#داستان
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
✨بچه ها جووون بیاین یه داستان قشنگ براتون آوردیم😍 اسم این داستان هست:👇
💚دیدارِدوست💚
امام صادق( علیه السلام) همراه جمعیتی به سوی مدینه می رفتند 🐫نیمه های راه حضرت از مسیر اصلی خارج شدند و به راهی رفتند که به یک روستا می رسید🖼 یکی از دوستان امام، از امام جدانشد....همان شخص نقل می کند که پس از طی مسیر به روستایی رسیدیم این سوال در ذهنم بود که امام چه کار مهمی در این مکان دارد؟🤔
دیدم که امام بچه ای 👦 را پیدا کردند و ایشان را روی زانوی خود گذاشتند....کودک گفت من خیلی امام صادق (علیه السلام)را دوست دارم ❤️ اما پدرم آنقدر گرفتار است که فرصت نمی کند مرا به مدینه ببرد امامم را ببینم"😊
همانطور که کودک با امام درددل می کرد، قطرات اشک💧 از دیده امام می چکید.
🌷 امام این همه راه را برای دیدار دوست کوچکش آمده بود.🌷
عزیزایِ دل💕 امام زمان (علیه السلام) هم بهترین و مهربون ترین دوست بچه ها هستن. بیاین برای سلامتی و ظهور ایشون خیلی دعا کنیم 🤲
✨خدایا ظهور امام عزیز ما رو زودتر برسون و کمک مون کن تا بتونیم سرباز خوبی براشون باشیم🤲
☑️کودکیار مهدوی محکمات (تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان):👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
#داستان
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
بچه ها جون سلاااااام 😍
امروز سه شنبه روز زیارتی امام سجاد، امام باقر و امام صادق علیهم السلام هستش .برا همین یه داستان خیلی قشنگ براتون داریم حتما با ما همراه باشید🤩🤗
امام جعفر صادق علیه السلام و چاه خشک و بی آب🕳
#شماره_1
من یک چاهم. چاهی که مدتها بود که هیچ آبی 💦 توش نبود. من خشکِ خشک شده بودم. امیدی برای زندگی نداشتم😔 کسی از کنار من رد نمیشد. هر روز صبح با خودم میگفتم: من که هیچ ارزشی ندارم. برای چی زندهام😔
روزی🌞از روزهامثل همیشه با ناامیدی از خواب😴 بیدار شدم.
ناگهان صداهایی شنیدم. از بین اون صداها، صدایی بود که خیلی خیلی به من آرامش میداد. انگار اون صدا دوباره من رو زنده کرد و به من امید زندگی داد🙂 گوشهایم را تیز کردم. نزدیک و نزدیکتر میشد. گویا یکی از فرزندان✨ پیامبر مهربان بود.
خدا خدا میکردم تا نزدیکتر و نزدیکتر بِشوند تا من بتونم ایشان را ببینم. دل تو دلم نبود. حتی صدای قدمهایشان به من آرامش میداد. قلبم 💓به تپش افتاده بود.
#ادامه_داستان_در_پست_بعد...👇