یک روز دیدم شهید مهرزادی در ستاد لشکر از فرط خستگی و بیخوابی، خوابش برد.
تا آن موقع نمیدانستم که زن و بچههای ایشان در پایگاه شهید بهشتی اهواز هستند.
یکی از برادرها به من گفت: «ایشان مدتی است زن و بچههایش را آورده اهواز.»
وقتی بیدار شد، پرسیدم: «حاجی! چرا اینجا؟ چرا نمیروی خانه پیش زن و بچهات؟»
گفت:«خجالت میکشم.»
گفتم:«از کی؟»
جواب داد: «از نگهبان پایگاه که زن و بچهاش این جا نیستند و فرسنگها از او فاصله دارند.»
#سردارشهید_حسینعلی_مهرزادی
#کوله_بار|عضوشوید👇
🆔 @koolebar313
┅•═༅𖣔✾🌺✾𖣔༅═•┅