❇️ مسافرت بی بازگشت
نويسنده : کاظم دهناد
زهری گوید: در شبی سرد و زمستانی امام زین العابدین علیه السلام را دیدم که کیسه ای از آرد و دستهای هیزم بر دوش گرفته بود و حرکت میکرد. نزدیک رفتم و پرسیدم:
«ای فرزند رسول خدا این بار چیست؟» فرمود:
«قصد سفر دارم؛ و این بار، توشه سفر من است.» گفتم: اگر اجازه فرمایید غلام من حمل بار را به عهده می گیرد.» فرمود: «هرگز.» گفتم: «اجازه فرمایید تا خودم بار را به دوش بگیرم. شما خسته و ناتوان شدهاید.» فرمود:
«زهری! من هرگز زحمتی را که موجب نجات من در سفر است از خود دور نخواهم کرد. به دنبال کار خود برو و مرا واگذار.» زهری گوید: «امر امام علیه السلام را اطاعت کردم و از حضرت جدا شدم.»
چند روزی نگذشته بود که امام علیهالسلام را در مدینه دیدم. متعجبانه به حضورش رفتم و پرسیدم: «ای پسر رسول خدا! شما فرمودید به سفر میروم ولی نرفتهاید!»حضرت فرمود:
«آری، قصد سفر بود اما #نه_سفری_دنیایی که تو گمان کردی، بلکه مقصودم سفر بیبازگش آخرت بود و من خود را برای آن سفر آماده میکردم. آمادگی برای سفر آخرت به این است که از گناه پرهیز کنی و #به_نیازمندان_کمک_نمایی».
ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب (ع)، ج 4، ص 158.
@koodakAliAsghar
هدایت شده از داستانهای قرآنی و مذهبی
مفهوم کودکانه سوره حمد:
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خدای بخشندهی مهربون
الحمد لله رب العالمین
شکر میکنیم خدایی رو که خدای همه چیز و همه جا و همه کسه
الرحمن الرحیم
خدای بخشنده مهربون
مالک یوم الدین
صاحب روز جایزهها
ایاک نعبد و ایاک نستعین
خدایا تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم
اهدنا الصراط المستقیم
خدایا ما را به راه راست هدایت فرما
صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضالین
راه کسانی که دوستشون داری و به اونا جایزههای زیادی دادی نه راه اونایی که تو رو ناراحت کردند و نه راه اونایی که راه راست رو گم کردند.
@koodakAliAsghar
مفهوم سوره حمد به زبان شعر
سپاس برای خداست خدایی که بی همتاست
بخشنده ی مهربان خالق هر دو جهان
صاحب روز جایزه ها قشنگی ها و خوبی ها
خدا عنایت نما ما را هدایت نما
به راه آدمهای خوب پاک و عزیز و محبوب
راه درست نیکان نه راه زشت شیطان
@koodakAliAsghar
تفسیر کودکانه سوره حمد
معنی سوره مبارکه حمد یا فاتحه گشایندگی است.سوره حمد مادر قرآن است.به نام خداوند بخشندهی مهربان خدایی که از همه چیز و همه کس بزرگنر است و نسبت به بندههایش بسیار مهربان است، حتی از پدر و مادر ، ما در همه حال خدا را میخوانیم و از او میخواهیم تا راه درست و راست را به ما نشان بدهد. از او میخواهیم که ما را به راه کسانی که مورد لطف خودش بودهاند و به آنها نعمت داده مثل انبیا و امامان و انسانهای خوب و درستکار راهنمایی کند نه راه کسانی که راه را گم کردهاند و گمراهند.
@koodakAliAsghar
... فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ ...
بخشی از سوره جمعه آیه 9
به سوی نماز جمعه بشتابید.
http://eitaa.com/joinchat/3402432525C2b42624acc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انیمیشن زیبا و شورانگیز مبارزه حضرت امیرالمومنین امام علی علیه السلام با عمربن عبدود در غزوه خندق
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
مبارزه على (علیه السلام) با عمرو بن عبد ود در روز خندق از عبادت انس و جن برتر يا بهتر است. [كنز العمّال، 12/ 219]
@koodakAliAsghar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سکانس شهادت حضرت ابوالفضل العباس (ع) در انیمیشن ناسور
@koodakAliAsghar
هدایت شده از داستانهای قرآنی و مذهبی
رسول خدا در مسجد حضور داشت و حسن و حسین روی پای خود نشانده بود و نوازش می کرد.
در این هنگام ابوذر وارد مسجد شد، خدمت پیامبر رسید و سلام کرد. سپس در کنار آن حضرت نشست.
آن گاه پیامبر اسلام فرمود: « هرکس حسن و حسین و ذرّیّه ایشان را دوست داشته باشد. شعله های جهنم به صورتش نمی رسد.»
منبع: کامل الزیارت ، ص۵۱ ، ب۱۴ ،ح۴
📚پایگاه اطلاعرسانی مؤسسه بهشت دختران آسمانی
داستانهای قرآنی و مذهبی
http://eitaa.com/joinchat/433455118Cc79a6ab1ca
هدایت شده از داستانهای قرآنی و مذهبی
وقتی که امام حسن و امام حسین کودک بودند مردی آنان را دید سپس هر دو بزرگوار را بر روی شانه های خود سوار کرد و خدمت پیامبر آمد و عرض کرد:« یا رسول خدا من گناهی کرده ام که از آن شرمسارم، اکنون به خدا و این دو فرزند تو پناه آوردم.»
پیامبر از کار آن مرد آن قدر خنده اش گرفت که دست بر دهان مبارکش گذاشت و فرمود: «برو که آزادی و به امام حسین و به امام حسن فرمود: «شفاعت شما را در حق او قبول کردم.
منبع: مناقب، ج3، ص40
📚پایگاه اطلاعرسانی مؤسسه بهشت دختران آسمانی
داستانهای قرآنی و مذهبی
http://eitaa.com/joinchat/433455118Cc79a6ab1ca
#مرا_به_هشت_گردو_فروختند
روزی پیامبر، به همراه بلال، از کوچه ای می گذشتند . بچه ها مشغول بازی بودند . بچه ها تا پیامبر را دیدند، دور او حلقه زدند و دامنش را گرفتند و گفتند : همان طور که حسن و حسین را بر شانة تان سوار می کنید، ما را هم بر شانه خود سوار کنید .
بچه ها هر یک گوشه ای از دامن پیامبر را گرفته بودند و با شور و اشتیاق، همین جمله را تکرار می کردند . پیامبر با دیدن این همه شور و شوق، به بلال فرمودند : « ای بلال ! به منزل برو و هر چه پیدا کردی، بیاور تا خود را از این بچه ها بخرم».
بلال، با عجله رفت و با هشت گردو برگشت . پیامبر، هشت گردو را بین بچه ها تقسیم کردند و بدین ترتیب، خود را از دست بچه ها رها کردند و به همراه بلال، به راهشان ادامه دادند . در راه، پیامبر، رو به بلال کردند و به مزاح گفتند: «خدا برادرم، یوسف صدّیق را رحمت کند . او را به مقداری پول بی ارزش فروختند و مرا نیز به هشت گردو معامله کردند»
وقایع الأیام، ج 3 ص 69 .
📚 پایگاه اطلاعرسانی حوزه
کانال کودکان علی اصغر
http://eitaa.com/joinchat/3402432525C2b42624acc