eitaa logo
خوشه چین
148 دنبال‌کننده
358 عکس
76 ویدیو
1 فایل
■امام علی علیه السلام: «انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال» بنگر که چه گفته می‌شود نه این که چه کسی می‌گوید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹خدا را شکر که در زمان علی نبودیم🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری ما اگر بخواهیم در یک موضوع خدا را شکر بکنیم که در زمان علی نبودیم، حق داریم برای اینکه اگر در آن زمان می‏بودیم آنقدر ایمان نداشتیم که در آن موضوع ثابت قدم بمانیم. ممکن است ما اگر در زمان علی علیه السلام بودیم در جنگ جمل شرکت می‏کردیم، در جنگ صفین هم شرکت می‏کردیم ولی باور نکنید اگر ما با علی می‏بودیم جرأت می‏کردیم که در جنگ خوارج هم شرکت بکنیم برای اینکه آنجا علی به جنگ کسانی رفت که «قائِمُ اللَّیلِ وَ صائِمُ النَّهار» بودند، یعنی مردمانی که از سر شب تا صبح عبادت می‏کردند و روزها روزه‏دار بودند و در پیشانی آنها آثار سجده بود: جِباهاً قَرِحَةً پیشانی هایی که از بس سجده کرده بودند قرحه‏دار شده بود. چه کسی جرأت داشت با اینها بجنگد؟! فقط علی می‏توانست چون به ظاهر نگاه نمی‏کرد، با اینکه علی اقرار می‏کند که اینها مردمانی متظاهر و دروغگو نبودند. عمده این است. اگر منافق می‏بودند مهم نبود ولی خیر، اینها شب ها نماز می‏خواندند و روزها روزه‏دار بودند اما وجودشان برای اسلام خطر است، جامدهایی هستند که برای اسلام ضررشان از دشمنان اسلام بیشتر است. و اگر علی در آن روز شمشیر به روی خوارج نکشیده بود و اگر شخصیت علی نبود و آن نصوصی که پیغمبر درباره علی کرد و اگر آن مقام علی، ایمان علی، زهد و تقوای علی نبود، بعد از علی هم هیچ خلیفه‏ای قدرت نداشت با خوارج بجنگد، هیچ سربازی جرأت نمی‏کرد به جنگ خوارج برود. ولی چون علی پیشقدم شده بود، آنها هم با خوارج می‏جنگیدند؛ می‏گفتند اینها کسانی هستند که علی با اینها جنگیده است، اگر جنگیدن با اینها خلاف حق بود علی با اینها نمی‏جنگید. 📚 اسلام و مقتضیات زمان، ج ۲، ص ۷۶ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹من آماده ام برای مسلمان شدن🔹 📣 آیت الله العظمی شبیری زنجانی در زمان شاه مى‏‌خواستند در منطقه بهارستان تهران، اطراف ساختمان مجلس شوراى ملّى را بسازند و بايد ۳۵ خانه خراب مى‏‌شد. به‌ اطلاع صاحبان خانه‌ها رساندند كه خانه شما را مترى فلان مقدار مى‌خريم. هر كس اعتراض دارد، بنويسد تا رسيدگى شود. هيچ‌‏ كس به‌ جز واعظ مشهور مرحوم حسینعلی راشد اعتراض نكرد. اين جريان خيلى بر مسؤولان گران آمد، و گفتند: فقط اين‌كه آخوند است، اعتراض كرده! بعد مرحوم راشد را دعوت كردند و آماده شدند براى اين‌كه به‌ او حمله كنند و خفيفش {خوار} نمايند! راشد آمد و بعد از سلام و احوال‏‌پرسى از او پرسيدند كه اعتراض شما چيست؟ گفت: حقيقتش اين است كه اين خانه را من سال‌ها قبل و به‌ قيمت خيلى كم خريده‌‏ام و در اين مدت زمان طولانى مخروبه شده و به‌ نظر من قيمتى كه شما پيشنهاد كرده‏‌ايد زياد است و من راضى نيستم از بيت‌المال مردم، قيمت بيش‌ترى براى خانه‌ام بگيرم. بهت و تعجّب همه را فرا گرفت و يكى از اعضاى كميسيون كه از اقليت‌هاى دينى بود، از جا برخاست و راشد را بوسيد و گفت: اگر اسلام اين است من آماده‌ام براى مسلمان شدن. 📚 جرعه‌ای از دریا، ج ۲، ص ۶۵۸ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹عبادت یا معصیت کبیره🔹 📣 امام خمینی گاهی می‌شود که کارهای به ظاهر اسلامی، لکن با بی‌توجهی و خلاف اسلام واقع می‌شود. فی‌المَثَل، اشخاصی می‌خواهند خدمت بکنند، پاسدارها می‌خواهند خدمت بکنند، پلیس می‌خواهد خدمت بکند و قصدش هم خدمت است، لکن گاهی در کیفیت عمل طوری می‌شود که معصیت می‌شود؛ مثلاً، من از این کارهای جزئی، خرده کاری‌ها شروع می‌کنم؛ مثلاً، می‌خواهند در کمیته‌ها، در جاهایی که برای بسیج مهیا هستند، می‌خواهند اینها خدمت بکنند، لکن گاهی همین‌هایی که می‌خواهند خدمت بکنند، یک کارهایی انجام می‌دهند که با موازین اسلامی درست در نمی‌آید؛ مثل اینکه نصف شب ها شروع می‌کنند به فریاد و شعار دادن و دعا خواندن و تکبیر گفتن، در صورتی که همسایه‌ها هستند و ناراحت می‌شوند، مریض‌ها هستند، معلولین هستند، بیمارستان ها هست و اینها رنج می‌برند، و شما یک چیزی را که می‌خواهید عبادت باشد، معصیت کبیره می‌شود. اگر در سحر ـ فرض بکنید ـ یک عده‌ای بخواهند دعای وحدت بخوانند، خوب، می‌شود در داخل منزل خودشان، در داخل آن محلی که هستند، در آن داخل، خودشان بخوانند. برای خدا می‌خواهند بخوانند و بلندگو اگر دارند، بلندگو را در داخل بگذارند که صدا بیرون نیاید. گاهی پیش من اشخاصی می‌‌آیند و شکایت می‌کنند که تمام آرامش ما را بعضی از این گروه‌ها به هم می‌زنند و حتی ما خواب نداریم. شما می‌خواهید یک کار عبادی بکنید، می‌خواهید تظاهرات کنید، می‌خواهید چه بکنید، تبلیغ کنید، دعا بخوانید شما، دعا بین خودتان و خداست. فرضاً بخواهید یک اجتماعی باشد که در آن اجتماع، دعا خوانده بشود، اینجا نباید بلندگوهای بزرگ را؛ پر قوّه را بیرون بگذارند و تمام افرادی که در این محله هستند یا محله‌های دور هستند، رنج ببرند از این کار. اینها معصیت کبیره است که الآن که متوجه شدید، دیگر عذر ندارید. اذیت مسلم و آزار مؤمنین از بزرگترین گناهان کبیره است. شما می‌خواهید تبلیغ کنید، در بین خودتان می‌خواهید بکنید، بکنید؛ مانعی ندارد. در مراکز خودتان هر چه می‌خواهید دعا بکنید، هر چه می‌خواهید تبلیغ کنید، هر چه می‌خواهید شعار بدهید، لکن ملاحظۀ مردم ضعیف را، مردمی که روز کار کردند و حالا می‌خواهند استراحت کنند، این مرضایی که در بیمارستان‌ها هستند، این معلولینی که از خود شما هستند و در جنگ‌ها معلول شده‌اند و حالا می‌خواهند استراحت کنند، بکنید؛ این فریادهای شما نمی‌گذارد آنها استراحت کنند. 📚 بیانات در دیدار با وزیر کشور، فرمانده ژاندارمری، استانداران سراسر کشور و ...، ۱۳۶۱/۵/۱۷ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹علم ناقص🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری همان طوری که انسان گاهی به مال خود مغرور می‌شود و جنون ثروت او را می‌گیرد، خیال می‌کند مال و ثروت که به چنگ آورده او را از همه چیز بی‌نیاز می‌کند و می‌تواند او را در دنیا مخلّد سازد یحْسَبُ اَنَّ مَالَهُ اَخْلَدَهُ می‌پندارد که ثروت موجب عمر جاوید اوست یا گاهی به جاه و مقام خود مغرور می‌شود، جنون جاه و مقام بر مغزش مستولی می‌گردد، به طغیان و فساد در روی زمین می‌پردازد، کوس اَنَا رَبُّکمُ الاَْعْلی می‌زند، همین طور هم گاهی غرور علم بر انسان مسلط می‌شود و یک نوع جنون بر او مستولی می‌کند، با این فرق که جنون ثروت و قدرت از ثروت زیاد و قدرت زیاد پیدا می‌شود و جنون علم از علم کم و ادراک ضعیف. می‌گویند هر چیزی وجود ناقصش بهتر است از عدم محض، مگر علم که هیچ نداشتنش از ناقص داشتنش بهتر است، زیرا علم ناقص جنون‌آور و سکرآور و مست‌کننده است. البته مال و جاه هم جنون‌آور و سکرآورند، اما جنون اینها از زیادی پیدا می‌شود بر خلاف سکر علم و جنون علم که از کمی و نقص آن برمی‌خیزد نه از زیادی، و همین سکر و مستی منشأ تکذیب هایی به حقایق می‌شود. 📚 بیست گفتار، ص ۲۶۲ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹گره گشای🔹 ✍️ پروین اعتصامی ◽️پیرمردی، مفلس و برگشته بخت ◾️روزگاری داشت ناهموار و سخت ◽️هم پسر، هم دخترش بیمار بود ◾️هم بلای فقر و هم تیمار بود ◽️این، دوا می خواستی، آن یک پزشک ◾️این، غذایش آه بودی، آن سرشک ◽️این، عسل می خواست، آن یک شوربا ◾️این، لحافش پاره بود، آن یک قبا ◽️روزها می رفت بر بازار و کوی ◾️نان طلب می کرد و می برد آبروی ◽️دست بر هر خودپرستی می گشود ◾️تا پشیزی بر پشیزی می فزود ◽️هر امیری را، روان می شد ز پی ◾️تا مگر پیراهنی، بخشد به وی ◽️شب، به سوی خانه می مد زبون ◾️قالب از نیرو تهی، دل پر ز خون ◽️روز، سائل بود و شب بیمار دار ◾️روز از مردم، شب از خود شرمسار ◽️صبحگاهی رفت و از اهل کرم ◾️کس ندادش نه پشیز و نه درم ◽️از دری می رفت حیران بر دری ◾️رهنورد، اما نه پائی، نه سری ◽️ناشمرده، برزن و کوئی نماند ◾️دیگرش پای تکاپوئی نماند ◽️درهمی در دست و در دامن نداشت ◾️ساز و برگ خانه برگشتن نداشت ◽️رفت سوی آسیا هنگام شام ◾️گندمش بخشید دهقان یک دو جام ◽️زد گره در دامن آن گندم، فقیر ◾️شد روان و گفت کای حی قدیر ◽️گر تو پیش آری به فضل خویش دست ◾️برگشائی هر گره کایام بست ◽️چون کنم، یارب، در این فصل شتا ◾️من علیل و کودکانم ناشتا ◽️می خرید این گندم ار یک جای کس ◾️هم عسل زان می خریدم، هم عدس ◽️آن عدس، در شوربا می ریختم ◾️وان عسل، با آب می‌آمیختم ◽️درد اگر باشد یکی، دارو یکی است ◾️جان فدای آنکه درد او یکی است ◽️بس گره بگشوده‌ای، از هر قبیل ◾️این گره را نیز بگشا، ای جلیل ◽️این دعا می کرد و می‌پیمود راه ◾️ناگه افتادش به پیش پا، نگاه ◽️دید گفتارش فساد انگیخته ◾️وان گره بگشوده، گندم ریخته ◽️بانگ بر زد، کای خدای دادگر ◾️چون تو دانائی، نمی داند مگر ◽️سال ها نرد خدائی باختی ◾️این گره را زان گره نشناختی ◽️این چه کار است، ای خدای شهر و ده ◾️فرق ها بود این گره را زان گره ◽️چون نمی‌بیند، چو تو بیننده‌ای ◾️کاین گره را برگشاید، بنده‌ای ◽️تا که بر دست تو دادم کار را ◾️ناشتا بگذاشتی بیمار را ◽️هر چه در غربال دیدی، بیختی ◾️هم عسل، هم شوربا را ریختی ◽️من ترا کی گفتم، ای یار عزیز ◾️کاین گره بگشای و گندم را بریز ◽️ابلهی کردم که گفتم، ای خدای ◾️گر توانی این گره را برگشای ◽️آن گره را چون نیارستی گشود ◾️این گره بگشودنت، دیگر چه بود ◽️من خداوندی ندیدم زین نمط ◾️یک گره بگشودی و آن هم غلط ◽️الغرض، برگشت مسکین دردناک ◾️تا مگر برچیند آن گندم ز خاک ◽️چون برای جستجو خم کرد سر ◾️دید افتاده یکی همیان زر ◽️سجده کرد و گفت کای رب ودود ◾️من چه دانستم ترا حکمت چه بود ◽️هر بلائی کز تو آید، رحمتی است ◾️هر که را فقری دهی، آن دولتی است ◽️تو بسی زاندیشه برتر بوده‌ای ◾️هر چه فرمان است، خود فرموده‌ای ◽️زان به تاریکی گذاری بنده را ◾️تا ببیند آن رخ تابنده را ◽️تیشه، زان بر هر رگ و بندم زنند ◾️تا که با لطف تو، پیوندم زنند ◽️گر کسی را از تو دردی شد نصیب ◾️هم، سرانجامش تو گردیدی طبیب ◽️هر که مسکین و پریشان تو بود ◾️خود نمی دانست و مهمان تو بود ◽️رزق زان معنی ندادندم خسان ◾️تا ترا دانم پناه بی کسان ◽️ناتوانی زان دهی بر تندرست ◾️تا بداند کآنچه دارد زان تست ◽️زان به درها بردی این درویش را ◾️تا که بشناسد خدای خویش را ◽️اندرین پستی، قضایم زان فکند ◾️تا تو را جویم، تو را خوانم بلند ◽️من به مردم داشتم روی نیاز ◾️گرچه روز و شب در حق بود باز ◽️من بسی دیدم خداوندان مال ◾️تو کریمی، ای خدای ذوالجلال ◽️بر در دونان، چو افتادم ز پای ◾️هم تو دستم را گرفتی، ای خدای ◽️گندمم را ریختی، تا زر دهی ◾️رشته‌ام بردی، تا که گوهر دهی ◽️در تو پروین، نیست فکر و عقل و هوش ◾️ورنه دیگ حق نمی‌افتد ز جوش ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹بی دینی برای دین🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری یکی از راه هایی که از آن راه بر دین از جنبه‌های مختلف ضربه وارد شده است، رعایت نکردن این اصل است که ما همان‌طور که هدفمان باید مقدس باشد، وسایلی هم که برای این هدف مقدس استخدام می‌کنیم باید مقدس باشد. مثلًا ما نباید دروغ بگوییم، نباید غیبت کنیم، نباید تهمت بزنیم؛ نه فقط برای خودمان نباید دروغ بگوییم، به نفع دین هم نباید دروغ بگوییم، یعنی به نفع دین هم نباید بی‌دینی کنیم، چون دروغ گفتن بی‌دینی است. به نفع دین دروغ گفتن، به نفع دین بی‌دینی کردن است. به نفع دین تهمت زدن، به نفع دین بی‌دینی کردن است. به نفع دین غیبت کردن، به نفع دین بی‌دینی کردن است. دین اجازه نمی‌دهد ولو به نفع خودش ما بی‌دینی کنیم. 📚 سیری در سیره نبوی، ص ۱۲۴ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹نقش کلیسا در گسترش بی دینی🔹 📣 متفکر شهید استاد مرتضی مطهری کلیسا از نظر دیگر نیز نقش مهمّی در سوق دادن مردم به ضدّ خدایی دارد که از نارسایی مفاهیم الهی کلیسایی بسی مؤثّرتر بوده است و آن تحمیل عقاید و نظریات خاصّ مذهبی و علمی کلیسا به صورت اجبار و سلب هرگونه آزادی عقیده در این دو قسمت است. کلیسا علاوه بر عقاید خاصّ مذهبی، یک سلسله اصول علمی مربوط به جهان و انسان را که غالباً ریشه‏ های فلسفی یونانی و غیر یونانی داشت و تدریجاً مورد قبول علمای بزرگ مذهب مسیح قرار گرفته بود، در ردیف اصول عقاید مذهبی قرار داد و مخالفت با آن «علوم رسمی» را جایز نمی‏ شمرد، بلکه به شدّت با مخالفان آن عقاید مبارزه می‏ کرد. ما فعلًا به مسأله آزادی مذهب و عقاید مذهبی و اینکه اصول عقاید مذهبی اجباراً باید آزادانه مورد تحقیق واقع شود وگرنه با روح مذهب که هدایت و راهنمایی است منافی است، کاری نداریم. اینکه اصول دین باید تحقیقی باشد نه تقلیدی و یا تحمیلی، تزی است که اسلام طرفدار آن است؛ برخلاف مسیحیت که اصول دین را برای عقل، «منطقه ممنوعه» اعلام کرده است. خطای عمده کلیسا در دو جهت دیگر بود: یکی اینکه کلیسا پاره‏ای معتقدات علمی بشری موروث از فلاسفه پیشین و علمای کلام مسیحی را در ردیف اصول مذهبی قرار داد و مخالفت با آنها را موجب ارتداد دانست؛ دیگر اینکه حاضر نبود صرفاً به ظهور ارتداد اکتفا کند و هر کس که ثابت و محقّق شد مرتد است، او را از جامعه مسیحیت طرد کند، بلکه با نوعی رژیم پلیسی خشن در جستجوی عقاید و ما فی الضّمیر افراد بود و با لطائف الحیل کوشش می‏ کرد کوچکترین نشانه‏ ای از مخالفت با عقاید مذهبی در فردی یا جمعی پیدا کند و با خشونتی وصف ناشدنی آن فرد یا جمع را مورد آزار قرار دهد. این بود که دانشمندان و محقّقان جرأت نداشتند برخلاف آنچه کلیسا آن را علم می‏ داند بیندیشند؛ یعنی مجبور بودند آنچنان بیندیشند که کلیسا می‏ اندیشد. این فشار شدید بر اندیشه‏ ها که از قرن ۱۲ تا ۱۹ در کشورهای فرانسه، انگلستان، آلمان، هلند، پرتغال، لهستان و اسپانیا معمول بود، بالطّبع عکس العمل بسیار بدی نسبت به دین و مذهب به طور کلّی ایجاد کرد. کلیسا محاکمی به نام «انگیزیسیون» یا «تفتیش عقاید» به وجود آورد که نام این محاکم از وظیفه‏ ای که به عهده آنها گذاشته شده بود، حکایت می‏کند. ... مذهب که می‏ بایست دلیل هدایت و پیام آور محبّت باشد، در اروپا به این صورت درآمد که مشاهده می‏ کنیم. تصوّر هر کس از دین و خدا و مذهب، خشونت بود و اختناق و استبداد. بدیهی است که عکس العمل مردم در مقابل چنین روشی جز نفی مذهب از اساس و نفی آن چیزی که پایه اوّلی مذهب است، یعنی خدا، نمی‏ توانست باشد. هر وقت و هر زمان که پیشوایان مذهبی مردم - که مردم در هر حال آنها را نماینده واقعی مذهب تصوّر می‏ کنند - پوست پلنگ می‏ پوشند و دندان ببر نشان می‏ دهند و متوسّل به تکفیر و تفسیق می‏ شوند، مخصوصاً هنگامی که اغراض خصوصی به این صورت در می‏ آید، بزرگترین ضربت بر پیکر دین و مذهب به سود مادّیگری وارد می‏ شود. 📚علل گرایش به مادیگرایی، ص ۶۶ - ۷۲ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹آزاده ام🔹 ✍ علامه طباطبائی ◽️از دل آن روز كه من زاده‌ ام‌ ◾️داغ به دل بوده و دلداده‌ ام‌ ◽️تا به رَه افتاده‌ ام از كودكى‌ ◾️هيچ نياسوده دلم اندكى‌ ◽️شهر و ده و سينه دريا و كوه‌ ◾️گشتم و بگذشتم و دل در ستوه‌ ◽️رحل به هر جاى كه مى‌ افكنم‌ ◾️روز دگر خيمه خود مى‌ كَنَم‌ ◽️شاهِد مقصود نديدم دمى‌ ◾️هيچ نديدم خوشى و خرّمى‌ ◽️چرخ نگرديده به كامم همى‌ ◾️قرعه نيفتاده به نامم دَمى‌ ◽️از كف و از كاسه گردون دون‌ ◾️برده‌ ام و ريخته‌ ام اشك و خون‌ ◽️من كه نبودم به رهش خارِ راه‌ ◾️كوشش وى را ننمودم تباه‌ ◽️جرم من اين است كه آزاده‌ ام‌ ◾️وَز رقم تيره دلى، ساده‌ ام‌ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin
🔹گاه نجنگیدن سخت تر از جنگیدن است🔹 📣 دکتر صادق طباطبایی امام موسی صدر مرتب‌ به‌ یاسر عرفات‌ تذکر می‌دادند که‌ مراقب‌ باشید و در دام‌ تحریکات‌ فالانژیست‌ها نیفتید. اسرائیلی‌ها درصددند بین‌ شما دعوا راه‌ بیندازند. به‌ محض‌ اینکه‌ بین‌ شما و لبنانی‌ها گلوله‌ای رد و بدل‌ شود، تبلیغات‌ راه‌ می‌اندازند که‌ فلسطینی‌ها در اینجا به‌ اسم‌ میهمان‌ آمده‌اند، اما خود اشغالگر شده‌اند. فالانژیست‌ها بی‌هیچ‌ بهانه‌ای می‌گفتند، وجود فلسطینی‌ها باعث‌ شده‌ است‌ تا اسرائیل‌ زمین‌های ما را بمباران‌ و خانه‌های ما را ویران‌ کند. حالا بعد از درگیری طبیعتاً‌ مشکل‌ دو چندان‌ می‌شود. یکی از روز‌ها فالانژیست‌ها به‌ اتوبوس‌ حامل‌ فلسطینی‌ها حمله‌ می‌کنند. آن‌ها قصد داشتند با عمل‌ متقابل‌ پاسخ‌ بدهند، اما با فشار آقای صدر از این‌ کار جلوگیری شد. از حسن تصادف‌ بنده‌ و یکی از دوستان‌ نیز در آن‌ ماجرا حضور داشتیم. ساعت‌ ۱ بعد از نیمه‌ شب‌ بود که‌ دایی جان‌ گفتند: همگی برخیزید تا برویم. یاسر عرفات‌ درخواست‌ کرده‌ تا با او ملاقاتی داشته‌ باشیم. اسم‌ یاسر عرفات‌ را که‌ می‌شنوید، شخصیت‌ امروز او در ذهنتان‌ جلوه‌ نکند. او آن‌ روز یک‌ آدم‌ ضعیف‌ و لرزان‌ و ذلیل‌ نبود، که‌ تنها اداره‌ چند پاسگاه‌ به‌ او سپرده‌ شده‌ باشد. یاسر عرفات‌ آن‌ سال‌ها یک‌ قهرمان‌ و اسطوره‌ مقاومت‌ و شخصیت‌ درخور اعتنایی بود که‌ هرکس‌ از هرگوشه‌ دنیا سعی می‌کرد امضایی از او داشته‌ باشد، یا به‌ نوعی ملاقاتی با او داشته‌ باشد، یا عکسی با او به‌ یادگاری بگیرد. عرفات‌ آن‌ دوران‌ یک‌ چنین‌ قهرمانی بود. به‌ هر حال‌ به‌ دیدار او رفتیم. به‌ اتاق‌ که‌ وارد شدیم، بسیار مضطرب‌ و پریشان‌ قدم‌ می‌زد. به‌ آقای صدر رو کرد و با حالت‌ پرخاشگری گفت: تو دایم‌ می‌گویی سکوت‌ کن! سکوت‌ کن! تحمل‌ کن! تحمل‌ کن! ببین‌ چی برای من‌ کادو فرستاده‌اند؟ کارتونی بود که‌ بسیار زیبا بسته‌بندی شده‌ بود. درِ‌ آن‌ را باز کردیم. سر یک‌ کودک‌ شش‌ ماهه‌ فلسطینی را بریده‌ بودند، توی چفیه‌ بسته‌بندی کرده‌ بودند و از طرف‌ فالانژیست‌های لبنان‌ برای یاسر عرفات‌ فرستاده‌ بودند! لحظة‌ ناراحت‌ کننده‌ای بود. آقای صدر گفتند: تو شخصیتی انقلابی هستی؛ یک‌ فرمانده‌ و یک‌ قهرمان‌ هستی. اگر الاَّن‌ بجنگی، یک‌ فرمانده قهرمان‌ هستی، اما اگر نجنگی، یک‌ مجاهد قهرمان‌ خواهی بود. مواقعی هست‌ که‌ نجنگیدن، سخت‌تر از جنگیدن‌ است. مواقعی هست‌ که‌ یک‌ مجاهد قهرمان‌ نباید دست‌ به‌ اسلحه‌ ببرد. الاَّن‌ یکی از آن‌ مواقع‌ است. 📚اندیشۀ ربوده شده، صفحۀ ۳۰۳ ❇️ به ما بپیوندید: https://eitaa.com/koshechin