#قصه_شب
☘ کاردستی بزرگ
روزی بود روزگاری بود.
سه بره کوچولو بودند که با مادر و پدر مهربانشان زندگی می کردند.
بابای بره ها مدتی بود که بیمار بود بچه ها از بیماری بابا خیلی ناراحت بودند.
چون نمیتوانستند به او نزدیک شوند و با او بازی کنند. آخر مامان می گفت بیماری پدر واگیر دارد ؛ و بچه ها باید مراقب باشند.
مامان گفته بود بچه ها هر روز چند بار باید دست هایشان را با آب و صابون بشویند؛ و اگر خواستند از جلوی در اتاق پدر که جلوی در ورودی بود عبور کنند ماسک به صورت بزنند.
بابا مدام سرفه می کرد و بچه ها غصه می خوردند اما باید حرف مامان را گوش می دادند.
تا اینکه یک روز مامان بزی بچه ها را صدا زد و گفت: «شنگول منگول حبه انگور من دارم می رم بیرون از خونه برای خرید.
بعضی از بز ها و بره های همسایه هم بیمار شدن پس نباید از خونه بیرون بیایید. به اتاق پدر هم نروید می تونید تلویزیون ببینید یا بازی کنید، من زود برمیگردم. »
مامان که رفت بچه ها کمی تلویزیون تماشا کردند، اما خیلی زود حوصله شان سر رفت.
شنگول گفت:« بیایید برویم بیرون وسطی بازی کنیم. »
منگول گفت:« نه مامان گفت نباید بیرون بریم. »
حبه انگور گفت: « مامان که خونه نیست، بابا هم که خوابه بیایید بریم. »
شنگول دوان دوان به اتاق رفت و توپش را آورد.
اما منگول گفت: « اگر برید من به مامان میگم، تازه وقتی برید و مریض بشید مامان متوجه میشه حرفش را گوش ندادید.
من دلم نمی خواد مریض بشم مگه یادتون رفته بابا چقدر مریضه من که دوست ندارم چند روز تو اتاق بمونم. »
شنگول به فکر فرو رفت و گفت: « آره راست میگی. »
حبه انگور گفت:« پس چه کار کنیم؟»
منگول گفت:« اسم فامیل چطور است؟»
حبه انگور با ناراحتی گفت : « من که نوشتن بلد نیستم. »
همینطور که داشتند تصمیم میگرفتند تلویزیون طرز ساخت ماسک صورت را نشان میداد.
منگول هیجان زده بالا و پایین پرید و گفت: « وای چه فکری کردم بیایید با هم از این ماسک ها درست کنیم. »
شنگول و حبه انگور هم پذیرفتند و با خوشحالی مشغول ساخت کاردستی ماسک شدند.
تا مادر از راه برسد بچه ها تعداد زیادی ماسک درست کرده بودند.
مامان بزی که خسته از راه رسید و بچه ها را مشغول ساخت ماسک دید خیلی خوشحال شد.
و گفت :«بچه ها من کل شهر رو گشتم اما ماسک پیدا نکردم . ما میتونیم از این ماسکها به همسایه ها هم هدیه بدهیم، و به سالم موندن دوستانمون کمک کنیم. »
قصه ما به سر رسید #کرونا به آخرش رسید.
#کرونا_را_شکست_میدهیم
✍ نويسنده: خانم #باران، از اعضاء خوب کانال کودک خلاق🌸
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰
#ارسالی
نقاشی رها خانم موسوی در مقابله با بیماری کرونا😊🌸
#کرونا_را_شکست_میدهیم
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰
#ارسالی
نقاشی زهرا خانم مناف زاده در مقابله با بیماری کرونا😊🌸
#کرونا_را_شکست_میدهیم
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰