به خاطر پول رفت 🔹 خواب دیده بود. خواب دیده بود در سرزمینی غریب، رهبر مردمی غریب شده است. وقتی محمد او را بیدار کرد، حال غریبی داشت. بعد از نماز صبح روی ارتفاعات کردستان، در سجده خواب دیده بود؛ ◇ همان سال‌های شصت. محمد گفته بود تعبیرش شهادت در کشوری غریب است. حالا که سه بار برای رفتن رسول استخاره کرده بود و هر سه بار تعبیرش این بود: ◇ که دنیایش نه؛ اما آخرتش خوب است، یاد این خواب افتاده بود، خوابی که رسول ده سال پیش دیده بود و او تعبیرش کرده بود. ◇ موقع خداحافظی دست انداخت گردن عباس (برادر کوچکتر رسول) و بوسیدش و زیرگوشش گفت: ◇ «عباس، من برم شاید شهید شوم. مواظب مامانم باش.» و این را سه بار گفته بود. ◇ گفته بود: «شاید بعد از شهادتم خیلی حرف‌ها بشنوید. شاید خیلی‌ها بگویند به خاطر پول رفت. حواست باشد که این حرف‌ها مامان را ناراحت می‌کند. مواظبش باش.» ◇ شب آخر بچه‌ها را یکی یکی بوسید و بهشان گفت که فردا می‌رود سفر. گفت می‌خواهد برود بوسنی. ◇ همان شب خداحافظی کرد. صبح وقتی علیرضا و زینب بیدار شدند که آماده شوند و به مدرسه بروند، رسول در یکی از اتاق‌ها پنهان شد. معصومه با تعجب پرسید: ◇ «نمی‌خواهی بچه‌ها را ببینی و خداحافظی کنی؟» گفت: «نه معصومه جان، می‌ترسم محبتشان نگذارد بروم.» 📚 برگرفته از کتاب «ر» نوشته مریم برادران («ر» روایت داستان زندگی شهید رسول حیدری) ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
می‌گفت: ما به اینجا نیامده‌ایم تا روی هرتپه‌ای سنگری بکنیم و خودمان را با زدن چهار تا گلوله مشغول کنیم! آمده‌ایم‌ تا‌ نَفَس‌ دشمن‌ را‌ ببریم؛ قیمتش‌ را‌ هم‌ با‌ خونمان می‌دهیم. شادی‌ روح مطهرشون صلوات 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
7.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باید این راهی که شهدای ما رفتن، این راه رو ادامه بدیم... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
کوچه شهدا✔️
📖⃟﷽჻ᭂ࿐🌺 رمــــــ📚ـــــان 🍃💞از جهنــ🔥ــم تا بهشـــــ🌈ـــــت💞🍃 #عاشقانه_مذهبی #قسمت_یازدهم بلاخره
📖⃟﷽჻ᭂ࿐🌺 رمــــــ📚ـــــان 🍃💞از جهنــ🔥ــم تا بهشـــــ🌈ـــــت💞🍃 بعد از ورودمون خاله مریم من رو یه آغوش گرم مهمون کرد خون گرمیشون رو دوست داشتم 😊 اصلا انگار نه انگار که چندسال بود من رو ندیده بودن. مامان باباها نشستن تو پذیرایی و من هم به اصرار بچه ها مهمون اتاقشون شدم. به محض ورودمون شروع کردیم به تعریف کردن و یاداوری خاطرات گذشته برعکس بقیه اقوامی که از وقتی عمو برگشته بود دیگه خیلی ندیده بودمشون( یعنی از 7.8 سالگی) تا 12.13 سالگی هنوز هم زهراسادات اینا جزو فامیلای صمیمی بودن و بعد از اون دیگه سرگرم درس شدم و حتی از طریق تلفن و اس ام اس هم دیگه ارتباطی نداشتیم. بعد از یک ساعت که نفهمیدم چجوری گذشت با صدای مامان هرسه رفتیم پایین. مامان_دخترا بیاید میخوایم بریم حرم. ملیکا_ چشم خاله اومدیم.. . . تو ماشین🚘 دوباره طبق معمول با غرغر هدمو سرم کردم😬 و شالم رو هم کشیدم جلو و بعد از این که چادرمو از تو کیفم در اوردیم رسیدیم. پیاده شدم و چادرم رو سرم کردم. برگشتم به سمت ماشین عمواینا ( پدر زهراسادات) که با لبخند ملیکا که پشت سرم بود مواجه شدم. ملیکا_چقدر چادر بهت میاد.😍 _عهههه. ولم کن بابا بیا بریم.😬😕 راه افتادیم سمت حرم جایگاه آرامش من سلامی زیر لب گفتم و وارد شدم. . . . ساعت 8 شب بود.🌃 تو حرم از مامان و بابا جداشده بودیم و قرار بود ساعت 8دم در باشیم. رو به دخترا گفتم بدویید و به دنبال این حرفم به سمت خروجی راه افتادم. رسیدیم به بیرون حرم ولی مامان اینا نبودن ای وای نکنه رفته باشن. یه دفعه یه نفر دستشو گذاشت رو شونه من و مصادف شد با جیغ کشیدن من.😧😵 امیرعلی_عههه اصلانمیشه با تو شوخی کرد دختر؟😃 _عههه.سکته کردم. بعد با چشمای درشت شده از تعجب ادامه دادم _ وای داداشی کی اومدی؟😟 و با این حرف و حالت من بچه ها 😁😀و امیر ترکیدن خودمم خندم 😃😄گرفته بود. امیرعلی_ ببخشید نمیدونستم باید اجازه بگیرم ابجی خانم. صبح رسیدم مامان گفت قمین منم اومدم اینجا.....😉😃 ... ✍🏻نویسنده ح سادات کاظمی 💠 کپی با ذکر صلوات 🤲🏻اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
شهیدعلی‌سیفی‌نسب: پشتیبان ولایت فقیه باشید که ضامن انقلاب‌اسلامی ما ولایت فقیه است و درمورد مسائل سیاسیِ اجتماع بی‌تفاوت نباشید که ضرر می‌کنید..! ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
🌷ڪلام داداش.... ✌️می‌گفت اگر می خواهیم کنار هم راحت باشیم، باید تجمل‌گرایی را کنار بگذاریم✂️ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
. 🔴 برخی آداب و اعمال روز عید غدیر 🔹۱. غسل کردن (ابتدای روز بهتر) 🔸۲. روزه گرفتن که کفاره گناهان است 🔹۳. خواندن نمازهای مخصوص درمفاتیح 🔸۴. ذکر خدا گفتن 🔹۵. شکرگزاری خدا به جهت نعمت ولایت و امامت 🔸۶. صلوات بسیار بر پیامبر و آلش 🔹۷. زیارت امیرالمومنین در نجف 🔸۸. زیارت از دور و نزدیک با زیارت امین الله 🔹۹. عید گرفتن 🔸۱۰. تبریک گفتن به دیگران 🔹۱۱. برپایی مجلس جشن و سرور 🔸۱۲. شاد کردن مومنان 🔹۱۳. لباس پاکیزه و نو پوشیدن 🔸۱۴. دید و بازدید 🔹۱۵ عیدی دادن به فرزندان و خانواده 🔸۱۶. صدقه دادن به فقرا و مستمندان 🔹۱۷. عقد اخوت بستن 🔸۱۸. اطعام و غذا دادن به مومنان و روزه داران 🔹۱۹. خواندن دعای ندبه 🔸۲۰. تزیین درب منازل، ساختمانها و خیابان با پارچه و پرچم 🔹۲۱. برپایی ایستگاه صلواتی 🔸۲۲. پخش شکلات و شیرینی 🔹َ۲۳. بیان قصه های غدیری برای کودکان 🔸۲۴. خواندن و بیان خطبه غدیر 🔹۲۵. راه اندازی کاروان شادی 🔸۲۶. بیان فضایل امیرالمومنین که عبادتی بزرگ است. 🔹۲۷. ابلاغ خطبه و پیام غدیر به آیندگان تا قیامت 🔸۲۸. تکریم سادات (بشرط عدم مزاحمت) 🔹۲۹. عهد و پیمان با امام زمان علیه السلام 🔸۳۰. ذکر هنگام ملاقات: الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمومنین و الائمه المعصومین علیهم السلام ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
1.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️سامانه تاد آمریکا در رهگیری موشک‌های ایرانی شکست خورد. اخبار لحظه‌ای جنگ با اسرائیل 👇 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯