eitaa logo
کمیته خادمین شهداء گرمی ، انگوت ، موران
378 دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
3هزار ویدیو
840 فایل
┄┅═✧☫ کمیته خادمین شهداء شهرستان گرمی ، انگوت، موران ☫✧═┅┄ موسس : #علی_مرادی_کلان تاریخ تأسیس: ۱۳۹۴/۱۱/۳۰ . شناسایی و جذب ،اطلاع رسانی برنامه ها . 👤ارتباط‌با‌ ادمین : @Alimoradikalan 🕊️ 🕊خــ♥️ـادم الشـَـہـیـد🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
👇 بود😍 باشگاه کشتی بودیم که یکی از بچه‌ها به ابراهیم گفت: «ابرام جـون! تیپ و هیکـلت خیلی جالـب شده😍. توی راه که می‌اومدی, دو تا دختر پشت سرت بودند و مرتب از تو حرف می‌زدند🙂» بعد ادامه داد: «شلوار و پیرهن👕 شیک که پوشیدی، ساک ورزشی هم که دست گرفتی، کاملاً معلومه ورزشکاری😅!» ابراهیم خیلی ناراحت شد. رفت توی فکر. اصلا توقع چنین چیزی را نداشت. جلسه بعد که ابراهیم را دیدم خنده‌ام گرفت😄؛ پیراهن👕 بلند پوشیده بود و شلوار گشاد! به جای ساک ورزشی هم کیسه پلاستیکی دست گرفته بود. تیپش به هر آدمی می‌خورد غیر از کشتی‌ گیر. بچه‌ها می‌گفتند: «تو دیگه چه جور آدمی هستی! ما باشگاه میایم تا هیکل ورزشکاری پیدا کنیم. بعد هم لباس تنگ بپوشیم. اما تو با این هیکل قشنگ و رو فُرم، 😭آخه این چه لباس هائیه که می پوشی؟!» ابراهیم به این حرف ها اهمیت نمی داد و به بچه ها توصیه می کرد: 😊«ورزش اگه برای خدا باشه، عبادته؛ به هر نیت دیگه‌ای باشه، فقط ضرره».🌹 شهید_ابراهیم_هادی🌺 کتاب سلام بر ابراهیم، ص41 🌺کرکری شهید ابراهیم هادی با شهید رضا هوریار 👆در والیبال:👇 💥اردیبهشت سال 1359 بود. در کنار مدرسه ما مدرسه ابوریحان بود. (شهید) ابراهیم هادی هم آنجا معلم ورزش بود... رفته بودم به دیدنش. کلی با هم صحبت کردیم. شیفته مرام و اخلاق ابراهیم شدم. آخر وقت بود. گفت:👇 تک به تک والیبال بزنیم!؟ خنده ام گرفت. من با تیم ملی والیبال به مسابقات جهانی رفته بودم وخودم را صاحب سبک می دانستم.😄 و حالا این آقا می خواد...! گفتم باشه. توی دلم گفتم: ضعیف بازی می کنم تا ضایع نشه!😊 💥سرویس اول را زد...آنقدر محکم بود که نتوانستم بگیرم! دومی، سومی و... 😇 رنگ چهره ام پریده بود. جلوی دانش آموزان کم آوردم! ضرب دست عجیبی داشت. گرفتن سرویس ها واقعا مشکل بود. امتیاز بعدی و بعدی و....😵 💥 نگاهی به من کرد. این بار آهسته زد. امتیاز اول را گرفتم. امتیاز بعدی و بعدی و... می خواست ضایع نشم. عمدا توپ ها را خراب می کرد! رسیدم به ابراهیم. بازی به دو شد و آبروی من حفظ شد!...👌 توپ را انداختم که سرویس بزند. توپ را در دستش گرفت. آمد بزند که صدایی آمد. الله اکبر..... ندای اذان ظهر بود. 💥 توپ را روی زمین گذاشت و رو به قبله ایستاد وبا صدای بلند شروع کرد به اذان گفتن. در فضای دبیرستان صدایش پیچید. بچه ها رفتند عده ای برای وضو، عده ای هم برای خانه.... او مشغول نماز شد. همانجا داخل حیاط. بچه ها هم پشت سرش ایستادند...😊 جماعتی شد داخل حیاط. همه به او اقتدا کردیم... نماز که تمام شد برگشت به سمت من. دست داد و گفت:👇 🍁 آقا رضا رقابت وقتی زیباست که با رفاقت توأم باشد. راوی: شهید رضا هوریار منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 🚩 ‌‌ 🌺 شهید ابراهیم هادی هر وقت اسم مادر سادات به زبان می آورد بلافاصله میگفت: سلام الله علیها... یکبار در زورخانه مرشد بخاطر ایام فاطمیه شروع به خواندن اشعاری در مصیبت حضرت زهرا کرد.ابراهیم همینطور که شنا میرفت باصدای بلند گریه می کرد و آنقدر گریه کرد که مرشد مجبور شد شعرش را تغییر دهد. روزی که از بیمارستان مرخص شد حدود ۸ نفر از رفقایش حضور داشتند ابراهیم گفت وسط اتاق پرده بزنید تا خانم ها نیز بتوانند بیایید می خواهم روضه حضرت زهرا بخوانم... 🌷امشب شهادت نامه عشاق امضا مي شود... فردا ز خون عاشقان اين دشت دریا مي شود امروز روز پنجم است که در محاصره ایم... آب را جیره بندی کرده ایم نان را جیره بندی کرده ایم عطش همه را هلاک کرده جز شهدا را که حالا در کنار هم در انتهای کانال خوابیده اند... شهدا دیگر تشنه نیستند.فدای لب تشنه ات ای پسر فاطمه... 🌷عملیات والفجر مقدماتی ۱۷ الی ۲۲ بهمن ماه ۱۳۶۱ 🌷 شب ٢٢ بهمن 💥پیش بینی شهید ابراهیم هادی درباره کاروان های اربعین👇 🌟اوایل جنگ بود و مرزها دست عراق بود .در ارتفاعات گیلان غرب بودیم .با حسرت به ابراهیم گفتم :👈 یعنی میشه مردم ما راحت از این جاده عبور و به شهر خودشون برن؟ 🌺ابراهیم هادی گفت : چی میگی! روزی میاد که از همین جاده مردم ما دسته دسته به کربلا سفر میکنند... 🌷برشی از زندگی شهید ابراهیم هادی🌷 نیست 🥀@koolebar_Germi
🌷چند واحد👈 (۲) بمناسبت فرارسیدن ایام دهه فجر و سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران ، با افکار و آرمانهای امام خمینی(ره)و شهدا بیشتر آسنا شویم ‏👈 ‌‏همین جور تحولی که ملت ما در ظرف مدت کمی پیدا کرد؛ یک نحو‌‎ ‌‏تحول معجزه آسا که یکروز از پاسبان حساب میبُرد، بازارهای‌‎ ‌‏بزرگ ما از پاسبان حساب می بردند، یک روز هم از شخص اول‌‎ ‌‏مملکت حساب نبردند!... یکروز جرأت نمی کردند که توی خانه شان‌‎ ‌‏اسم شاه را به ناگواری ببرند، یک روز هم در خیابانها ریختند و گفتند‌‎ ‌‏مرگ بر این ‌‏[‌‏شاه‌‏]‌‏! همچو متحول شد. کی این کار را کرد؟ اسلام، قوت‌‎ ‌‏ایمان. و الاّ انسان که نمی تواند این کار را بکند. کار من و تو و اینها‌‎ ‌‏نیست که،  کار اسلام است ۱۵ / ۱۲ / ۱۳۵۷ 👈 آنچه موافق مذاق عامه است، این که زندگی شما ساده باشد. شما گمان نکنید که اگر با چندین اتومبیل بیرون بیایید وجهه تان پیش مردم بزرگ می شود. آن چیزی که مردم به آن توجه دارند و موافق مذاق عامه است، این که زندگی شما ساده باشد، همان طوری که سران اسلام و پیغمبر اسلام و امیرالمؤمنین و ائمه ما زندگی شان ساده و عادی بود بلکه پایین تر از عادی آنها هم که جمهوری اسلامی را بپا کردند، مردم عادی هستند و کسانی که بالا بالاها نشسته اند، هیچ دخالتی در این مسائل نداشته و ندارند... صحیفه نور، ج ۱۹ ،ص۱۸۸ 🚩اولویت خدمت بایدبرای و باشد👌 📣 تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. و بی ‌بضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعی انقلابها هستند. ما باید تمام تلاش مان را بنماییم تا به هر صورتی که ممکن است خط اصولی دفاع از مستضعفین را حفظ کنیم.... ما برای در جوامع بشری تا آخرین قطره خون دفاع خواهیم کرد... صحیفه امام، ج ۲۱ ،ص ۸۶ 📣همه‌ی مدیران و کارگزاران و رهبران و روحانیون نظام و حکومت عدل موظفند که با و و بیشتر حشر و نشر و جلسه و مراوده و معارفه و رفاقت داشته باشند تا متمکنین و مرفهین، و در کنار مستمندان و پابرهنه‏‌ها بودن و خود را در عرض آنان دانستن و قرار دادن، افتخار بزرگی است که نصیب اولیا شده و عملًا به شبهات و القائات خاتمه می‏ دهد صحیفه نور، ج ۲۰،ص ۱۲۹ 📣خدا نیاورد آن روزی را که سیاست ما و سیاست مسئولین ما پشت کردن به دفاع از محرومین و روآوردن به حمایت از سرمایه دارها گردد و اغنیا و ثروتمندان از اعتبار و عنایت بیش تری برخوردار بشوند صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۱۲۹ 📣کاری بکنید که اسلام از ما گله مند نباشد، قرآن کریم از ما گله مند نباشد، که آقایان که شما خودتان را می گفتید که ما مروج قرآن هستیم، مبین احکام قرآن هستیم. چرا خودتان یک کاری دارید می کنید یا کردید که اسلام یک جور دیگر جلوه کند پیش مردم. خیلی مواظب باشید، این مسند خطرناک است، این عمامه خطرناک است، این محاسن خطرناک است. خودتان را از این خطرها نجات بدهید، حفظ کنید خودتان را، این مال ما، همه همین طور، فرق ندارد صحیفه نور؛ ج ۱۱؛ ص ۱۵۷ 📣کشور باید از مغزهای پوسیده‌ی عاشق آمریکا تصفیه بشود صحیفه امام, ج ۱۰, ص۳۹۲ 📣ما از شرّ رضاخان و محمدرضا خلاص شدیم.... لکن از شرّ تربیت‏ یافتگان غرب و شرق به این‏ زودیها نجات نخواهیم یافت! اینان برپادارندگان سلطۀ ابر قدرت‌ها هستند... صحیفۀ امام، ج۱۵، ص٤٤٦ 🌷ساده زیستی در سیره شهید مهدی زین الدین، فرمانده لشگر علی ابن ابی طالب(ع) 👈 مهدی برای رای دادن به مسجد رفته بود.  یکی از او مسئولین را شناخت و به بقیه معرفی کرد.  بعد از رای دادن تا دم در بدرقه اش کردند و پرسیدند وسیله داری؟ موتور گازی بیرون مسجد را نشان شان داد و گفت این هم برای برادرم مجید است. شوکه شده بودند از این همه سادگی یک فرمانده لشکر
🌷چند واحد👈 (۵) 💢به هیچ کس امید نبندید الّا خدا امام خمینی (ره): به شما می‌گویم که از هیچ‌کس نترسید الّا خدا و به هیچ کس امید نبندید الّا خدای تبارک و تعالی و اگر امید خودتان را به خدای تبارک و تعالی تمام کنید، به این معنا که تام بشود این امید شما، اطمینان برای شما بیاورد این امید شما، من به شما اطمینان می‌دهم که آسیبی این مملکت نبیند... صحیفه امام؛ ج۱۳؛ ص۱۴۹ 🌷راس امور، تهذیب نفس است👇 تا اصلاح نکنید نفوس خودتان را، از خودتان شروع نکنید و خودتان را تهذیب نکنید، شما نمی توانید دیگران را تهذيب کنید. آدمی که خودش آدم صحیحی نیست نمی تواند دیگران را تصحیح کند، هرچه هم بگوید فایده ندارد... 🌷تهذیب بر تعلیم مقدم است. تزکیه قبل از تعلیم و تعلم است؛ یزکیهم. پیغمبر آمده است اینها را تزکیه بکند. پرورش بدهد. نفوس را مهیا کند و بعد يعلمهم الكتاب والحكمة. بعد تعلیم کتاب و حکمت بکند، که اگر کتاب و حکمت با پرورش توأم نباشد و با ترکیه توأم نباشد، موجودی که از او بیرون می آید همین موجوداتی می شود که در مجلس سنا و در مجلس شورای قبل از انقلاب بود... 🌷گرایش به دنیا دون شان روحانیت است. من متواضعانه و به عنوان یک پدر پیر از همه فرزندان و عزیزان روحانی خود می خواهم که در زمانی که خداوند بر علما و روحانیون منت نهاده است و اداره کشور بزرگ و تبلیغ رسالت انبیا را به آنان محول فرموده است، از زی روحانی خود خارج نشوند و از گرایش به تجملات و زرق و برق دنیا که دون شأن روحانیت و اعتبار نظام جمهوری اسلامی ایران است، پرهیز کنند و برحذر باشند که هیچ آفت و خطری برای روحانیت و برای دنیا و آخرت آنان بالاتر از توجه به رفاه و حرکت در مسیر دنیا نیست... 🌷عدم انطباق گفتار و انطباق گفتار این طبقه ای که می خواهند مردم را ارشاد کنند، اینها باید اقوال شان با اعمال شان موافق باشد، یعنی شمایی که مردم را تحذیر از دنیا می کنید، اگر خدای نخواسته، خودتان توجه تان به دنیا باشد و حریص در دنیا، مردم دیگر از شما باور نمی کنند؛ بلکه انحرافات در آنها پیدا می شود. 💥هزینه تعویض موکت فرسوده کف اتاقش در نخست وزیری را نپذیرفت گفت:من چگونه نخست وزیری باشم که روی موکت باکفش راه بروم اماباشند مردمی محروم که چیزی نداشته باشند روی آن بخوابند. 💥دوری از تشریفات: هر کس رجائی را دوست دارد، برود. همه از این حرف تعجب کرده اند.  گفت: من مهمان دانشگاهم کار خوبی نکردید. که برای استقبال به فرودگاه آمدید الان کار مردم زمین مانده و ناراحت می شوند اگر بشنوند به خاطر من اینجا آمده اید؛ آن وقت فحشش می ماند برای من و شما 💥 شهید_رجایی: مردم ما از کمبودها و کسریها گله ندارند، آنچه مردم را می آزارد و صدای  را در می آورد وجود تبعیضات ناروا و سوء استفاده از بیت المال است و بس 💥 حاج احمد آقا داشت حڪم ریاست جمهوری‌اش را در محضر امام می‌خواند📜  اون لحظه چهره شهید رجایی خیلی برام قابل توجه بود ، چهره‌ای گرفتهو متفڪر. شب ازش پرسیدم :وقتی داشتن حڪم ریاست جمهوریت را می‌خوندند ، خیلی توی خودت بودی، جریان چی بود⁉️بهم گفت: خوب فهمیدی . اون موقع داشتم به خودم می‌گفتم فڪر نڪنی حالا ڪسی شدی ،تو همان رجایی سابقی .از خدا خواستم ڪمڪم ڪنه تا خودم رو گم نڪنم. ازش خواستم قدرتی بهم بده تا بتونم به این مردم خدمت ڪنم 🌷ما همسایه شهید رجائی بودیم و ایشان تازه نخست وزیر شده بود. اتفاقاً همان روزها ما کمی کار تعمیرات ساختمانی داشتیم. صبح روزی که مواد زائد بنایی را با شوهرم به کوچه می بردیم او از نانوایی محل نان خریده بود و به منزل می رفت. ما را دید و طبق معمول سلام کرد و گفت: کمک نمی خواهید؟... شوهرم تشکر کرد و اظهار داشت: کار مهمی نیست. اما او خیلی سریع نان را به منزل رساند و پیش ما برگشت و جدی آستین را بالا زد و با خلوص خاصش به کمک ما شتافت. هر چه اصرار کردیم و خواستیم او را از این کار پر زحمت باز داریم نپذیرفت و به کمکش ادامه داد و در همان حال تلاش گفت: همسایه بودن یعنی همین. او با این بزرگواری ما را در نهایت بهت و حیرت شرمنده ساخت... 🌷یک شب بعد از فراغ از کار روزانه، زودتر از حد معمول به منزل می رفت. در میدان سر چشمه به راننده اش گفت در کناری بایست، همین جا کار دارم. این توقف ناگهانی آن هم در آن وقت شب در جایی که خبری از مسائل مهم مملکتی یا کار اداری نبود همراهان را غافل گیر و بهت زده کرد. پرسیدم چه کاری دارید که بعدأ  انجام دهیم. گفت می خواهم کمی پرتغال بخرم.گفتم اجازه بدهید یکی از محافظان بخرد. گفت: خودم باید بخرم تا بی واسطه در جریان تلاش مردم، وضع خرید و فروش، قیمت جنس، نگاه و احساسات فروشنده نسبت به کارکرد و سود و زیانش باشم برشی از زندگی رئیس جمهور شهید, محمد علی رجایی
🌟همه خبرنگاران با اشتیاق منتظر آمدن خلبانی بودند که بیشترین پرواز جنگی با هلکوپتر را در جهان داشت. شهید علی اکبر شیرودی با خنده در جمع خبرنگاران داخلی و خارجی حاضر شد. خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا کی حاضرید بجنگید؟! شیرودی خندید، سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمی جنگیم، برای اسلام می جنگیم. تا هر زمانی که اسلام در خطر باشه می جنگیم. اینو گفت و رفت. خبرنگاران حیرون از هم می پرسیدند: خلبان شیرودی کجا میره! هنوز که مصاحبه تمام نشده!شیرودی با لبخند گفت: نماز! دارن اذان میگن😆 "ما به خاطر این نماز می جنگیم"... 🌟مقام معظم رهبری در مورد او می گوید: "او تنها نظامی بود که در نماز به او اقتدا کردم... 🌟"برادران مسئول!؟... عدالت را فدای مصلحت نکنید، پرحوصله باشید و در برآوردن حاجات و نیازهای مردم بکوشید، در قلب خود مهربانی و لطف به مردم را بیدار کنید و گرنه در مقابل خدا و شهدا مسئولید.دلم می خواهد که درآخرین لحظه های زندگیم، بدنم وجسمم آغشته به خون در راه تو باشد نه در راه دیگر" شهید والامقام, موسس توپخانه سپاه, شهید حسن شفیع زاده 🌟آیت‌الله خامنه‌ای از وی به‌عنوان اولین نظامی‌ای که در نماز به او اقتدا کرده‌است، یاد می‌کند و او را مکتبی، مؤمن و جنگنده در راه خدا توصیف می‌کند. 💥پس از ۳ سال خدمت در ارتش به کرمانشاه رفت و با خلبان احمد کشوری آشنا شد. شیرودی از ارتش هایی بود که با اوج گیری جریانات انقلاب اسلامی به صفوف راهپیمایان پیوست و به دستور حضرت امام خمینی مبنی بر فرار سربازان از پادگان‌ها، او نیز خارج شد. شیرودی پس از خروج از پادگان درصدد تشکیل گروهی چریکی بر آمد و با تعدادی از دوستانش در کرمانشاه در این زمینه اقدام کرد تا اینکه امام خمینی به میهن بازگشتند و انقلاب به پیروزی رسید. 💥 شیرودی که با شروع جنگ تحمیلی در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ به منطقه کرمانشاه رهسپار شده بود در جریان یکی از مأموریت‌های خود با سرپیچی از فرمان بنی صدر مبنی بر تخلیه پادگان و انهدام انبار مهمات منطقه، به همراه ۲ خلبان همفکر خود و با ۲ هلی‌کوپتری که در اختیار داشتند، در طول ۱۲ ساعت پرواز بی‌نهایت حساس و خطرناک که وی به‌عنوان تنها موشک‌انداز پیشاپیش ۲ خلبان دیگر به قلب دشمن یورش برد، توانست مهمات دشمن رادرهم کوبیده وخسارات سنگینی بر دشمن وارد آورد. با اوج‌گیری جنگ کردستان شیرودی و چند تن دیگر از خلبانان وارد جنگ شدند. 💥 شیرودی در چند عملیات پروازی خود تلفات سنگینی را به نیروها و تجهیزات دشمن در نقاط راهبردی غرب کشور وارد کرد. در ۱۳ دی ماه ۱۳۵۹ وقتی خیانت‌های آشکار بنی صدر را دید به افشاگری پرداخت و از شنوندگان سخنانش خواست با ایمان و اسلحه و چنگ و دندان از میهن اسلامی دفاع کنند. 💥در همین ایام علی اکبر شیرودی را به خاطر باز پس گیری ارتفاعات بازی دراز بازداشت تنبیهی کردند و در واکنش به این مسئله روحانیون متعهد و اعضای سپاه کرمانشاه مراتب ناراحتی خود را در اسرع وقت به اطلاع اعضای شورای‌ عالی دفاع رساندند و حکم بازداشت وی منتفی شد... 🔸️خلبان نامداری که درخواستِ کم کردن درجه‌اش را داشت! ☀️وقتی جنگ شروع شد، بنی‌صدر دستور تخلیه پادگانها را صادر کرد، شهید شیرودی آن موقع در پایگاه هوانیروز کرمانشاه بود. دستور داده شده بود که ضمن تخلیه پادگانها، زاغه مهمات را نیز با یک راکت از بین ببرند. اما شیرودی می‌گوید که حیف نیست این همه مهمات از بین رود. او با کمک چندتن از هم رزمانش با هیلکوپتر به صف مهاجمان عراقی هجوم برده و آنان را متوقف می‌سازند. شجاعت شیرودی در تمام خبرگزاری های جهان منعکس می‌شود. بنی‌صدر هم برای حفظ ظاهر، چند درجه تشویقی برای شیرودی صادر می‌کند و درجه او را از ستوان‌یار سوم خلبان به درجه سروان ارتقاء می‌دهد.اما جالب‌تر از همه نحوه برخورد شهید شیرودی با این قضیه می‌باشد که در زیر این متن، مشاهده می‌کنید. ☀️نامه شهید شیرودی از: خلبان علی‌اکبر شیرودی به: پایگاه هوانیروز کرمانشاه   🌷اینجانب که خلبان پایگاه هوانیروز کرمانشاه می‌باشم و تاکنون برای احیای اسلام و حفظ مملکت اسلامی در کلیه جنگها شرکت نمود‌ه‌ام، منظوری جز پیروزی اسلام نداشته و به دستور رهبر عزیزم به جنگ رفته ام.لذا تقاضا دارم درجه تشویقی که به اینجانب داده‌اند، پس گرفته و مرا به درجه ستوان‌یار سومی که قبلاً بوده‌ام برگردانید. در صورت امکان امر به رسیدگی این درخواست بفرمائید. باتقدیم احترامات نظامی خلبان علی‌اکبر شیرودی 9/7/1359 این دو شهید بزرگوار است