🔖 #سیره_شهدا
🌹 شهید مدافع حرم یدالله قاسم زاده
✅ مشارطه، مراقبه،محاسبه
📝 در دفترچه یادداشتش، از کارهایی که مقید به انجامشان بود لیستی تهیه کرده بود به این شرح: «خوشرفتاری با مردم، ذکر روزهای هفته، غذا خوردن با خانواده، اطلاع از اخبار، مسواک و بهداشت فردی، ورزش و پیادهروی، دروغ نگفتن، ادب در کلام، محاسبه اعمال روزانه.» گاهی به سراغ دفترچه میرفت و این موارد را مرور میکرد تا خیالش از بابت عمل بهتمامی آنها آسوده باشد.
📚 اهمیت به مطالعه
✍ همسر شهید: دو چیز را همیشه به همراه داشت، یکی هندزفریاش که با آن به فایلهای آموزش عربی و سخنرانیهای علامه جعفری و آیتالله مجتبی تهرانی گوش میداد و دیگری کتابی کوچک که در مسیر رفت یا برگشت به سر کار، مطالعه کند. از کمترین فرصتها برای مطالعه و یادگیری استفاده میکرد. معمولاً بعد از نماز صبح بیدار میماند و کتاب میخواند. هیچوقت او را بیکار ندیدم. میگفت: «این عمر سرمایهای است که خداوند در اختیارمان گذاشته. بهعنوان یک بنده وظیفه ماست که بهترین شکل از آن استفاده کنیم.»
🕊 #سالروز_شهادت
@Modafeaneharaam
📝 پیامی از شهید علیرضا شبانی...👆🌹
ای برادران به هوش باشید...‼️
#سیره_شهدا
#از_شهدا_بیاموزیم
♥️ https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf
🌸🍃خاطره ای زیبا از شهید ابراهیم هادی...
💠 یک بار حرف از نوجوان ها و اهمیت به نماز بود؛ ابراهیم گفت:
زمانی که پدرم از دنیا رفت ، خیلی ناراحت بودم.
شب اول ، بعد از رفتن مهمانان به حالت قهر از خدا، نماز نخواندم و خوابیدم.
به محض اینکه خوابم برد ، در عالم رویا پدرم را دیدم!
درب خانه را باز کرد ،
مستقیم و با عصبانیت به سمت اتاق آمد... روبروی من ایستاد ، برای لحظاتی درست به چهره من خیره شد.
همان لحظه از خواب پریدم ،
نگاه پدرم حرف های زیادی داشت!
هنوز نماز قضا نشده بود ،
بلند شدم ، وضو گرفتم و نمازم را خواندم.....
#سیره_شهدا
#از_شهدا_بیاموزیم
https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf
🌸🍃 خاطره ای زیبا از زندگی شهید صاحب الزمانی...
🌟 نماز شب...
اومد بهم گفت : " میشہ ساعت ۴ صبح بیدارم ڪنی تا داروهام رو بخورم ؟ "
ساعت ۴ صبح بیدارش ڪردم ،
تشڪر ڪرد و بلند شد از سنگر رفت بیرون ...
بیست الی بیست و پنج دقیقہ گذشت ، اما نیومد ...
نگرانش شدم ؛
رفتم دنبالش و دیدم یہ قبر ڪنده و توش نماز شب می خونہ و زار زار گریہ می ڪنہ !
بهش گفتم :
" مرد حسابی تو ڪه منو نصف جون ڪردی !
می خواستی نماز شب بخونی چرا بہ دروغ گفتی مریضم و می خوام داروهام رو بخورم ؟! "
برگشت و گفت :
" خدا شاهده من مریضم ،
چشمای من مریضہ ، دلم مریضہ ،
من ۱۶ سالمہ !
چشام مریضہ ! چون توی این ۱۷ سال امام زمان عج رو ندیده ...
دلم مریضہ ! بعد از ۱۶ سال هنوز نتونستم با خدا خوب ارتباط برقرار ڪنم ...
گوشام مریضہ ! هنوز نتونستم یہ صدای الهی بشنوم ... "
#سیره_شهدا
#از_شهدا_بیاموزیم
♥️https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf
🌟 خاطره ای زیبا از شهید ابراهیم هادی...
وقتی بهش میگفتیم
چرا گمـنام ڪار میڪنی ..؟!
میگفت: ای بابا،
همیشه ڪاری ڪن
ڪه اگه خدا تو رو دید
خوشش بیاد نه مـردم...!
#سیره_شهدا
#از_شهدا_بیاموزیم
https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf
💫🌷 لحظه ای هم قدم با شهید ابراهیم هادی...
💫🕊 ابراهــیممےگفتــــــ :
دنیــاهمــیناستــــــ،تــاآدمعاشــق
دنیاستــــــ
وبــہایندنــیاچــسبیده،
حــالوروزشهمــیناستــــــ
امــااگرانــسانسرشرابہسمتــــــ آســمان
بــالابــیاوردوڪارهایشرابراے
رضاےخــــداانــجامدهــد،
مــطمئنبــاشزندگیــشعــوض
مےشود
وتــازهمعنےزندگےڪــردنرا
مےفهــمد...💖🕊💖
#سیره_شهدا
#از_شهدا_بیاموزیم
🍂🍃🍂🍃🌹🍂🍃🍂🍃
https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf
#سیره_شهدا
محسن بسیار به ابراهیم هادی علاقه داشت. در مراسم عقد به همسرش یک بسته کتاب هدیه داد که یکی از آنها سلام بر ابراهیم بود. بارها کتاب شهید هادی را میخرید و به جوانان نجف آباد هدیه می داد.
ابراهیم الگوی محسن بود. محسن حججی خالصانه و بدون سر و صدا برای خدا زحمت کشید، اما خداوند نام او را همچون ابراهیم بلند آوازه کرد...
📕 حجت خدا
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
♥️ https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf
💫🌷خاطره ای زیبا از شهید سید محمد شکری...
🌸 خیره شده بود به آسمان،حسابی
رفته بود توی لاک خودش، بهش
گفتم: چی شده محمد؟انگار بغض
کرده باشه، گفت:بالاخره نفهمیدم
" اربا اربا " یعنی چه؟میگن آدم مثل گوشت کوبیده میشه!یا باید بعد ازعملیات کربلای۵ برم کتاب بخونم یا همینجا توی خط بهش برسم...
توی بهشت زهرا که میخواستند دفنش کنند،
دیدم جواب سوال رو گرفته، با گلوله توپی که خورده بود توی سنگرش...
#سیره_شهدا
#از_شهدا_بیاموزیم
┈┈•✾🌸
https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf
💫🌷خاطره ای زیبا از شهید حسین معز غلامی...
🌸 یه شب حسین به خوابم اومد. مُهری جهت مَمهور کردن نامه های مردم دستش بود.مهر دقیقا شبیه سنگ مزارش بود...⚰
🌼 فقط کوچکتر و در اندازه مُهر بود. حتی رنگ متن های موجود در مهر شبیه رنگ موجود در سنگ مزارش بود.
رنگ متنِ پاسدار شهید مدافع حرم در مهر مثل سنگ مزارش به رنگ قرمز بود.
🌸 دیدم بعضی ها نامه میدن و حسین همون جا پای نامه ها مهر می زنه. حسین گفت من پنجشنبه ها نامه خیلی ها رو مهر می زنم...🦋
🍃 همون پنجشنبه خانمی رو سر مزار حسین دیدم. که خیلی هم محجبه نبود.داشت گریه می کرد.
🍂 از من پرسید شما خانواده شهید رو نمی شناسید؟ گفتم من خواهرش هستم. من رو در آغوش گرفت و گفت، راستش من خیلی بدحجاب بودم. اصلا اهل دین و مذهب نبودم. یک روز که داشتم در شبکه های مجازی جستجو می کردم، تصادفا با شهید معز غلامی آشنا شدم.
🌼 خیلی منقلب شدم.در مورد شهید تحقیق کردم. بعدها شهید رو در خواب دیدم.این شهید در زندگی من تاثیر بسیاری گذاشت...
🦋 باعث شد روز به روز حجابم بهتر بشه. سالها بود که اصلا نماز نمیخوندم. ولی از وقتی که با شهید آشنا شدم نماز خون شدم.من هم خوابی رو که دیده بودم برای اون خانم تعریف کردم...🕊🌸
📚کتاب سرو قمحانه، ص 132
#سیره_شهدا
#از_شهدا_بیاموزیم
https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf
❣️#عاشقانه_های_شهداء
💢 کت و شلوار دامادیاش را خیلی دوست داشت. تمیز و نو در کمد نگه داشته بود. به بچههای سپاه میگفت: «برای این که اسراف نشود، هر کدام از شما خواستید داماد شوید، از کت و شلوار من استفاده کنید. این لباس ارثیهی من برای شماست.»
🔹کت و شلوار دامادی محمد حسن، وقف بچههای سپاه شده بود و دست به دست میچرخید.
❤️ هر کدام از دوستانش که میخواستند داماد شوند،
برای مراسم دامادیشان، همان کت و شلوار را میپوشیدند. جالبتر آن که، هر کسی هم آن کت و شلوار را میپوشید؛ به شهادت میرسید!
🌷 به روایت: فاطمه فخار همسر شهید محمدحسن فایده
📚 منبع: 365 خاطره برای 365 روز، ص 73
📎 #خانواده_سبک_زندگی
📎 #سیره_شهدا
📎 #شهدا
✼═══┅💖💖┅═══✼
https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf
🌸🍃 خاطره ای زیبا از شهید مهدی زین الدین…
🌼 چشمشان که به مهدی افتاد، از خوشحالی بال درآوردند!
دورهاش کردند و شروع کردند به شعار دادن: «فرمانده آزاده، آمادهایم آماده!»
هر کسی هم که دستش به مهدی میرسید، امان نمیداد؛ شروع میکرد به بوسیدن.
مخمصهای بود برای خودش. خلاصه به هر سختیای که بود از چنگ بچههای بسیجی خلاص شد، اما به جای اینکه از این همه ابراز محبت خوشحال باشد، با چشمانی پر از اشک به خودش نهیب میزد:
🌼 «مهدی! خیال نکنی کسی شدی که اینا اینقدر بهت اهمیت میدن، تو هیچی نیستی؛ تو خاک پای این بسیجیهایی...💔»
📚 «۱۴ سردار | ۱۱۴ خاطره برگزیده از ۱۴ سردار شهید»
#سیره_شهدا
#از_شهدا_بیاموزیم
🌸
🍃🌸
┈┈•✾🌸✾•┈┈https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf
#سیره_شهدا
#شهید_اسماعیل_دقایقی
🔸یکی از مجاهدین عراقی میگفت: در یک زمستان سرد، با شهید دقایقی در چادری بودم. او متوجه شد یکی از مجاهدان در خواب از سرما میلرزد. با اینکه هوا سرد بود و خود او نیز به پتو نیاز داشت، پتوی خود را روی آن مجاهد انداخت. سپس گفت: مجاهدین عراقی ودیعههای امام در دست من هستند و من باید از آنها نگهداری کنم.
الان خانه هر مجاهد عراقی که بروی، سه عکس میبینی: امام خمینی، شهید صدر و شهید اسماعیل دقایقی.
🌷🍃🌷
https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf