eitaa logo
کودک خلّاق (بازی، کاردستی...)
102.9هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
19 فایل
کپی مطالب فقط برای مربیان مهد و والدین مجاز است. 📚 کتابفروشی ما: @child_book 🔴 رزرو تبلیغات: @t_madaranee ⬅️ ادمین ارسالی اعضاء: @Admin_koodakemaa
مشاهده در ایتا
دانلود
آموزش عدد ۲ 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
آموزش مرحله به مرحله نقاشی گربه 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
کاردستی ارسالی اعضای کانال 😊🌸 ❤️ مهدیس خانم پورحسینی ادمین ارسالی اعضا👇 🆔 @Admin_koodakemaa
تصویری از فیلم بالا 👆
تصویری از کاردستی فیلم بالا 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦊 روباه شکمو روزی روزگاری روباهی در جنگل بلوط زندگی می کرد. او دم خیلی قشنگی داشت، برای همین دوستاش به او دم قشنگ می گفتند. دم قشنگ روزها در میان دشت و صحرا می گشت و خرگوش و پرنده شکار می کرد و می خورد و وقتی سیر میشد به جنگل بلوط بر می گشت و توی لونه اش استراحت می کرد. یه روز دم قشنگ چند تا کبک خوشمزه شکار کرد و خورد و حسابی سیر شد. اوخوشحال بود و برای خودش آواز می خوند: یه کبک خوردم یه تیهو دویدم مثل آهو دمم خیلی قشنگه قشنگه رنگ وارنگه لای لای لالا لالایی همه میگن بلایی همه میگن یه روباه روباه ناقلایی لای لای لالا لالایی اون آواز می خوند و به طرف لونه اش می رفت که به یک درخت بلوط که داخل تنه ش سوراخ بود رسید. بوی غذا از داخل تنه ی درخت به مشامش رسید. هیزم شکن هایی که همون نزدیکی کار می کردند، ناهارشون را که نون و گوشت بود، داخل تنه ی درخت گذاشته بودند. دم قشنگ که روباه شکمویی بود، داخل تنه ی درخت رفت و هرچه غذا اونجا بود خورد، اون قدر خورد و خورد تا شکمش باد کرد. وقتی خواست از تنه ی درخت خارج بشه، نتونست چون شکمش حسابی باد کرده و گنده شده بود و توی سوراخ گیر می کرد. دم قشنگ شروع به گریه و زاری کرد. صدای ناله هاش به گوش دوستش زیرک رسید. زیرک، روباه زرنگ و دانایی بود. وقتی دید دم قشنگ توی تنه ی درخت گیر کرده، فکری کرد و گفت:« دوست شکموی من، کمی صبرکن تا غذات هضم بشه و شکمت کوچیک بشه، اونوقت می تونی از تنه ی درخت بیرون بیایی. آخه گذشت زمان بعضی از مشکلات را حل می کنه. نگران نباش، فقط حوصله داشته باش.» دم قشنگ به حرفای زیرک خوب گوش داد. او چاره ی دیگه ای نداشت، باید صبر می کرد تا غذاش هضم بشه و شکمش کوچیک بشه و اندازه ی اولش بشه و بتونه بیرون بیاد. فقط دعا می کرد هیزم شکنا به این زودی برنگردند و اونو تو این وضعیت نبینند. خوشبختانه شکمش زود کوچیک شد و تونست از تنه ی درخت خارج بشه. اون دوتا پا داشت، دوتا هم قرض کرد و از اونجا فرار کرد و به لونه ش رفت و خوابید. از اون روز به بعد، دم قشنگ دیگه بی احتیاطی نکرد و توی هر سوراخی وارد نشد و دست از شکم پرستی برداشت. آخه می ترسید بازم تو یه سوراخ گیر کنه و نتونه از اون بیرون بیاد! 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
تصاویری از نقاشی خلاق که در فیلم بالا آموزش داده شده👆
🌸 احترام به والدین خدای مهربونم نوشته تو کلامش هر پدر و مادری واجبه احترامش باید باشه رفتارت همیشه با محبّت بالا نبر صداتو پیش اونا تو صحبت بابا و مامان ما مثل چراغ خونن نشونه ی رحمتِ خدای مهربونن 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
کاردستی ارسالی اعضای کانال 😊🌸 ❤️ فاطمه خانم میرزایی ادمین ارسالی اعضا👇 🆔 @Admin_koodakemaa
ایده کاردستی با سی دی 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ پشتکار، بهتر از غرور داشتن است. در زمان قدیم دهکده ای بود که بیشترین محصول گندم را داشت. روزی آفت وحشتناکی به گندم های این دهکده زد. معلم تنها مدرسه آن دهکده شاگردانش را صدا زد و به آنها گفت من دوستی دارم که در دهکده ای دیگر زندگی میکند. او راه از بین بردن این آفت را بلد است. باید یکی از شما را به همراه نمونه گندم آفت خورده پیش او بفرستم تا راه نجات از این مشکل را بیابد و ساختن سم آفت کش را به شما یاد بدهد. حالا چه کسی داوطلب انجام دادن این کار است؟ زرنگ ترین شاگرد کلاس گفت که من انقدر باهوشم که میتوانم سریع روش ساختن سم را یاد بگیرم و برگردم. من میروم. معلم قبول کرد اما گفت من یکی از شاگردان معمولی کلاس را نیز همراه تو میفرستم تا تنها نباشی. مراقب او باش. آنها فردا صبح به سمت دهکده ی دیگر حرکت کردند و بعد از چند هفته برگشتند. همه منتظر بودند تا داستان را بشنوند و نحوه ی ساختن سم را یاد بگیرند. شاگرد زرنگ گفت که از ترکیب چند ماده ی ساده میتوانیم سم را بسازیم و آفت را از بین ببریم و سپس چند ماده را با هم مخلوط کرده و روی مزارع پاشید. اما نه تنها آفت ها از بین نرفتند، بلکه بیشتر شدند. این بار معلم شاگرد معمولی را صدا زد و خواست که هرچه به یاد دارد را بگوید. او کامل و دقیق مرحله به مرحله از تمیز بودن ظرف سم و اندازه ی دقیق مواد تا زمان آب ندادن به مزرعه را برایشان شرح داد. این بار سم را ساختند و روی مزرعه ها پاشیدند، بعد از مدتی آفت گندم ها از بین رفت. همه با تعجب از معلم سوال کردند که چطور ممکن است که روش شاگرد زرنگ عمل نکرده باشد، اما شاگرد معمولی توانسته باشد روش درست را یاد بگیرد؟ معلم گفت شاگرد زرنگ به هوش خودش مغرور شده بود و به آموزش دوست من زیاد دقت نکرده بوده است، چون فکر میکرده که با هوش زیاد خود میتواند از پسش بر بیاید. اما شاگرد معمولی با دقت کافی و پشتکار زیاد توانست بخوبی سم آفت کش را یاد بگیرد. 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
از کودک بخواهید در هر ردیف، شکلی که با بقیه فرق دارد را پیدا کند و رنگ بزند. ✔️ مناسب ۵ تا ۶ سال 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
بازی بسیار جذاب برای معرفی وسایل نقلیه ✔️ مناسب 2 تا 7 سالگی 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
چی به چی مربوطه؟ ✔️ مناسب ۳ تا ۵ سال 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
آموزش مرحله به مرحله نقاشی گلدان گل 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لالا لالا شکوفه ی گلابی  ببند چشم هاتو تا آروم بخوابی  لالا لالا جَوونه های پونه  دوباره قرص ماه تو آسمونه  بخواب تا کلی خواب خوب ببینی  تو باغ قصه ها آلو بچینی  بری به سرزمین آبنباتی  بری به خونه های شکلاتی  لالا لالا شب اومده دوباره  ستاره آی ستاره آی ستاره...  لالا لالا گل یاسی و شب بو  برو به خواب ناز عشق کوچولو  یه جایی که نه سوزه و نه سرماست  یه جا که مثل چشم های تو زیباست  بری و شهر رویا رو ببینی  سر سفره با خرگوش ها بشینی  بری رو بال اسب های پرنده  به شهر کوچک بازی و خنده  بری به دره ی رنگین کمون ها  به قصر گم شده تو آسمون ها  لالا لالا بخواب فرشته ی ناز  که خورشید پشت کوه ها گم شده باز  لالا لالا گل بنفش و آبی  ببند چشم هاتو تا آروم بخوابی...  🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
جغد 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
تصویری از فیلم بالا👆
کاردستی سرباز که با بطری خالی و فوم درست شده بجای فوم میتونید از مقوای رنگی یا پارچه نمدی استفاده کنید. 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰