فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️زخمی به جگر داشت
و در تب می سوخت🥀
◾️ از داغ برادرش
مرتب می سوخت🥀
◾️ هر جا که سَرِ
دردِ دِلش وا می شد🥀
◾️ می گفت: امان از دل زینب
می سوخت🥀
🏴 رحلت غریبانه کریمه اهل بیت، عمه سادات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها تسلیت باد.🏴
🏴 @madaranee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای که بوی فاطمه آید ز خاک کوی تو . . .
❀ @madaranee ❀
حضرتِ معصومه (س)
از بچگی دیوونهٔ
ضریح و صحن و کَفترام
یه زائرِ کوچیکمُ
خادمِ خواهرِ رضام
با دستِ راست رو سینه ام
با بغض و آهِ تو صِدام
از تهِ دل آروم میگم
حضرتِ معصومه سلام
ببخش اگه دیر اومدم
برای عرضِ احترام
یکَم سَرَم شلوغ شده
درگیرِ کار های بابام
راستی بابام حالِش بَده
سلام رِسوند و گفت بیام
سلامتی شو از شما
خانومِ محترم بِخوام
دُعا کنید پیشِ خدا
انشاالله خوب شه زود بابام
ریحانه آبجیمِ خانوم
کوچیک ترین تو خواهرام
یه نقاشی کشیده بود
از کربلا وُ از امام
انداختمش تویِ ضریح
میگفت که جایزه میخوام
راستی میشه یه چیز بِگم
یه حرفی مونده رو لَبام
یه خواهشی دارم خانوم
دلتنگِ مشهدُ الرِضام
امام رضا گفته سه جا
به یاریِ شما میام
به وقتِ مرگ ، پُلِ صِراط
حسابرسیِ زائرام
میام و با حضورِ خود
میشم براشون اِلتیام
رؤیای مشهدُ الرضا
شده خیال این شَبام
دعا کُنید برای من
منی که زائر شمام
زیادی حرف زدم خانوم
حرفم رو میکُنم تمام
شما رو دوست دارم زیاد
به قدِ این دو تا چِشام
فقط میگم که عاشقم
همین و دیگه والسلام
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا فَاطِمَةُ المعصومه اشْفَعِي لَنَا فِي الْجَنَّةِ
شاعر : علیرضا قاسمی
◾️@koodakemaa
صلوات خاصه #حضرت_معصومه (س)
🖤السَّلامُ عَلَیْكِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ
🕊السَّلامُ عَلَیْكِ یَا بِنْتَ فَاطِمَةَ وَ خَدِیجَةَ
🖤السَّلامُ عَلَیْكِ یَا بِنْتَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ
🕊السَّلامُ عَلَیْكِ یَا بِنْتَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ
🖤السَّلامُ عَلَیْكِ یَا بِنْتَ وَلِیِّ اللَّهِ
🕊السَّلامُ عَلَیْكِ یَا أُخْتَ وَلِیِّ اللَّهِ
🖤السَّلامُ عَلَیْكِ یَا عَمَّةَ وَلِیِّ اللَّهِ
🕊السَّلامُ عَلَیْكِ یَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ
وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ
🏴 #وفات_حضرت_معصومه تسلیت باد.
▪️ @koodakemaa
#کاربرگ_هوش
#دقت_تمرکز
#هماهنگی_چشم_دست
#افزایش_مهارت_دیداری
هر شکل را به سایه مربوط به آن وصل کن.
✔️ مناسب ۳ تا ۶ سال
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی_حرکتی
✔️ مناسب ۳ سال به بالا
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰
#ارسالی
کاردستی ارسالی اعضای کانال 😊🌸
❤️ ستایش خانم ابراهیمی
ادمین ارسالی اعضا👇
🆔 @Admin_koodakemaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی
#الگوسازی
#افزایش_مهارت_دیداری
#هماهنگی_چشم_دست
✔️ مناسب سنین ۳ تا ۶ سال
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰
#کار_با_قیچی
#تمرین_مهارت_نوشتاری
#هماهنگی_چشم_دست
#تقویت_انگشتان_دست
✔️ مناسب ۴ تا ۶ سال
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
کاردستی بسیار زیبای دسته گل
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰
تصویری از دسته گل که در فیلم بالا آموزش داده شده 👆
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰
#ارسالی
کاردستی های ارسالی اعضای کانال 😊🌸
❤️ فاطمه سادات خانم حسینزاده
ادمین ارسالی اعضا👇
🆔 @Admin_koodakemaa
#کاربرگ_ریاضی
#افزایش_مهارت_دیداری
مانند نمونه رسم کنید.
✔️ مناسب ۵ سال به بالا
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰
#قصه_شب
ميگويند در روزگاران گذشته نوجواني قصد كرد تا از روستا به شهري برود كه در آنجا درس بخواند. مادرش چهل دينار داد تا خرج سفر كند. در ضمن به او گفت: فرزندم تو را نصيحتي ميكنم و آن اين كه به مادرت قول بده كه هيچگاه دروغ نگويي نوجوان به مادر قول داد و همراه كارواني كه سمت شهر ميرفت عازم سفر شد.
در ميان راه و در بياباني دور، ناگهان گروهي از راهزنان به قافل هاي كه نوجوان نيز با آن بود، حمله ور شدند و هر چه اهل كاروان با خود داشتند را غارت كردند.
يكي از راهزنان با ديدن نوجوان پرسيد: بگو بدانم آيا تو هم چيزي به همراه داري؟
نوجوان گفت: آري. من چهل دينار در ميان لباسم دارم.
راهزن خيال كرد كه نوجوان قصد فريب او را دارد و يا اين كه ديوانه است! اين بود كه او را كشان كشان نزد رئيس دزدان برد و ماجرا را براي او شرح داد. سر كرده ي دزدها دستور داد نوجوان را بگردند. دزدان همين كار را كردند ومتوجه شدند كه او راست ميگويد.
رئيس دزدان حيرت زده از نوجوان پرسيد اي پسر! ميتوانستي دروغ بگويي، هيچ كدام از ما نمي توانستيم گمان كنيم كه پسركي چون تو، چهل دينار همراه داشته باشد! چه چيزي باعث شد كه تو راست بگويي؟ نوجوان گفت : من به مادرم قول داده بودم كه هرگز دروغ نگويم. اگر دروغ مي گفتم در عهد خود خيانت كرده بودم .
رئيس دزدان سخت در شگفتي شد. چشمانش به اشك نشست و گفت : اي پسر! تو تمام دارايي خودت را آشكار كردي.تا به عهدي كه با مادرت بسته بودي خيانت نكني، اما من با اين كارم به عهدم با خداوند خيانت مي كنم من با اين كار.
سپس دستور داد هر چه از قافله دزديده بودند به صاحبان آن بازگردانند. بعد رو به نوجوان كرد و گفت: تو از كارهايم توبه كردم و دوباره به سمت خداوند بزرگ بر ميگردم و چنين شد كه راستگويي يك نوجوان، گروهي را از گمراهي نجات داد.
افراد او نيز، با شنيدن اين حرف به رئيس خود گفتند: وقتي تو كه بزرگ، رئيس ما هستي چنين تصميمي ميگيري، ما نيز از تو پيروي ميكنيم و براي هميشه دست از راهزني بر ميداريم و توبه ميكنيم.
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰