قرائت دعای هفتم صحیفه سجادیه
هم اکنون شبکه قرآن.
بانوای حاج میثم مطیعی🎤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ بسیارزیباحتماببینید ونشربدید👌👌
#نشاط_بندگی
#خیمه_گاه_معرفت
#موسسه_آموزش_عالی_حوزوی_کوثر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 #طبق_برنامه_جمعه_ها:
✅#مهارتهای_زندگی 📽#انیمیشن
📺 این قسمت : #مهارت_نه_گفتن
⛔️ درمقابل توقع نابجا 🚫✋
#نشاط_بندگی
#خیمه_گاه_معرفت
#موسسه_آموزش_عالی_حوزوی_کوثر
🔔زنگ تفریح
😁لطیفه😁
ﺩﻭ ﺳﺎﻋﺘﻪ ﺍﻭﻣﺪﻡ...
ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻗﻤﻢ ﺑﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﻣﺜﻼ ﺩﺍﺭﻡ ﺩﺭﺱ ﻣﯿﺨﻮﻧﻢ!🤓
ﺍﻻﻥ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﻣﯿﮕﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟🤔
ﮔﻔﺘﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﺩﺭﺱ ﻣﯿﺨﻮﻧﻢ ﺩﯾﮕﻪ !!!
ﻣﯿﮕﻪ :ﺑﯿﺎ ﮐﺘﺎﺑﺘﻢ ﺑﺒﺮ
ﮐﻪ ﺑﻬﺘﺮ ﻣﺘﻮﺟﻪ بشی😂😂
✅ دروغ که نگید هم رسوا نمیشید، هم خیر دنیا و آخرت رو به دست میارید.
💠 مردى به رسول خدا صلى الله عليه و آله عرض كرد: به من اخلاقى بياموزيد كه خير دنيا و آخرت در آن جمع باشد، حضرت فرمودند: دروغ نگو.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
✋سلام خدا قوت .روزتون روشن به نور خدایی .😍
#مژگان محبوبیان
#مبلغه امین؛ استان لرستان شهرستان خرم آباد
👌پَنـــدانه...
💕وقتی آنکس که دوستش داریم بیمار میشود،
میگوییم امتحان الهی است...
😕ولی هنگامی که شخصی که دوستش نداریم بیمار میشود،
میگوییم عقوبت الهیست!!
💕وقتی آنکس که دوستش داریم دچار مصیبتی میشود، میگوییم از بس که خوب بود...
😕و هنگامی که شخصی که دوستش نداریم، دچار مصیبت میشود،
میگوییم از بس که ظالم بود!!
💡مراقب باشیم....!
⛔️قضا و قدر الهی را آن طور که پسندمان هست تقسیم نکنیم...!!
♨️همهٔ ما حامل عیوب زیادی هستیم و اگر لباسی از سوی خدا،
که نامش سِتْر (پوشش) است نبود، گردنهای ما از شدت خجالت خم میشد...😔😔😔
🔺پس عیب جوئی نکنیم،
در حالی که عیوب زیادی چون خون در رگهای ما جريان دارد...
✍سمیه آدینه فردی از مبلغین شهرستان قوچان
#حکایت 📖
🌴میگویند که دو برادر بودند پس از مرگ پدر یکی جای پدر به زرگری نشسته دیگری تا از وسوسه نفس شیطانی به دور ماند از مردم کناره گرفته و غار نشین گردید.
🐪روزی قافلهای از جلو غار گذشته و چون به شهر برادر میرفتند، برادر غارنشین غربالی پر از آب کرده به قافله سالار میدهد تا در شهر به برادرش برساند.
🍂منظورش این بود که از ریاضت و دوری از خلایق به این مقام رسیده که غربال سوراخ سوراخ را پر از آب میتواند کرد بی آنکه بریزد.
🐪چون قافله سالار به شهر و بازار محل کسب برادر میرسد و امانتی را میدهد، برادر آن را نخ بسته و از سقف دکان آویزان میکند و در عوض گلوله آتشی از کوره در آورده میان پنبه گذاشته و به قافله سالار میدهد تا آن را در جواب به برادرش بدهد.
🍃چون برادر غارنشین برادر کاسب خود را کمتر از خود نمیبیند عزم دیدارش کرده و به شهر و دکان وی میرود.
در گوشه دکان چشم به برادر داشت و دید که برادر زرگرش دستبندی از طلا را روی دست زنی امتحان میکند، دیدن این منظره همان و دگرگون شدن حالت نفسانی همان و در همین لحظه آبی که در غربال بود از سوراخ غربال رد شده و از سقف دکان به زمین میریزد.
✨چون زرگر این را میبیند میگوید:
«ای برادر اگر به دکان نشستی و هنگام کسب و کار و دیدن زنان آب از غربالت نریخت زاهد میباشی، وگرنه دور از اجتماع و عدم دسترس همه زاهد هستند!»
قطعه شعری از طرف فاطمه وزهرا احمدی
مرگ به نیرنگ
مرگ براین ننگ
مرگ بر آمریکا