شاید فیلم «ستارگان خاک» را دیده باشید. و یا در روایتهای سیرهی شهدا نقلی از شهیدی که ده سال بعد از شهادت، نه تنها پیکرش سالم بوده، بلکه خونش جریان داشته و بدنش گرم بوده است شنیده باشید.
این روایت، قصهی زندگی شهید «عبدالنبی یحیایی»ست. اواخر سال ۱۳۷۱ که خانواده به خاطر آبگرفتگی و فروریختن سنگهای لحد مجبور به نبش قبر شدند با پیکر گرم و سالم «عبدی» مواجه شدند.
من هر چه گشتم عنوانی دقیقتر از «آیتالله» برای این شهید پیدا نکردم. «آیتالله»؛ البته نه از منظر درجات حوزوی، چه آنکه «عبدی» اصلاً سواد نداشت؛ بلکه به معنای آیت و نشانهی پروردگار جهان و جهانیان. حکایت نبش قبر «عبدی» تنها یک پرده از قدرت خداییست که «یُحی وَ یُمیتُ» است. انگار خدا گاهی میخواهد تلنگری به بنیبشر بزند تا فراموش نکند که اوست که زنده میکند و میمیراند...
القصه اگر مایل هستید که شرحی از زندگی و زمانهی «شهید عبدالنبی یحیایی» بخوانید توصیه میکنم کتاب «مسافر انارستان» را از دست ندهید. در روایت حیات شهید سعی شده است که بیش از پرداخت به ماجرای نبش قبر و سلامت جسم شهید پس از ده سال، به ابعاد زندگی عبدالنبی پرداخته شود تا به معنای واقعی، سبک زندگی و سیرهی شهدا به نمایش گذاشته شود و از تصویرسازیهای صرفاً ماورایی و قدسی پرهیز شود.
کتاب «مسافر انارستان» به قلم سرکار خانم لیلا خجستهراد نوشته و توسط نشر حماسه یاران منتشر شده است.
#معرفیکتاب
#ثوابنشرهدیهبهروحمادرجان
https://eitaa.com/koolebar313/1867