⭐️یادی از سردار #شهید_محمد_دریساوی⭐️
🇮🇷محمـد میگفت دوست دارم زندگیام را در کنار حرم امام رضا(ع) شروع کنم، به آرزویش هم رسید. هر بار وقتیکه محمـد زیارتنامه را میخواند، همراه بانوای زیارت، اشک از چشمهایش جاری میشد. روز آخرکنار پنجره فولاد گفت: مو از روزی که پا به جبهه گذاشتم تابهحال جز در زمانهای مجروحیتم جبهه را ترک نکردهام. بارها تا مرز شهادت پیش رفتم و شهید نشدم، بعد فهمیدم چون دینم کامل نیست خدا شهادت منو قبول نمیکنه.
با مهربانی ادامه داد: حالا که ازدواج کرده ام فکر میکنم دینم کامل شده است و مانعی برای شهادت پیش روی من نیست. تو هم راضی باش و برایم دعا بکن.
بیاختیار اشک از چشمانم جاریشده بود.با مهربانی اشکهایم را پاک کرد و گفت: تو توی مسئله شهادت مو میخواهی اینطور برخورد کنی؟ مو خیلی آرزوی شهادت دارم و دوست دارم شما هم زینبوار در مسئله شهادتم برخورد کنید. راضی نیستم گریه کنی، راضی نیستم در شهادت مو کسی گریه شما را ببیند..
رسانه خبری راهیان نور و خادم شهدا شهرستان مرند
╔═════ ೋ
@koolebar_marand
ღೋ ═════╗