@iransedaD1737152T15788988(Web)-mc.mp3
زمان:
حجم:
5.1M
👫در شهری زن و شوهر خسیسی زندگی می کردند.
🧕🏻 روزی زن حوصله اش سر رفته بود و از شوهرش خواست تا کاری کند.
🐐بعد از مدتی فکر کردن، تصمیم گرفتند تا بزغاله ای بخرند و آن را به خانه بیاورند تا هم از صدایش...
🔎موضوعات قصه:
#خساست
#بزغاله
#آی_قصه_قصه
🎧از همین سری بشنوید🔻
🔹https://b2n.ir/w64732
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸@koodak_iranseda
🔸@koodak_iranseda
@iransedaD1738405T14668158(Web)-mc.mp3
زمان:
حجم:
5.08M
🐺 گرگ حسابی گرسنه بود و دربهدر دنبال چیزی برای خوردن میگشت.
🐑گرگ صدای گلهی گوسفندان را شنید و از تپه پایین رفت.
🐏او صدای یک بزغاله را شنید و دنبالش دوید، اما صدای سگ، گرگ را ترساند و گرگ بهناچار، دو پا داشت دو پا هم قرض کرد و دمش را روی کولش گذاشت و رفت؛
🦮اما سگِ گله دستبردار نبود!
🔎موضوعات قصه
#گرگ
#بزغاله
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸 @koodak_iranseda
🔸 @koodak_iranseda
@iransedaD1737977T15622552(Web)-mc.mp3
زمان:
حجم:
4.43M
🐐روزی روزگاری یک خانم بزی بود که با هفت بچه بزغاله اش در یک خانه زندگی می کرد.
🐑 یک روز وقتی خانم بزی می خواست برای خرید به بیرون از خانه برود، به بچه هایش گفت: «بچه های عزیزم! من دارم بیرون می روم و شما در خانه تنها هستید، در را ببندید و ...»
🔎موضوعات قصه
#بزغاله
#گرگ
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸 @koodak_iranseda
🔸 @koodak_iranseda
@iransedaD1738193T16560225(Web)-mc.mp3
زمان:
حجم:
6.76M
👨🏻یکی بود، یکی نبود. زیر گنبد کبود، توی دشت بزرگ و سرسبزی که خیلی قشنگ بود، چوپانی با گلهاش روزگار میگذراند.
🐐او زندگی شاد و پُر سروصدایی داشت. گوسفندها «بعبع» میکردند. بزها «معمع» میکردند. سگها «اواو» میکردند... .
🔎موضوعات قصه
#بزغاله
#ستاره
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸 @koodak_iranseda
🔸 @koodak_iranseda