#داستان_کوتاه
مردی ! نزد فقیهی رفت وگفت
ای عابد سوالی دارم، عابد گفت بگو
گفت:نمازخودم را شکستم
عابد گفت دلیلش چه بود؟
مردگفت:هنگام اقامه نماز دیدم دزدی
کفش هایم را ربود و فرار کرد برآن شدم که نماز بشکنم و کفشم را ازدزد بگیرم
و حال میخواهم بدانم که کارم
درست است یا نادرست؟
عابد گفت:کفش تو چند درهم قیمت داشت؟
مردگفت: ۵درهم
عابد گفت:اى مرد کار بجا و پسندیده ای
کرده ای زیرا نمازی که تومیخواندی
۲ درهم هم نمیارزید.!
•┈┈••❥•🌺•❥••┈┈•
💐نشاط وبندگی 💐
#غدیری ام
#نشاط_بندگی
#موسسه_آموزش_عالی_حوزوی_کوثر
#خیمه_گاه معرفت
http://Eitaa.com/kosar3
╔═🦋🌿════╗
@dastane313
╚════🌿🦋═╝
#داستان_کوتاه
🛑گروهی در حال عبور از غار تاریکی بودند که سنگهایی را زیر پایشان احساس کردند.
بزرگشان گفت:اینها سنگ حسرتند.
هر کس بردارد حسرت می خورد،هر کس هم برندارد باز هم حسرت می خورد.
برخی گفتند پس چرا بارمان را سنگین کنیم؟برخی هم گفتند ضرر که ندارد مقداری را برای سوغاتی بر می داریم.
وقتی از غار بیرون آمدند فهمیدند که غار پر بوده از سنگهای قیمتی.
آنهایی که برنداشته بودند حسرت خوردند و بقیه هم حسرت خوردند که چرا کم برداشتند.
🔺زندگی هم بدین شکل است
در قیامت"یوم الحسرت"هم اگر اعمال صالحی نداشته باشیم حسرت می خوریم و اگر داشته باشیم باز هم حسرت میخوریم که چرا کم.