.
من از خستگی ولو شدم
اما
جقله ها تااااازه بازی شون اوج گرفته😅
یه بازی یادشون بده تا ساااالها
همونو با طرحای متنوع اجراش میکنن🤓
خدا خیرتون بده بالشتای گلم 😂🫂👇
..
6.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مادرانه
فقط ژستاشون برای لی لی زدن 😬😅
چند تا بالشت بنداز وسط خونه
خودتو خلاص کن😈
البته اینا خودشون کنار خونه رو ترجیح دادن اونم کنار عسلی شیشه ای😕
⚠️ برم کمی تغییرات ایجاد بنومایم
🚶♀🚶♀🚶♀
6.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مادرانه
تغییرات اعمال شد ✅
البته..
مدیونین فکر کنین همینطور دراز کشیده تغییرات رو با گفتمان حل کردمااا 😂
قششششنگ اومدن وسسسط😶
اشکال نداره
رو مامانشون بیافتن خطرش کمتر از
میز عسلیه 😮💨
شهید شدم حلال بفرمایید ✋
..
1.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نی_نی
فینال کشتی
مردان سنگین وزن المپیک😂😍
کانال 🌺مادرانه👩👧👧 کودکانه 🌺
https://eitaa.com/joinchat/1616969830Cf1d49058f4
478.8K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فان
چیزی نیست یه مادر داره به استقبال سال تحصیلی جدید می ره 🩴😁
باید کیفیت دمپاییارو تست کنه
حتما لازمش میشه 😂🙈
کانال 🌺مادرانه👩👧👧 کودکانه 🌺
https://eitaa.com/joinchat/1616969830Cf1d49058f4
.
قراره باهم سوال مهم
یکی از اعضای عزیزمون رو پاسخ بدیم 👇
مشارکتتون باعث خوشحالیه
همراهمون باشین🌷❤️
.
#ارسالی_اعضا
این قسمت : درگیری بچه ها 😵💫
دوستمون سه تا بچه ی ناااز دارن
وسطی که خودش فسقله و اختلاف چندانی
با کوچیکه نداره
نی نی رو اذیت میکنه..🥲
تکلیف چیه ؟؟
واکنش مامان چی میتونه باشه ؟؟
نظرتونو اینجا برام بگین 👇☺️
@SarbazeEemam
.
بله
سه تا فسقل منم پشت سرهم بودن🧒🏻👧🏻👦🏻
چشم تجربه مو میگم
اشکنه جان رو بار بذارم میام..😋🌷
.
#درگیری_بچه_ها
از اولین کوچولوهای پشت سرهمم بگم
علیرضاجون و محمدرضاجون 🧒🏻👦🏻
اولین باری که محمدرضا وارد خانواده شد
حال علیرضا دیدنییییی بود 😬
چرااااا
چون فقط 1 سال و چهار ماهش بود
و درکی از خواهر یا برادر نداشت🥲
بشددددت بد عنق شده بود
جالبتر از همه اینکه 👇
تا چند وقت کنار من نمیخوابید و اگه شبا جابجاش میکردم کنار خودم 🙃
نصف شب که بیدار میشدم میدیدم نیست و مجدد مهاجرت کرده کنار باباجونش👀
ینی تا این حد با من #قهر کرده بود و حس خوبی به داداشش نداشت..🙁
#ادامه_دارد..
..
یه شب از شبای خوب خدا 🌙
که محمد رضا در یک ماهگی از عمر خود به سر میبرد و علیرضا یکسال و نیمه شده بود👇
محمدرضا جان رو روی تخت خوابونده بودم و
من و همسرجان در کمال آراااامش
چای میل میکردیم..☕️
دیدم علیرضا نیست 🧐
سر برگردوندم دیدم رفته تو اتاق🚶
و همینطور که داشت سعی میکرد کلاه داداششو در بیاره و
داداشش با کلاهش سمت لبه تخت کشیده میشد و نزدیک بود بیافته
سر رسیدم 😱
شوکه شدم 😰
اما در لحظه خودمو جمع و جور کردم و با مهربونی محمدرضا رو گذاشتم سرجاش
و علیرضا رو بغل کردم و خنده خنده بردم پذیرایی و کلی باهاش بازی کردم
تا کارش از یادش بره
دیگه رففففت تا این رفتار
از پسر بزرگه ی خانواده سر بزنه 👦🏻
بنظرم واکنش پدر و مادر
بشددددددت تاثیرگزاره ✅
من سریع کنار اومدن علیرضا با داداش کوچولوش رو مدیون #همسرم هستم چرا که اون مدت
توجه ویژه ای به علیرضا میکردن
و میگفتن تو به نوزاد خونه برس
من هوای علیرضا رو دارم ☺️👌
#ادامه_دارد..