eitaa logo
کوچه شهدا✔️
82هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.4هزار ویدیو
6 فایل
🔷 شهید آوینی: «آیا‌ می‌ارزد که در‌ برابر‌ِ متاع‌ِ زودگذر‌ِ دنیا به عذابِ‌ همیشگیِ‌ آخرت مبتلا‌ شوید؟» ♦️واقعا آیا می ارزد؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ خادم الشهدا 👇 @mahmode110 تبلیغات،تبادل👇 @tabligh810
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 ! 🌷شب عملیات از گروهان ما، دسته ما که همگی آر.پی.جی‌زن بودیم. به عنوان خط شکن انتخاب شدیم که وارد عمل شویم. لحظه وداع دوستان هم شیرین هم با صفا و هم سخت بود. نماز مغرب و عشاء را که هر کس فکر می‌کرد آخرین نمازش باشد و برای بنده نیز دیگر پس از آن لذت چنین نمازی تکراری نشده. خواندیم و حرکت کردیم. کوله پشتی‌ها با گلوله‌های آر.پی.جی آماده پر شده بود. ابتدای ستون برادران تخريبچی حرکت می‌کردند و ما پشت سر آن‌ها. پیام‌های مختلف از نفرات پیشین دهان به دهان همچون؛ ذکر خدا یادت نره، آیه وجعلنا، میدان مین، حرکت بر روی نوار سفید در معبر، به انتهای ستون منتقل می‌شد. بنده و برادر ابوالحسنی از دانشجویانی که او را استاد صدا می‌زدیم پشت سر هم بودیم. گاهی با روشن شدن منورهای زمین‌گیر می‌شدیم. ناگهان.... 🌷ناگهان از قسمتی از منطقه عملیات لو رفت و دشمن متوجه حضور ما شد و بارش تیربار و دوشکا و خمپاره‌ها آغاز شد. چند دقیقه نگذشته بود که دوستانی که اطرافم بودند بر زمین افتادند. نفر جلوتر از ناحیه پا صدمه دیده بود و ناله می‌کرد و نفر پشت سرم که برادر ابوالحسنی بود گلوله‌ای به پیشانیش اصابت کرده بود و در همان لحظه به شهادت رسید بود. در یک لحظه متوجه شدم خرج‌های موشک آر.پی.جی بر روی کوله پشتی‌ام آتش گرفته سریعاً آن‌ها را از خودم دور کردم. تعدادی از بچه‌ها مجروح شده بودند و هنوز خنثی کردن مین‌ها به آخر نرسیده بود و آتش دشمن هم امان نمی‌داد. در حقیقت کار گره خورده بود. در این هنگام برادر خاکباز یکی از معاونان گروهان که چند روزی از جشن نامزدی ازدواجش نگذشته بود وقتی.... 🌷وقتی دید راه بسته شده به راه افتاد و به بچه‌ها گفت بیایید، خودش را بر روی مین و سیم خاردارها انداخت و گفت از روی کمر من عبور کنید. بدین صورت راه باز کرد. منطقه از نور منورها مثل روز روشن بود و سنگرها یکی پس از دیگری به هوا می رفت. درحالی‌که دست و صورتم از آتش خرج‌ها سوخته بود اما مانع کارم نبود. در این بین پیک گردان آمد و گفت: چون تو راه را بلدی برو عقب و اطلاع بده که بچه‌ها همه زخمی شده‌اند، نیرو بفرستند. وقتی به عقب آمدم مرا هم به اورژانس منتقل کردند. فداکاری و از جان گذشتگی امثال شهید خاکباز همیشه گره‌گشای کارها بود. روح همه شهداء شاد و راه‌شان مستدام باد. : رزمنده دلاور امیر تاجیک (رزمنده بسیجی که شانزده ماه در جبهه حضور داشته است.) 📚 کتاب "نسیمی از بهاران" منبع: سایت نوید شاهد ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯