eitaa logo
کودک یار مهدوی مُحکمات
2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
414 ویدیو
5 فایل
🔹آشنا کردن کودکان با مفهوم مهدویت، و هرگونه پشتیبانی محتوایی تربیتی مهدوی این کانال زیر مجموعه موسسه مهدوی محکمات فعالیت می کند. 🌐پایگاه اینترنتی: www.mohkamatmahd.ir ☎دفتر مرکزی: +98 21 2842 6318 روابط عمومی: @admin313_canal
مشاهده در ایتا
دانلود
✨"آن روز، آن اتفاق تلخ"✨ انگار نخلستان🏝 تب 🤒داشت! درخت ها🌴هم از دست گرما کلافه بودند. من هم عصبانی😠بودم و همراه هر سه یا چهارتا بیلی که به زمین می زدم، سرم را می بردم طرف آسمان و می گفتم: آخر خدایا! چه میشد یک پنجره از بهشت زیبایت، باز می کردی و هوای شهر ما را کمی خنک می ساختی؟ آخر درست است که ما عرب های بیچاره توی گرما بسوزیم 🔥و سیاه شویم؟ اما گنجشکها🐤جیک جیک می کردند و معلوم بود از دست گرما شکایتی ندارند. اسب 🦄سفیدمان هم با خیال راحت در سایه ی چند نخل 🌴ایستاده بود و علف های توی دهانش را مزه مزه می کرد. بالأخره سر و کله ی عمو و پدر که رفته بودند از چاه آب💦 بیاورند، پیدا شد. آنها هر کدام دوتا مَشک پر از آب آوردند و در سایه گذاشتند. پدر با اخم و تخم به من نگاه کرد و گفت: آهای حَرَث! یک وقتی به سرت نزند دَرِ مشک ها را باز کنی و به بهانه ی خنک شدن، آب زبان بسته را روی سرت خالی کنی، اگر هوس آب داری، برو سر چاه! توي دلم رو به پدر بداخلاقم گفتم: آه تو که این قدر بخیل نبودی! بالاخره بعد از سه ساعت کار کردن زیر سایه ی درخت ها، دراز کشیدم. بعد دستارم را روی صورتم کشیدم تا استراحت کنم؛ اما خوابم😴 نبرد. عمو و پدر که کنار هم بیل می زدند، غرق حرف زدن بودند. خوب که گوش کردم، دیدم حرف هایشان خیلی عجیب و غریب است پدر گفت:‌ دیدی؟ امروز هم محمد، از دامادش علی و دخترش فاطمه تعریف می کرد. انگار خدا به او سفارش کرده به هر جا و در میان هر جمعی که می رود، بگوید: علی مرد خداست، على جانشین من است فاطمه پاره ی تن من است..آہ!