eitaa logo
فروشگاه کتابجان/کودک و نوجوان
15.9هزار دنبال‌کننده
15.5هزار عکس
334 ویدیو
33 فایل
🎁🛍گلچینی از محصولات فرهنگی هنری آموزشی سالم برای کودکان و نوجوانان ایران زمین 👦👧واحد کودک و نوجوان فروشگاه کتاب جان ✅فروش فقط به صورت غیرحضوری 👤ارتباط با ادمین: @Milad_m25
مشاهده در ایتا
دانلود
فروشگاه کتابجان/کودک و نوجوان
📗کتاب قصه های مامان جونی و زیارت 🔸مجموعه «#قصه_های_مامان_جونی_و_زیارت» داستان خانواده‌ای است که تصم
🔰عناوین داستان های کتاب و شرح قصه ها: 📌دلتنگ امام رضا (ع): قصه از جایی شروع می‌شود که در تابستانی گرم مامان جونی هوای زیارت به سرش می‌افتد. آن‌ها با خانواده امیرعلی زندگی می‌کنند و دلشان می‌خواهد همراه پسرشان به مشهد بروند. سرانجام مرخصی پدر امیرعلی درست می‌شود و همگی راهی سفر می‌شوند. در اول مسیر روحانی جوانی که با گروه سرود به مشهد می‌رود برای او و خواهرش توضیح می‌دهد است و این سنت از کی در شکل گرفته است. 📌در مهمانی امام رضا (ع): در داخل قطار امیرعلی با جوان بلندقد و سبزه‌ای آشنا می‌شود که اهل کشمیر است. او طلبه است و حالا دارد پدر و مادرش را برای اولین بار به زیارت امام رضا (علیه السلام) می‌رود. امیرعلی و خواهرش به همراه مامان جونی برای چند دقیقه مهمان کوپه آن‌ها می‌شوند و در آنجا چیزهای تازه‌ای در مورد یاد می‌گیرند. 📌ما گم شده‌ایم: در ایستگاه نیشابور صدای پیرمرد و پیرزن پیری بلند می‌شود. دو روستازاده که کوپه خودشان را گم می‌کنند. مامان جونی آن‌ها را به کوپه خودشان دعوت می‌کند و در آنجا آن‌ها با این زوج خراسانی بیشتر آشنا می‌شوند. در آنجا بحثی پیرامون و نزدیک مطرح می‌شود و مشخص می‌شود حتی اگر انسان توانایی رفتن به اماکن مقدسه را ندارد می‌تواند از راه دور امامان را زیارت کند و دلش را راهی دیارشان کند. 📌سلام کردن ممنوع: در نزدیکی مشهد امیرعلی به کوپه روحانی جوان و بچه‌های گروه سرود سر می‌زند. در همین حین فردی که یواشکی وارد قطار شده توسط ماموران دستگیر می‌شود و همین ماجرا روحانی را به یاد سفر حجش می‌اندازد. جایی که او را به خاطر زیارت کردن امامان در دستگیر کردند. در این داستان می‌فهمیم چرا این افراد به غلط مانع از زیارت کردن مردم می‌شوند و مقصود شیعیان از چیست. 📌کبوتری که حرف می‌زد: داستان به جایی می رسد که خانواده امیرعلی به مشهد رسیده‌اند و در حرم مطهر رضوی شاهد و زیبایی حرم هستند. در اینجا امیرعلی در جریان کمک به پیرمردی که می خواهد خود را به ضریح برساند گم می شود. اما خادمی پیر به او اطمینان می دهد که امام رضا حواسش به همه هست و نمی گذارد که او تنها بماند. پس از راز و نیاز امیرعلی مامان جونی او را پیدا می کند و امیرعلی متوجه لطف و رضا (علیه السلام) می شود. 🆔@koodak_shop
🔰عناوین داستان های کتاب و شرح قصه ها: 📌دلتنگ امام رضا (ع): قصه از جایی شروع می‌شود که در تابستانی گرم مامان جونی هوای زیارت به سرش می‌افتد. آن‌ها با خانواده امیرعلی زندگی می‌کنند و دلشان می‌خواهد همراه پسرشان به مشهد بروند. سرانجام مرخصی پدر امیرعلی درست می‌شود و همگی راهی سفر می‌شوند. در اول مسیر روحانی جوانی که با گروه سرود به مشهد می‌رود برای او و خواهرش توضیح می‌دهد است و این سنت از کی در شکل گرفته است. 📌در مهمانی امام رضا (ع): در داخل قطار امیرعلی با جوان بلندقد و سبزه‌ای آشنا می‌شود که اهل کشمیر است. او طلبه است و حالا دارد پدر و مادرش را برای اولین بار به زیارت امام رضا (علیه السلام) می‌رود. امیرعلی و خواهرش به همراه مامان جونی برای چند دقیقه مهمان کوپه آن‌ها می‌شوند و در آنجا چیزهای تازه‌ای در مورد یاد می‌گیرند. 📌ما گم شده‌ایم: در ایستگاه نیشابور صدای پیرمرد و پیرزن پیری بلند می‌شود. دو روستازاده که کوپه خودشان را گم می‌کنند. مامان جونی آن‌ها را به کوپه خودشان دعوت می‌کند و در آنجا آن‌ها با این زوج خراسانی بیشتر آشنا می‌شوند. در آنجا بحثی پیرامون و نزدیک مطرح می‌شود و مشخص می‌شود حتی اگر انسان توانایی رفتن به اماکن مقدسه را ندارد می‌تواند از راه دور امامان را زیارت کند و دلش را راهی دیارشان کند. 📌سلام کردن ممنوع: در نزدیکی مشهد امیرعلی به کوپه روحانی جوان و بچه‌های گروه سرود سر می‌زند. در همین حین فردی که یواشکی وارد قطار شده توسط ماموران دستگیر می‌شود و همین ماجرا روحانی را به یاد سفر حجش می‌اندازد. جایی که او را به خاطر زیارت کردن امامان در دستگیر کردند. در این داستان می‌فهمیم چرا این افراد به غلط مانع از زیارت کردن مردم می‌شوند و مقصود شیعیان از چیست. 📌کبوتری که حرف می‌زد: داستان به جایی می رسد که خانواده امیرعلی به مشهد رسیده‌اند و در حرم مطهر رضوی شاهد و زیبایی حرم هستند. در اینجا امیرعلی در جریان کمک به پیرمردی که می خواهد خود را به ضریح برساند گم می شود. اما خادمی پیر به او اطمینان می دهد که امام رضا حواسش به همه هست و نمی گذارد که او تنها بماند. پس از راز و نیاز امیرعلی مامان جونی او را پیدا می کند و امیرعلی متوجه لطف و رضا (علیه السلام) می شود. 🆔@koodak_shop
🔰عناوین داستان های کتاب و شرح قصه ها: 📌دلتنگ امام رضا (ع): قصه از جایی شروع می‌شود که در تابستانی گرم مامان جونی هوای زیارت به سرش می‌افتد. آن‌ها با خانواده امیرعلی زندگی می‌کنند و دلشان می‌خواهد همراه پسرشان به مشهد بروند. سرانجام مرخصی پدر امیرعلی درست می‌شود و همگی راهی سفر می‌شوند. در اول مسیر روحانی جوانی که با گروه سرود به مشهد می‌رود برای او و خواهرش توضیح می‌دهد است و این سنت از کی در شکل گرفته است. 📌در مهمانی امام رضا (ع): در داخل قطار امیرعلی با جوان بلندقد و سبزه‌ای آشنا می‌شود که اهل کشمیر است. او طلبه است و حالا دارد پدر و مادرش را برای اولین بار به زیارت امام رضا (علیه السلام) می‌رود. امیرعلی و خواهرش به همراه مامان جونی برای چند دقیقه مهمان کوپه آن‌ها می‌شوند و در آنجا چیزهای تازه‌ای در مورد یاد می‌گیرند. 📌ما گم شده‌ایم: در ایستگاه نیشابور صدای پیرمرد و پیرزن پیری بلند می‌شود. دو روستازاده که کوپه خودشان را گم می‌کنند. مامان جونی آن‌ها را به کوپه خودشان دعوت می‌کند و در آنجا آن‌ها با این زوج خراسانی بیشتر آشنا می‌شوند. در آنجا بحثی پیرامون و نزدیک مطرح می‌شود و مشخص می‌شود حتی اگر انسان توانایی رفتن به اماکن مقدسه را ندارد می‌تواند از راه دور امامان را زیارت کند و دلش را راهی دیارشان کند. 📌سلام کردن ممنوع: در نزدیکی مشهد امیرعلی به کوپه روحانی جوان و بچه‌های گروه سرود سر می‌زند. در همین حین فردی که یواشکی وارد قطار شده توسط ماموران دستگیر می‌شود و همین ماجرا روحانی را به یاد سفر حجش می‌اندازد. جایی که او را به خاطر زیارت کردن امامان در دستگیر کردند. در این داستان می‌فهمیم چرا این افراد به غلط مانع از زیارت کردن مردم می‌شوند و مقصود شیعیان از چیست. 📌کبوتری که حرف می‌زد: داستان به جایی می رسد که خانواده امیرعلی به مشهد رسیده‌اند و در حرم مطهر رضوی شاهد و زیبایی حرم هستند. در اینجا امیرعلی در جریان کمک به پیرمردی که می خواهد خود را به ضریح برساند گم می شود. اما خادمی پیر به او اطمینان می دهد که امام رضا حواسش به همه هست و نمی گذارد که او تنها بماند. پس از راز و نیاز امیرعلی مامان جونی او را پیدا می کند و امیرعلی متوجه لطف و رضا (علیه السلام) می شود. 🆔@koodak_shop
🔰عناوین داستان های کتاب و شرح قصه ها: 📌دلتنگ امام رضا (ع): قصه از جایی شروع می‌شود که در تابستانی گرم مامان جونی هوای زیارت به سرش می‌افتد. آن‌ها با خانواده امیرعلی زندگی می‌کنند و دلشان می‌خواهد همراه پسرشان به مشهد بروند. سرانجام مرخصی پدر امیرعلی درست می‌شود و همگی راهی سفر می‌شوند. در اول مسیر روحانی جوانی که با گروه سرود به مشهد می‌رود برای او و خواهرش توضیح می‌دهد است و این سنت از کی در شکل گرفته است. 📌در مهمانی امام رضا (ع): در داخل قطار امیرعلی با جوان بلندقد و سبزه‌ای آشنا می‌شود که اهل کشمیر است. او طلبه است و حالا دارد پدر و مادرش را برای اولین بار به زیارت امام رضا (علیه السلام) می‌رود. امیرعلی و خواهرش به همراه مامان جونی برای چند دقیقه مهمان کوپه آن‌ها می‌شوند و در آنجا چیزهای تازه‌ای در مورد یاد می‌گیرند. 📌ما گم شده‌ایم: در ایستگاه نیشابور صدای پیرمرد و پیرزن پیری بلند می‌شود. دو روستازاده که کوپه خودشان را گم می‌کنند. مامان جونی آن‌ها را به کوپه خودشان دعوت می‌کند و در آنجا آن‌ها با این زوج خراسانی بیشتر آشنا می‌شوند. در آنجا بحثی پیرامون و نزدیک مطرح می‌شود و مشخص می‌شود حتی اگر انسان توانایی رفتن به اماکن مقدسه را ندارد می‌تواند از راه دور امامان را زیارت کند و دلش را راهی دیارشان کند. 📌سلام کردن ممنوع: در نزدیکی مشهد امیرعلی به کوپه روحانی جوان و بچه‌های گروه سرود سر می‌زند. در همین حین فردی که یواشکی وارد قطار شده توسط ماموران دستگیر می‌شود و همین ماجرا روحانی را به یاد سفر حجش می‌اندازد. جایی که او را به خاطر زیارت کردن امامان در دستگیر کردند. در این داستان می‌فهمیم چرا این افراد به غلط مانع از زیارت کردن مردم می‌شوند و مقصود شیعیان از چیست. 📌کبوتری که حرف می‌زد: داستان به جایی می رسد که خانواده امیرعلی به مشهد رسیده‌اند و در حرم مطهر رضوی شاهد و زیبایی حرم هستند. در اینجا امیرعلی در جریان کمک به پیرمردی که می خواهد خود را به ضریح برساند گم می شود. اما خادمی پیر به او اطمینان می دهد که امام رضا حواسش به همه هست و نمی گذارد که او تنها بماند. پس از راز و نیاز امیرعلی مامان جونی او را پیدا می کند و امیرعلی متوجه لطف و رضا (علیه السلام) می شود. 🆔@koodak_shop