eitaa logo
کوثرنت
263 دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
3.3هزار ویدیو
31 فایل
کانال کوثر کانالی برای دور هم بودن، گاهی خنده ی حلال، گاهی تذکر و گاهی نکته و دلنوشته... از اینکه با ما می مونید خوشحالیم... ادمین: @alirb86
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️نمی‌خواست زیر بار آن مسئولیت برود؛ می‌گفت: دل شیر می‌خواهد قبول این جور مسئولیتها... . 🍀مسئولیت كمی نبود؛ می‌خواستند او را فرمانده تیپ كنند. نشسته بود گوشه اتاق و گریه می‌كرد. 💠چند روزی محمد این طوری بود. پدرش هم متوجه این شد كه محمد تو حال خودش نیست. یك دفعه سرزده وارد اتاق شد و دید محمد گریه می‌كند. گفت: آخر پسر!‌ آدمی به سن و سال تو كه گریه نمی‌كند، بگو مشكلت چیست؟ 🍁منتظر بود محمد مثلاً‌ بگوید: در فلان عملیات شكست خورده‌اند یا در كارش گره كوری افتاده است. 🍁اصرار پدر زبانش را باز كرد: راستش نمی‌دانم اینها برای چه می‌خواستند مرا تیپ كنند. پدرش ‌‌گفت: ‌اینكه ناراحتی ندارد محمد! گریه‌ات برای این بود؟! 🌹محمد گفت: آخر، گاهی می‌شود كه نیروهای زیادی زیر دست می‌باشند. چه طور می‌شود سرنوشت این همه آدم پاك و معصوم را به دست گرفت و با خیال راحت زندگی كرد؟ نگرانم از این مسئولیت سنگین. انگار آتش كف دست آدم می‌گذارند. 💠بالاخره از پدر خواست استخاره كند. خوب آمد. و محمد شروع كرد؛ شروعی سبز كه پایانی سرخ داشت. «محمد بنیادی كهن» در تاریخ 13/8/62 نزدیك غروب به شهادت لبخند زد 📚منبع : ر.ک: پلاک 17، ص 4 و 5 ✅🌺✅🌺 @kosarnet
🌿 همسر شهید علیمحمدی: سال 87 (دقیقا یکسال پیش از شهادت ایشان) با شهید علیمحمدی به حج عمره مشرف شده بودیم. یادم می اید یک روز از من خواست برای خرید تسبیح به بازار برویم. آن روز خیلی تسبیح خریدند بعد به من گفتند که می خواهم  دو تا تسبیح ویژه بخرم. گفتم: یعنی چه؟ مگر اینها تسیح ویژه نیستند اینها که همه خوب بودند.و گفتند: نه برای یک آدم خاص می خواهم.  ایشان سه تسبیح عقیق خریدند. وقتی به تهران برگشتیم از ایشان خواستم راز این تسبیح های ویژه را بگوید. گفت: برای محسن خریده ام. گفتم کدام محسن؟ گفت . گفتم حالا چرا ویژه؟ گفت: ایشان هیچ وقت نمی توانند به مکه بروند. جزو آرزوهایشان هست . اینها را گرفتم تا بداند من آنجا برایش نماز خواندم،دعا کردم و برایش طواف کردم. بداند که بیادش بودم... 🌹هدیه به روح مطهرشان صلوات🌹 🌹 🌹با ما همراه باشید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf