eitaa logo
کوچه های آشنا
448 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
158 ویدیو
23 فایل
📌روزبه‌روز، باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی #شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. امام خامنه‌ای ارتباط باادمین @Aboojavad
مشاهده در ایتا
دانلود
کوچه های آشنا
﷽ ✨کوچه های آشنا دو فرشته بنام ملکعلی و گرجی خانم به مورخ یکم مرداد ماه ۱۳۴۷ در روستای رامین #ز
خاطره: احمد بسیار پسر مهربان و سرسنگینی بود. خیلی و دلش پاک بود. مدتها بود که دختری را دوست می داشت و به او علاقه مند شده بود به خواهرش در مورد این موضوع گفته بود. یکبار تازه از برگشته بود که در حیاط داشت دستهایش را می شست خواهرش رفت و کنارش نشست باهم از خیلی چیزها حرف زدند تا اینکه از خواهرش در مورد آن دختر پرسیده بود او هم گفته بود که آن دختر مدتی است که کرده البته نگران بود که احمد ناراحت شود به خاطر همین هم دوست نداشت این خبر را به احمد بدهد. اما در کمال تعجب احمد خندید و با خوشحالی گفت: خب خدا را شکر حتما مصلحت این بوده. بعد رو به خواهرش کرد و گفت: این آخرین دیدار من با شماست و دیگر همديگر را در این دنیا نخواهيم دید.آخرین بار که می رفت پدرش خانه نبود و احمد نتوانست پدرش را ببیند و خداحافظی کند به خاطر همین نامه ای برای پدرش نوشت که در آن نوشته بود: من شما را ندیدم جان تا از شما اجازه گرفته و حلالیت بطلبم امیدوارم که مرا حلال کنید.زمانیکه جنازه احمد آمد دخترم با پدرش برای شناسایی رفتند همسرم خیلی گریه کرده بود. دخترم تعریف می کرد که پدرش احمد را در آغوش گرفته و می گفته که احمد جان تو مرا ندیدی و رفتی اما حالا که برگشتی در آغوش منی و من تو را می بینم.
﷽ ✨کوچه های آشنا و فرزند دو فرشته بنام حجت‌الاسلام والمسلمین حاج محمد حسین و شهیده طاهره خانم به مورخ دهم مرداد ماه ۱۳۴۰ در صاحب فرزندی آسمانی بنام زين العابدین شدند. سرانجام با لباس خاکی ارتش همیشه قهرمان به ندای هل من ناصر لبیک، و در رکاب ولی زمانش به مورخ بیست و هشتم تیر ماه ۱۳۶۱ از شلمچه به مقصد بهشت پر کشید، و پیکر پاکش در گلزار شهدای پایین زنجان گرفت. https://eitaa.com/khatemogaddam خاطره: یک سال قبل از اینکه زین العابدین به برود برادر زاده ام را به عقدش در آوردم، و باهم کردند، آن موقع در روستاها مدرسه وجود نداشت برای همان گذاشتمش و همراه پسر دایی ام یاد می گرفت.در هم به من کمک میکرد، وقتی که اسمش برای سربازی درآمد تصمیم گرفت به برود و در سال 1359 بود که به رفت. راوی: پدر شهید