🌺🍃🌺🍃
#حكایت
عاشقی به در خانه یارش رفت و در زد.
معشوق گفت: كیست؟
عاشق گفت: من هستم. عاشق شما!
معشوق گفت: برو، هنوز زمان ورود خامان و ناپختگان عشق به این خانه نرسیده است. تو خام هستی. باید مدتی در آتش جدایی بسوزی تا پخته شوی، هنوز آمادگی عشق را نداری.
عاشق بیچاره برگشت و یكسال در آتش دوری و جدایی سوخت، پس از یك سال دوباره به در خانه معشوق آمد و با ترس و ادب در زد. مراقب بود تا سخن بی ادبانه ای از دهانش بیرون نیاید. با كمال ادب ایستاد.
معشوق گفت: كیست در می زند؟
عاشق گفت: ای دلبر دل ربا، تو خودت هستی. تویی، تو!
معشوق در باز كرد و گفت اكنون تو و من یكی در خانه عشق جا نمی شود. یك "من" بیشتر نیست. دو "من" شدیم به درون خانه بیا.
حالا عشق ما مانند سر نخ است كه اگر دو شاخه باشد در سوزن نمی رود.
گفت اكنون چون منی ای من درآ
نیست گنجایی دو من را در سرا
#برگرفته_از_مثنوی_معنوی
#مولانا
✅🌺✅🌺
@kosarnet