eitaa logo
خوشه چین
151 دنبال‌کننده
357 عکس
71 ویدیو
1 فایل
■امام علی علیه السلام: «انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال» بنگر که چه گفته می‌شود نه این که چه کسی می‌گوید.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 قصه جالب استاد انصاریان در مراسم بزرگداشت خودش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ایران و ایرانیان به روایت آیت الله جوادی آملی
🔷 کشف استعداد 🔹 استاد حسین انصاریان ابن سينا از بازار همدان مى‌گذشت، كودكى را ديد كه پر شتاب به مغازه آهنگرى مى‌رفت، و قطعه زغالى سرخ شده از آتش مى‌خواست، ولى با خود ظرفى به همراه نداشت. و شنيد كه آهنگر با او مى‌گفت: بدون ظرف، چگونه آتش مى‌خواهى‌؟ ديد كودك با شنيدن اين سخن، بى‌آنكه تامل كند، خم شده و قدى خاكستر از زمين گرفته، و در حالى كه در دستان خود جاى داده بود، مقابل آهنگر دراز كرد. و آهنگر بى آنكه حرف خود را تكرار نمايد از كوره آتشين خرده آتشی گرفت و بر خاكسترى كه بر كف دستان كودك بود نهاد، و كودك نيز با همان شتاب بازگشت. و ابن سينا كه از همان آغاز، حرف‌ها و رفتار آهنگر و كودك را زير نظر داشت، با كمال اعجاب و بُهت، به مغازه آهنگر وارد شد، و از وى پرسيد: اين كودك كه بود؟ و كجاست‌؟ و كجا رفت‌؟ آهنگر پس از تكريم و احترام، نشانى مغازه‌اى ديگر داد كه كودك در آنجا شاگردى مى‌نمود. ابن سينا شائق و شادان خود را شتابان به آنجا رسانيد. و كودك را ديد كه خال آتش را به كوره افكنده است و مى‌خواهد آن را نيز روشن كند. پيش رفته، و پيش از آنكه با كودك سخنى بگويد سراغ آهنگر را گرفت. و كودك، آهنگر را صدا كرد و آمد. و ابن سينا را شناخت. و احترام كرد. ابن سينا گفت: اين كودك، شاگرد شماست‌؟ آهنگر گفت: آرى! گفت: مى‌خواهم آن را به من بسپارى تا از اين پس شاگرد من باشد، و من به او درس بياموزم، زيرا كه صاحب ذوق و استعدادى سرشار است. آهنگر گفت: اذن پدر نيز شرط است و آنگاه نشانى پدر كودك را داد. و ابن سينا با شوق و شتاب خود را به پدر كودك رسانيد و ماجراى استعداد و نبوغ فرزند را با وى در ميان گذاشت، و از وى خواست كه اذن آموختن و تحصيل و تعلم را به او بدهد. پدر گفت: وى تنها فرزند من است، كه با كار خود گره از كار زندگى مى‌گشايد، و با اندك مزدى كه به چنگ مى‌آورد معاش‌مان را تامين و امرار مى‌كنيم. ولى ابن سينا متقبل شد كه از آن پس همان مزد را پرداخته و كودك را به تحصيل وادارد. و پدر پذيرفت. و كودك به مكتب رفت. و از آنجا كه درس معلم را جز زمزمه محبت نمى‌ديد، گريزپا نبود، بلكه روز را از شب نمى‌شناخت، و پيوسته مى‌كوشيد. و حاصل كوشش خويش را نيز مى‌ديد. تا آنكه سرآمدِ دانش‌ورانِ روزگار خود شد. و براى آيندگان نيز ميراثى از دانش خود گذارد. كه يكى از آنها كتاب گرانسنگ «التحصيل» است، كه اكنون در دانشگاههاى كانادا، و آمريكا و اروپا تدريس و تعليم مى‌شود. او «بهمنیار بن مرزبان» بود. 📚 منبع: اخلاق خوبان، تالیف استاد حسین انصاریان، ص 165
🔶 آتش حسد 🔸 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری (ره) در زمان یکی از خلفا، مرد ثروتمندی غلامی خرید. از روز اولی که او را خرید، مانند یک غلام با او رفتار نمی‌کرد، بلکه مانند یک آقا با او رفتار می‌کرد. بهترین غذاها را به او می‌داد، بهترین لباسها را برایش می‌خرید، وسایل آسایش او را فراهم می‌کرد و درست مانند فرزند خود با او رفتار می‌کرد، گویی پرواری برای خودش آورده است. غلام می‌دید که اربابش همیشه در فکر است، همیشه ناراحت است. بالاخره ارباب حاضر شد او را آزاد کند و سرمایه زیادی هم به او بدهد. یک شب درد دل خود را با غلام در میان‌ گذاشت و گفت: من حاضرم تو را آزاد کنم و این مقدار پول هم بدهم، ولی می‌دانی برای چه این همه خدمت به تو کردم؟ فقط برای یک تقاضا. اگر تو این تقاضا را انجام دهی، هرچه که به تو دادم حلال و نوش جانت باشد و بیش از این هم به تو می‌دهم. ولی اگر این کار را انجام ندهی، من از تو راضی نیستم. غلام گفت: هرچه تو بگویی اطاعت می‌کنم، تو ولی نعمت من هستی و به من حیات دادی. گفت: نه، باید قول قطعی بدهی، می‌ترسم اگر پیشنهاد کنم قبول نکنی. گفت: هرچه می‌خواهی پیشنهاد کنی بگو تا من بگویم «بله». وقتی کاملاً قول گرفت، گفت: پیشنهاد من این است که در یک موقع و جای خاصی که من دستور می‌دهم، سر مرا از بیخ ببری. گفت: آخر چنین چیزی نمی‌شود. گفت: خیر، من از تو قول گرفتم و باید این کار را انجام دهی. نیمه شب غلام را بیدار کرد، کارد تیزی به او داد و با هم به پشت بام یکی از همسایه‌ها رفتند. در آنجا خوابید و کیسه پول را به غلام داد و گفت: همین جا سر من را ببر و هرجا که دلت می‌خواهد برو. غلام گفت: برای چه؟ گفت: برای اینکه من این همسایه را نمی‌توانم ببینم. مردن برای من از زندگی بهتر است. ما رقیب یکدیگر بودیم و او از من پیش افتاده و همه چیزش از من بهتر است. من دارم در آتش حسد می‌سوزم، می‌خواهم قتلی به پای او بیفتد و او را زندانی کنند. اگر چنین چیزی شود، من راحت شده‌ام. راحتی من فقط برای این است که می‌دانم اگر اینجا کشته شوم، فردا می‌گویند جنازه‌اش در پشت بام رقیبش پیدا شده، پس حتماً رقیبش او را کشته است، بعد رقیب مرا زندانی و سپس اعدام می‌کنند و مقصود من حاصل می‌شود! غلام گفت: حال که تو چنین آدم احمقی هستی، چرا من این کار را نکنم؟ تو برای همان کشته شدن خوب هستی. سر او را برید، کیسه پول را هم برداشت و رفت. خبر در همه جا پیچید. آن مرد همسایه را به زندان بردند. ولی همه می‌گفتند: اگر او قاتل باشد، روی پشت بام خانه خودش که این کار را نمی‌کند، پس قضیه چیست؟ معمایی شده بود. وجدان غلام او را راحت نگذاشت، پیش حکومت وقت رفت و حقیقت را این‌طور گفت: من به تقاضای خودش او را کشتم. او آنچنان در حسد می‌سوخت که مرگ را بر زندگی ترجیح می‌داد. وقتی مشخص شد قضیه از این قرار است، هم غلام و هم مرد زندانی را آزاد کردند. 📚 انسان کامل، (نمونه ای از بیماری حسد)، تالیف: متفکر شهید استاد مرتضی مطهری (ره)
🔶 اندیشه‌های عالی در روح‌های پاک 🔸 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری (ره) پیغمبر اکرم فرمود: «لا یدْخُلُ الْمَلائِکةُ بَیتآ فِیهِ کلْبٌ أوْ صورَةُ کلْبٍ». یعنی فرشتگان وارد خانه‌ای که در آن خانه، سگ یا تصویر سگ وجود داشته باشد نمی‌شوند. علما از این حدیث معنای لطیفی فهمیده‌اند؛ گفته‌اند آن خانه‌ای که پیغمبر اشاره کرده است خانه دل است. اگر در خانه دل، سگ‌ها و صورت سگ‌ها و درنده‌ها وجود داشته باشد، اندیشه‌های پلید وجود داشته باشد، هرگز اندیشه‌های عالی و لطیف در چنین خانه‌ای وارد نمی‌شوند. اندیشه‌های عالی و لطیف از سنخ نورند. نور و ظلمت با یکدیگر یک جا جمع نمی‌شوند. اگر انسان در روح خودش اندیشه‌های پلید داشته باشد، اگر در روحش حسادت، کینه، تکبر، بدخواهی وجود داشته باشد، اگر در روحش پلیدی از نوع دیگر وجود داشته باشد، این یعنی فضای روح فضایی است پلید و نامساعد. اندیشه پاک، حالا می‌خواهد اندیشه خدا باشد یا اندیشه خدمت به خلق، آن اندیشه‌های عالی مقدس انسانی در روح‌های پلید جا نمی‌گیرند؛ یعنی وقتی که بیایند جا برای آنها نیست، فرار می‌کنند و می‌روند. 📚 کتاب: خدا در زندگی انسان، ص 124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بررسی ظرفیت‌های تجزیه ایران و تفرقه قومی در شبکه رسمی اسرائیل
🔷 حجاب، حفظ امنيت و آرامش روانى 🔹 عليرضا مستشارى يكى از غرايز خدادادى در ساختمان وجودى انسان، غريزه جنسى است كه نيرومندترين و ريشه‌دارترين غريزه آدمى است و در صورت‌ كنترل، علاوه بر تداوم و استمرار نسل بشر، مى‌تواند موجب امنيت روانى انسان‌ها شود. در قوانين اسلام، براى استفاده درست از اين غريزه حياتى، راهكار گوناگونى مطرح شده كه «حجاب» و وجود حريم بين زن و مرد، يكى از راهكارهاى مهم آن است. بدون شك، نبودن حريم بين زن و مرد و آزادى معاشرت‌هاى تعريف نشده و بى‌بندوبار (با آرايش‌هاى گوناگون)، هيجان‌ها و التهاب‌هاى جنسى را فزونى مى‌بخشد و تقاضاى برهنگى و سكس را به صورت يك عطش روحى و يك خواست سيرى‌ناپذير، درمى‌آورد. اسلام به قدرت شگرف اين غريزه آتشين، توجه كامل داشته و تدابير زيادى براى تعديل و رام كردن آن انديشيده است و در اين زمينه، هم براى زنان و هم براى مردان، تكاليف خاصى را معين كرده است. وظيفه مشترك زن و مرد اين است كه چشم خويش را از نگاه به نامحرم، بپوشانند و از نگاه شهوت‌آميز، بپرهيزند؛ اما زنان- به خاطر جاذبه‌هاى بيشتر- وظيفه خاصى دارند و آن اين كه بدن خود را از مردان بيگانه بپوشانند و در اجتماع با آرايش‌هاى تحريك‌آميز، ظاهر نشوند و به جلوه‌گرى و دلربايى نپردازند؛ تا زمينه انحراف مردان و به ويژه جوانان فراهم نشود. لباس افراد جامعه به ويژه لباس زنان، نمى‌تواند به هر شكل و اندازه‌اى باشد و بايد حد و ضابطه‌اى داشته باشد. بى‌بندبارى در پوشش و لباس، موجب بى‌بندبارى در تحريك غريزه جنسى است. تحقيقات علمى- در فيزيولوژى و روان‌شناسى- درباره تفاوت‌هاى جسمى و روحى زن و مرد، ثابت كرده است كه مردان نسبت به محرك‌هاى چشمى شهوت‌انگيز، حساس‌تر از زنانند و برعكس، زنان در مقابل محرك‌هاى لمسى، حساسيت بيشترى دارند. اين مزيت‌هاى جنسى در استعداد حسى، آموخته يا اكتسابى نيست؛ بلكه از زمان كودكى آشكار است. اصطلاح «چشم چرانى» كه براى اين ويژگى مردان به كار مى‌رود، زاييده حساسيت مردان نسبت به محرك‌هاى بينايى شهوانى است؛ چون دامنه و برد حس بينايى، زياد است و از اين گذشته وسعت زيادى از محيط در آن واحد ديده مى‌شود. از سوى ديگر، چون حس لامسه، دامنه و برد زياد ندارد و فعاليتش محدود به تماس از نزديك است و هورمون‌هاى جنسى زن به صورتى دوره‌اى ترشح مى‌شوند و به طور متناوب عمل مى‌كنند، تأثير محرك‌هاى شهوانى بر زن، صورتى بسيار محدود دارد و از اين نظر، فعاليت زنان بسيار كم است؛ بر خلاف مردان كه ترشح اندروژن‌ها در آنان صورتى يكنواخت دارد و هيچ عامل طبيعى آن را قطع نمى‌كند. مردان به صورتى گسترده‌تر، تحت تأثير محرك‌هاى شهوانى قرار مى‌گيرند و از اين نظر، فعال‌ترند. 📚 هفت سين حجاب (هفت پرسش درباره پوشش و حجاب)
🔷 نقش حجاب در حفظ خانواده و پیشگیری از فحشا 🔹 عليرضا مستشارى بى‌ترديد بنيان خانواده، يكى از مقدس‌ترين بنيادهاى اجتماعى است كه بشر تا به حال به خود ديده است. نقش خانواده در ايجاد جامعه سالم، يك نقش بى‌بديل است و در اين ميان، نقش حجاب و پوشش اسلامى در سلامت و استمرار پيوند خانوادگى، غير قابل انكار است؛ در مقابل، برهنگى، سمّ كشنده‌اى براى نظم و پيوند موجود در نهاد خانواده است. آمارهاى مستند، نشان مى‌دهد كه با افزايش برهنگى در جهان، طلاق و از هم گسيختگى زندگى زناشويى در دنيا، همواره بالا رفته است؛ زيرا «هر چه ديده بيند، دل كند ياد» و هر چه دل در مقوله هوس‌هاى سركش بخواهد، به هر قيمتى باشد، به دنبال آن مى‌رود و به اين ترتيب، هر روز دل به دلبرى جديد مى‌بندد و با قبلى وداع مى‌كند؛ اما در محيطى كه «حجاب» حاكم است و ديگر شرايط اسلامى رعايت مى‌شوند، دو همسر، تعلق به يكديگر دارند و احساسات و عشق و عواطفشان، مخصوص يكديگر است. در بازار آزاد برهنگى، قداست پيمان زناشويى، مفهومى ندارد؛ خانواده‌ها به سادگى متلاشى مى‌شوند و كودكان، بى‌سرپرست مى‌مانند. گسترش دامنه فحشا و افزايش فرزندان نامشروع، يكى از دردناك‌ترين پيامدهاى بى‌حجابى و آزادى‌هاى بى‌حد و حصر جنسى است كه در جوامع غربى و ساير جوامع مشابه، كاملا مشهود است. عامل اصلى فحشا و ازدياد فرزندان نامشروع، منحصر به فرهنگ برهنگى و بى‌حجابى نيست؛ بلكه يكى از عوامل اصلى و مؤثر در گسترش دامنه فحشا و جريان روبه‌رشد تولد فرزندان نامشروع، مسئله برهنگى و بى‌حجابى است. امروزه يكى از مشكلات جوامع غربى، تولد روبه رشد فرزندان نامشروع و بدون شناسنامه است؛ فرزندانى كه داراى پدر و مادر نامشخصى هستند و از نظر حقوقى، مشكلات فراوانى را به همراه آورده، نظم اجتماعى جوامع غربى را تهديد مى‌كنند. 📚 هفت سين حجاب (هفت پرسش درباره پوشش و حجاب)
🔷 رمز دستيابى لقمان به حكمت 🔹 آیت‌الله محمدمحمدی ری‌شهری ▪️مردى در برابر لقمان حكيم ايستاد و به وى گفت: تو لقمانى‌؟ تو برده بنى نحاسى‌؟ ▪️لقمان جواب داد: آرى! ▪️او گفت: پس تو همان چوپان سياهى‌؟ ▪️لقمان گفت: سياهى‌ام كه واضح است! چه چيزى باعث شگفتى تو درباره من شده است‌؟ ▪️آن مرد گفت: ازدحام مردم در خانه تو و جمع شدنشان بر درِ خانه تو و قبول كردن گفته‌هاى تو. ▪️لقمان گفت: برادرزاده! اگر كارهايى كه به تو مى‌گويم، انجام بدهى، تو هم همين‌گونه مى‌شوى. ▪️گفت: چه كارى‌؟ ▪️لقمان گفت: فرو بستن چشمم، نگهدارى زبانم، پاكى خوراكم، پاك‌دامنى‌ام، وفا كردنم به وعده و پايبندى‌ام به پيمان، و مهمان‌نوازى‌ام، پاسداشت همسايه‌ام و رها كردن كارهاى نامربوط. اين، آن چيزى است كه مرا چنين كرد كه تو مى‌بينى. ▪️در حديث نبوى آمده است: «حَقّا أقولُ‌: لَم يَكُن لُقمانُ نَبِيّا و لكِن كانَ عَبدا كَثيرَ التَّفَكُّرِ، حَسَنَ اليَقينِ أحَبَّ اللّهَ فَأَحَبَّهُ و مَنَّ عَلَيهِ بِالحِكمَةِ‌» یعنی حقيقتا مى‌گويم: لقمان، پيامبر نبود؛ بلكه بنده‌اى انديشمند بود، يقينى نيكو داشت، خدا را دوست مى‌داشت و خداوند هم او را دوست داشت و با اعطاى حكمت به او، بر وى منّت گذاشت. ▪️امام على عليه السلام مى‌فرمايد: «مَن أخلَصَ للّهِِ أربَعينَ صَباحا، يَأكُلُ الحَلالَ‌، صائِما نَهارَهُ‌، قائِما لَيلَهُ‌، أجرَى اللّهُ سُبحانَهُ يَنابيعَ الحِكمَةِ مِن قَلبِهِ عَلى لِسانِهِ‌» یعنی هر كس چهل روز اخلاص داشته باشد، حلال بخورد، روز را روزه بگيرد و شب‌زنده‌دارى كند، خداوند پاك، چشمه‌هاى حكمت را از دلش بر زبانش روان مى‌سازد. 📚 حکمت‌نامه لقمان، (زندگی نامه لقمان)، تالیف: آیت‌الله محمدمحمدی ری‌شهری (ره)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 من خادم نعلین فاطمه‌ام. 🔸 دفاع متفکر بزرگ اهل سنت دکتر عدنان ابراهیم از حضرت فاطمه (س) در مقابل شیخ وهابی عثمان الخمیس
🔶 روزگار دو روز است. 🔻 قالَ اَمِيرُالْمُؤْمِنيِنَ عَلِىٌّ عليه السلام: اَلدَّهْرُ يَوْمانِ، يَوْمٌ لَكَ وَ يَوْمٌ عَلَيْكَ، فَاِذا كانَ لَكَ فَلا تَبْطَرْ، وَ اِذا كانَ عَلَيْكَ فَلا تَحْزَنْ فَبِكِلَيْهِما سَتُخْتَبَرُ. 🔹 اميرالمؤمنين علی علیه السلام می‌فرمايند: روزگار دو روز است، روزى به نفع توست و روزى بر ضرر تو، پس روزى كه به نفع تو است شادى بيش از حد مكن و هنگامى كه به زيان توست ناراحت مباش (صبر كن) زيرا هر دو مايه آزمايش و امتحان توست (و مى‌گذرد). 📚 بحار الأنوار, جلد ۷۵, صفحه ۴۴
هدایت شده از الو سلام حاج آقا
♦️ الو سلام حاج آقا / ۶۱ 🔸 سلام بفرمایید. 🔹 حاج آقا «لقمان حکیم» که بود؟ 🔸 لقمان برده سیاه حبشى بود که علیرغم نداشتن نسب‌ معروف و زیبایی ظاهری، يكى از بزرگترين حكماى الهی محسوب می‌شد. لقمان بسیار سفر می کرد، با علما حشر و نشر داشت و به حضور چهارصد پیامبر رسیده بود. قرآن كريم در سوره‌ای که به نام لقمان مزین شده است، می‌فرماید: «وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ» یعنی به راستی ما به لقمان حکمت عطا کردیم که نسبت به خدا سپاسگزار و شاکر باش و هر که سپاس گزارد تنها به سود خود سپاس می‌گزارد و هر که ناسپاسی کند (به خدا زیان نمی‌زند، زیرا) خدا بی‌نیاز و ستوده است. 🔹 لقمان در کدام عصر و دوره‌ای زندگی می‌کرد؟ 🔸 عده‌ای معتقدند لقمان در سال دهم سلطنت حضرت داوود (ع) متولّد شد و تا زمان حضرت يونس (ع) زنده بود. برخی می‌گویند لقمان در زمان حضرت داوود (ع) پيرى سال خورده شده بود و شماری بر اين باورند كه وى در فاصله ميان بعثت عيسى (ع) و پيامبر خاتم (ص) زندگى مى‌كرد. پاره‌ای نیز اوج شهرت لقمان را با سلطنت كيقُباد، سرسلسله كيانيان در ايران مقارن می‌دانند. درباره موطن و محل زندگی لقمان نیز مورخان اختلاف نظر دارند و از بلاد شام، آسیای صغیر، شهرهای ايْله، موصل و رَمله نام برده‌اند. 🔹 لقمان چه پیشه‌ای داشت و چقدر زندگی کرد؟ 🔸 خيّاطى، نجّارى، چوپانى و هيزم‌كشى از جمله پيشه‌هايى است كه به لقمان نسبت داده‌اند. عده‌ای معتقدند لقمان، علاوه بر حكمت، داراى دانش پزشكى، فنّ بيمارى‌شناسى و معالجه بيماران نيز بوده است. درباره طول عمر لقمان نيز گزارش‌هاى مختلفی داده شده است. عمر لقمان را دويست سال، هزار سال و سه هزار سال گفته‌اند. نقل است چون عمر لقمان به آخر رسيد و ملك الموت به سراغش آمد. او را ديد که در ميان نيستان نشسته، زنبيل مى‌بافت. گفت: اى لقمان! سه هزار سال عمر يافتى. چرا خانه‌اى نساختى‌؟ گفت: ابله كسى كه او را چون تويى در پى بُوَد و او را پرواى خانه ساختن باشد! در منابع تاريخى از ایله اردون، رَمله، اسکنریه مصر، یمن و فلسطین به عنوان مدفن لقمان ياد شده است. 🔹 لقمان چگونه به حکمت دست یافت؟ 🔸 لقمان پیامبر و دارای مقام نبوت نبود.، اما از حکمت الهی برخوردار بود. طبق سنت الهی مهمترین رموز دستيابى به حكمت، برخورداری از ايمان، اخلاص، عمل صالح، زهد، غذاى حلال و ... است. نقل است که روزی مردى در برابر لقمان حكيم ايستاد و به او گفت: تو لقمانى‌؟ تو برده بنى نحاسى‌؟ لقمان جواب داد: آرى! گفت: پس تو همان چوپان سياهى‌؟ لقمان گفت: سياهى‌ام كه واضح است! چه چيزى باعث شگفتى تو درباره من شده است‌؟ آن مرد گفت: ازدحام مردم در خانه تو و جمع شدنشان بر درِ خانه تو و قبول كردن گفته‌هاى تو. لقمان گفت: برادرزاده! اگر كارهايى كه به تو مى‌گويم، انجام بدهى، تو هم همين‌گونه مى‌شوى. گفت: چه كارى‌؟ لقمان گفت: فرو بستن چشم، نگهدارى زبان، پاكى خوراك، پاك‌دامنى، وفا كردن به وعده، پايبندى‌ به پيمان، مهمان‌نوازى‌، پاسداشت همسايه‌ و رها كردن كارهاى نامربوط. اين، آن چيزى است كه مرا چنين كرده كه تو مى‌بينى. 🔹 در میان اصحاب پيامبر(ص) و ائمه هدی (ع) کسی هم‌سطح لقمان بود؟ 🔸 بله. رسول خدا (ص) «سلمان فارسی» و امام رضا (ع) «ابو حمزه ثابت بن دينار ثُمالى» و «يونس بن عبدالرحمن» را به لقمان تشبیه کرده‌اند. 🔹 داستان پندهای لقمان به فرزندش چیست؟ 🔸 لقمان داراى فرزندان بسیاری بود, آنها را به گرد خود جمع کرده و نصیحت‌شان مى‌نمود. گرچه با گفتن «یا بُنَیَّ» یعنی اى پسرک من، تنها پسر بزرگش «باران» را مورد خطاب خود قرار مى‌داد، اما خطاب او در حقیقت به همه پسران و فرزندانش, بلکه به همه انسان‌ها بود و با این تعبیر مهرانگیز مى‌خواست عواطف آنها را جلب کرده و به آنها بفهماند که من پدری دلسوز براى شما هستم و نصایح دل‌سوزانه مرا که از روى خیرخواهى است بپذیرید. این شیوه که از روش‌های آموزش مفاهیم اخلاقی و تربیتی است، در نصایح امام على (ع) به دو فرزندش امام حسن (ع) و امام حسین (ع) نیز دیده مى‌شود. قرآن کریم ده اندرز لقمان به فرزندش را درباره توحید، معاد، نماز، امر به معروف، نهى از منکر، صبر و استقامت، تواضع، دورى از خود خواهى، اعتدال در راه رفتن، اعتدال در صدا و سخن گفتن یادآوری کرده است. 🔹 ممنون حاج آقا ✍️ اکبر مظفری 📚 برداشتی از کتاب: حکمت‌نامه لقمان، (زندگی‌نامه لقمان)، تالیف: آیت‌الله محمدمحمدی ری‌شهری (ره) ▪️به ما بپیوندید: https://eitaa.com/alosalamhajaqa
🔷 ستون پنجم 🔹 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری (ره) ▪️قرآن راجع به منافقین زیاد سخن می‌گوید، در حقیقت هشداری است به مسلمانان که همواره بایستی مواظب منافقین باشند و فریب آنها را نخورند زیرا منافق اختصاص به صدر اسلام ندارد، در هر زمانی منافق وجود دارد که در میان صفوف مسلمانان رخنه می‌کنند و تظاهر به اسلام می‌‏نمایند و از پشت خنجر می‏‌زنند. ▪️اصطلاح «ستون پنجم» را شاید شنیده باشید. گویا در جنگ بین‏‌الملل اول یکی از ارتش‌ها چهار ستون علنی داشت که با اسلحه گرم به دشمن حمله می‌کرد، ولی گروهی را نیز قبلاً به داخل ارتش مخالف فرستاده بودند که آنان را اغفال می‌کردند و چنانکه می‌گویند بیش از چهار ستون علنی، این ستون مخفیانه کار می‌کردند. نام آنها را «ستون پنجم» گذاشته‌‏اند که در داخل صفوف دشمن تظاهر به محبت می‌کنند ولی در باطن به نفع گروه خودشان در کارند. ▪️قرآن می‌گوید: همیشه خطر ستون پنجم، جامعه مسلمانان را تهدید می‌کند، کسانی که می‌گویند: امَنّا بِاللهِ وَ بِالْیوْمِ الْاخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ‏ ما ایمان به خداوند و به روز قیامت آورده‌ایم، ولی دروغ می‌گویند. 📚 آشنایی با قرآن، ج 2، ص 74
🔷 خطر منافقین 🔹 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری (ره) قرآن مجید درباره کفار دو آیه ذکر کرد و درباره مؤمنین سه یا چهار آیه، ولی وقتی به منافقین می‌رسد حدود سیزده آیه در این باره بحث می‌کند؛ به علاوه آیات مربوط به منافقین را در چند مورد با کلمه‏ اَلا (آگاه باشید!) آغاز کرد. چرا قرآن این همه درباره معرفی منافقین اهتمام نموده‌‏ است؟ این مسئله‌ را - که چرا این همه قرآن روی منافقین تکیه کرده است - مفسرین طرح کرده‌اند و معمولاً چنین پاسخ داده‌اند: با وجود اینکه منافق یکی از اقسام کافر است، در عین حال چنانکه از قرآن در بعضی موارد استفاده می‌شود، منافق خطرش برای اسلام از کافر بیشتر است، زیرا کافر - یعنی کسی که قرآن اصطلاحاً او را کافر می‌خواند - کسی است که خدا و پیغمبر را قبول ندارد، ولی صداقت دارد، یعنی علناً اظهار می‌کند و تکلیف مردم با او روشن است. ولی آن کس که بر روی عقیده قلبی خود روپوش نهاده و به زبان طوری سخن می‌گوید و در دل طور دیگر است، خطرش بسیار زیاد است. زیرا مردم مسلمان را گول می‌زند، و هیچ گاه مردم از کفار گول نمی‌خورند. و لذا می‌فرماید: «انَّ الْمُنافِقینَ فِی الدَّرْک الْاسْفَلِ مِنَ النّارِ» اینکه در تاریخ می‌بینیم پیامبر جنگید و پیروز شد ولی علی علیه السلام نتوانست مانند رسول (ص) پیش ببرد، جهتش همین است که پیامبر با کفار جنگید و علی با منافقین؛ یعنی رسول الله با مردمی جنگید که در مسلک و مرام خودشان صادق و صریح بودند و وقتی می‌گفت بگویید لا اله الّا الله می‌گفتند ما قبول نداریم. در مقابل رسول الله ابوسفیان شعار می‌داد: اعْلُ هُبَل، اعْلُ هُبَل و پیغمبر در مقابل آنان می‌گفت بگویید: اللهُ اعْلی‏ وَ اجَلُّ، و بالاخره الله با هبل رو در روی هم قرار می‏‌گرفت، لذا نتیجه معلوم بود: پیروزی الله و شکست هبل. ولی علی (ع) با همان ابوسفیان‌ها روبرو بود اما شعارشان شعار اسلام بود. معاویه که همواره دنباله ‏رو اهداف پدرش ابوسفیان بود اگر علناً شعارش اعْلُ هُبَل می‌‏بود صددرصد از علی شکست می‌خورد، ولی اینک لباس اسلام به تن کرده و به جای اعْلُ هُبَل گفتن در حالی که برای اسلام اشک تمساح می‏‌ریزد شعار می‌دهد که: «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیهِ سُلْطاناً فَلا یسْرِفْ فِی الْقَتْلِ انَّهُ کانَ مَنْصوراً» و فریاد می‏‌زد: خلیفه مظلوم پیامبر، عثمان، شهید شده است. ایها الناس! مگر می‌شود خون خلیفه پیامبر هدر رود؟! و بدین وسیله مردم را برای انتقام گرفتن از قاتلین عثمان بسیج می‌‏نماید و سپس علی (ع) را به عنوان رهبر آنان معرفی می‌کند! و حال اینکه کشنده واقعی عثمان خود معاویه است و این کلام علی (ع) در نهج‌البلاغه است که: «وَ هُمْ یطْلُبونَ دَماً هُمْ سَفَکوهُ‏» و نیز می‌فرماید: آن روزی که عثمان کمک خواست چرا به او کمک نکردی؟! چون منتظر بودی عثمان کشته شود و از کشته‏‌اش بهره‌برداری کنی. جاسوسانی به مدینه فرستاده بود که در حوالی خانه عثمان مراقب باشند؛ وقتی عثمان کشته شد، بلافاصله پیراهن خون‏‌آلود او را به شام برسانند؛ و جاسوسان این مأموریت را به سرعت انجام دادند و این پیراهن مدتی در مسجد شام آویزان بود و معاویه شخصاً گاه و بیگاه در انظار عموم در پای آن اشک می‏‌ریخت و در سوگ خلیفه پیامبر بر سر و سینه می‌‏زد! و بدین وسیله مردم ساده‌‏لوح مسلمان برای خدا و به خاطر خدا تحریک می‌شدند و در راه خدا خون می‌دادند و کشته می‌شدند. و آخرالامر نیز در صفّین هنگامی که احساس شکست کرد، باز از نقشه‏‌های فریب‌کارانه و منافقانه استفاده نمود و قرآن را بر نیزه کرد؛ یعنی ما تسلیم قرآن هستیم. و علی (ع) که می‌دانست چه نیرنگی در کردار آنان خفته است، فریاد می‌‏زد: بزنید و به پیشرفت خودتان ادامه دهید. اما مقدسین نادانی که از خطر منافقین آگاه نبودند فریاد برآوردند که ما با قرآن نمی‏‌جنگیم، و اینکه تو می‌گویی معنایش این است که ما با قرآن بجنگیم. و بدین وسیله حزب اموی خود را نجات داد. این است خطر هولناک نفاق که قرآن مسلمین را با کلمه‏ اَلا (آگاه باشید) هشدار می‌دهد. اسلام هر وقت با کفر روبرو شده شکست داده و هر وقت که با نفاق روبرو شده شکست خورده است، چون نفاق از نیروی خود اسلام استفاده کرده و بر ضد آن به کار برده است؛ یعنی لباس اسلام به تن نموده و با آن جنگیده است. 📚 آشنایی با قرآن، ج 2، ص97
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ آیا کفش منو بدون دریافت پول واکس می‌زنی؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شمس لنگرودی : زندگی در ایران سخته اما در آمریکا بی معنی است برای همین برگشتم گوش کنید👆
🔷 مرجفون 🔹 رهبر معظم انقلاب اسلامی ▪️امنیّت روانی جامعه؛ یعنی دچار اضطراب نکردن مردم، دچار ترس و تردید نکردن مردم؛ اینطور است دیگر؛ این خیلی مهم است. بعضی‌ها با خبری که می‌دهند، با تحلیلی که می‌کنند، با تفسیری که از وقایع می‌کنند، در مردم تردید ایجاد می‌کنند، ترس ایجاد می‌کنند؛ این از نظر خدای متعال مردود است؛ قرآن صریح است در این معنا؛ قرآن صریح در این معنا است: «لَئِن لَم یَنتَهِ المُنافِقونَ وَ الَّذینَ فی‌ قُلوبِهِم مَرَضٌ وَ المُرجِفونَ فِی المَدینَة» ▪️مرجفون یعنی همین‌ها. مرجفون یعنی کسانی که در دل مردم اضطراب ایجاد می‌کنند، ترس ایجاد می‌کنند؛ اگر چنانچه اینها از این کارشان دست برندارند، خدای متعال به پیغمبر می‌فرماید: لَنُغریَنَّکَ بِهِم‌؛ تو را مأمور می‌کنیم که به سراغ اینها بروی و مجازاتشان کنی. این‌قدر این مسئله‌ امنیّت روانی مهم است. مرجفون همان کسانی هستند که امنیّت روانی جامعه را به هم می‌زنند، شایعه‌سازی می‌کنند؛ بعضی‌ها از روی غرض، از مسائل گوناگون تحلیل‌های غلط ارائه می‌دهند. 📚 بیانات در دیدار خانواده‌های معظم شهدای امنیت، (۱۴۰۳/۸/۶)