D1738395T15444430(Web)-mc.mp3
3.37M
🤴🏻روزی سلطان محمود از لشکرش جدا افتاد و در راه پسرکی را لب دریا دید. پسرک در حال ماهیگیری بود.
🧑🏻🦱سلطان نزدیک پسرک شد و با او سر صحبت را باز کرد. پسر که لاغر و پریدهرنگ بود، گفت: من یتیمام و مجبورم برای خرج خانوادهام ماهیگیری کنم.
🔎موضوعات قصه
#ماهی_گیری
#فقر
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸 @koodak_iranseda
🔸 @koodak_iranseda