🔹اوج مدارا🔹
📣 حجت الاسلام مسیح مهاجری
آقای محمد منتظری هم در ۷ تیر شهید شد، محمد منتظری از اول تشکیل حزب، عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی بود و تا اواخر سال ۵۷ که به دلیلی هم خودش رفت و هم اخراج شد و آن دلیل این بود که به شدت علیه آقای بهشتی تبلیغات میکرد، اعلامیه پخش می کرد و روزنامه ای منتشر می کرد و تعبیری که بسیار تعبیر بدی بود علیه آقای بهشتی به کار می برد که آن تعبیر راسپوتین بود. این عبارت خیلی توهین آمیز بود.
و واقعا غیرمنصفانه درباره ایشان می نوشت و می گفت و تبلیغ می کرد. این ماجرا تا چند روز مانده به ۷ تیر ۱۳۶۰ طول کشید. ما و همه اعضا در دفتر سیاسی حزب جمهوری اسلامی نشسته بودیم و آقای بهشتی هم که خیلی منظم بودند، نظم و وقت شناسی ایشان زبانزد بود، آن روز برای اولین بار ایشان با تاخیر به جلسه آمدند، در ابتدای ورودشان گفتند: سلام علیکم، عذر می خواهم!
ایشان با یک قیافه بشاش و خوشحال به ما گفتند که محمد آقای منتظری آمده بود.
همه با تعجب گفتیم: چطور؟ او که با شما دشمن بود!
گفتند که من آماده شده بودم که حرکت کنم و اینجا بیایم که به من خبر دادند محمد آقای منتظری آمده است و می خواهد شما را ببیند. من دیدیم که اگر با او به صحبت بنشینم اینجا خلف وعده می شود و این بد است، اگر او را رد کنم فکر می کند که به خاطر اهانت هایی که به من کرده است، دارم به او بی اعتنایی می کنم و این هم بد است، اما من فکر کردم بین این دو تا دومی را انتخاب کنم و او را بپذیرم و بعدا از شما عذرخواهی کنم.
برای ما جالب بود که محمد آقا برای چه نزد ایشان رفته بود و ایشان به ما گفتند: زمانی که محمد آقا را دیدم بغل باز کردم و او را در آغوش گرفتم و گفتم محمد آقا خوش آمدی!
محمد آقا به من گفت: آقای بهشتی من آمده ام تا از شما عذرخواهی کنم، من اشتباه کردم و آمده ام تا شما من را ببخشید.
من هم گفتم: محمد آقا من از اول شما را بخشیده بودم و چیزی در دل ندارم و بعد از مدتی که با هم خوش و بش کردیم من از محمد آقا عذر خواهی کردم و گفتم جلسه ای دارم و باید بروم.
ایشان بعدا به مسؤلین جلسه های یکشنبه حزب دستور دادند که آقای محمد منتظری را هم دعوت کنند و او در آن جلسه شرکت کرد و در همان جلسه هم شهید شد. این اوج مدارا است.
📚 گفتگو با ملوک السادات بهشتی، حجج الاسلام جواد اژه ای و مسیح مهاجری، ۱۳۹۹/۴/۸
#شهید_بهشتی
#شهید_محمد_منتظری
#مسیح_مهاجری
#مدارا
#خاطرات
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin
🔹يک لباس هم از ما دزدیده🔹
✍ حجتالاسلام مسیح مهاجری
در دوران استبداد رضاخانی، عالم مجاهدی در تبريز زعامت دينی و مديريت حوزه علميه آن شهر را برعهده داشت به نام آيتالله شهيدی. ايشان به دليل مخالفت با رضاشاه مورد غضب دربار بود و رضاشاه درصدد بود در فرصتی مناسب ضربهای به اين عالم مجاهد وارد کند و او را از اعتبار ساقط نمايد. رضاشاه يک روز مطلع می شود در تبريز يک فرد ملبس به لباس روحانيت به اتهام دزدی دستگير شده است. به رئيس شهربانی تبريز دستور می دهد دزد را با همان لباس روحانيت به مسجدی که آيتالله شهيدی در آن نماز جماعت می خواند ببرد و بين دو نماز در کنار محراب و جلوی چشمان مردم، خطاب به آيتالله شهيدی بگويد اين فرد دزدی کرده ولی چون هم لباس شماست ما او را به شما تحويل می دهيم تا هر طور که صلاح می دانيد با او رفتار کنيد. آيتالله شهيدی که متوجه دسيسه خطرناک حکومت شده بود، از محراب بيرون آمد، لباس روحانيت را از تن فرد متهم به دزدی درآورد و به رئيس شهربانی گفت: «اين شخص از ما هم اين لباس را دزديده بود که ما آن را از او پس گرفتيم، حالا او مثل شما شده، هر طور که لازم است خودتان او را مجازات کنيد». رئيس شهربانی دست از پا درازتر از مسجد خارج می شود و با گزارشی که از ماجرا به رضاشاه می دهد، او را هم دچار شگفتی و ناکامی می کند.
📚 روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۴۰۰/۸/۸
#مسیح_مهاجری
#روحانیت
❇️ به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/koshechin